مکث زمان در خانههای خالی تهران
غزل صدر
یک عکاس کنجکاو، با پرسهزنی در خیابانها و سرک کشیدن به خانههای متروک و خالی تهران، به ثبت تصاویر جذابی از این خانهها پرداخته و آنها را در نمایشگاهی با عنوان «متروکههای تهران» به نمایش گذاشته است.
یک عکاس کنجکاو، با پرسهزنی در خیابانها و سرک کشیدن به خانههای متروک و خالی تهران، به ثبت تصاویر جذابی از این خانهها پرداخته و آنها را در نمایشگاهی با عنوان «متروکههای تهران» به نمایش گذاشته است.
درست ۴۸ سال از چاپ اولین کتابم میگذرد، نزدیک به سی سال از این مدت را من یا ناشرم صرف آن کردیم که پسربچههایی را که هیچ چیز از ادبیات نمیدانند و صرفاً به قصد تحقیر نویسنده در آن سوی میز نشانده شدهاند، متقاعد کنیم که با صدور مجوز برای چاپ کتابهایم هیچ قدرتی ساقط نخواهد شد. اما آنها حرف ما را باور نمیکردند.
یک انقلاب و دو جنگ. سهم همنسلان من از این سرزمین تاکنون. بعد از این چه خواهد شد، نمیدانم.
سحرگاه روز بیستوسوم خرداد ساعت پنج صبح تلفنم زنگ خورد، روی صفحه اسم برادرم بود، گفتم الان کی مرده که این ساعت برادرم تلفن کرده، بین خواب و بیداری جواب دادم و همان اول گفتم کی مرده؟ برادرم گفت زدند.
نخستین نمایشگاه دوسالانه در ایران که «بیینال تهران» نام گرفت در ۲۵ فروردین ۱۳۳۷ در کاخ ابیض برپا شد.
هنگام دریافت چمدانها دیدم خانمی که موقع کنترلِ گذرنامه شالی بر سر داشت، حالا بیحجاب است. بعضی از زنانی هم که به استقبال مسافران آمده بودند، حجاب نداشتند.
فراخوان تظاهرات بروکسل را در اینستاگرام میبینم و به خانمی که نام کوچک و شمارهی تلفنش در پوستر شهر محل زندگیام منتشر شده پیام میفرستم. هزینهی رفتوبرگشت به بروکسل را که برایش واریز میکنم، اسمم را میپرسد. چند دقیقه طول میکشد تا تصمیم بگیرم که چه نامی را به او اعلام کنم.
روزهایی دور، زیر پل کریمخان، محل جذابی برای اهل کتاب بود کتابفروشی نشر نی و چشمه کنار هم. نمیشد رد شد و سرک نکشید. بعدها نشر چشمه با گسترش کارش یک دهنه آن طرفتر رفت. نبش خیابان میرزای شیرازی و جای کوچکش را به کتابفروشی رود داد. در این کتابفروشی طبقههای مجزا برای نشرهای جدی ایران مثل مرکز، نیلوفر، و مروارید فراهم ...