باب و جامعۀ بابی ایران

81 باب، خورشیدی در شبی بی سحر های تو که همه ‌ فرمودند: حاجت به فتوای من نیست، همین حرف من از شما سؤال ˝ : دلیل ارتداد است خود فتوای قتل تست. گفت فرمودند: حال که اصرار داری بلی، مادام که در این ˝. کنم ‌ می دعاوی باطله و عقاید فاسده که اسباب ارتداد است باقی هستی به حکم شرع انور قتل تو واجب است؛ ولی چون من توبۀ مرتدّ فطری دانم اگر از این عقاید اظهار توبه نمایی، من ترا از این ‌ را قبول می حاشا، حرف همان است که ˝ : دهم. [باب] گفت ‌ مهلکه خلاصی می 200 ام و جای توبه نیست. ‌ گفته فتوای محمّد ممقانی و امام جمعه مبنی بر فساد عقیده و ارتداد صحّه گذاردن بر سلامت عقل و منطق باب نیز بود، که دو سال پیش همین او را از قتل معاف ساخته بودند. در فتوای ملّا ˝ جنون ˝ مجتهدین به دلیل [باب] شعور سالم و عقل کامل دارد و در امر ˝ : محمّد ممقانی آمده است که خواهد ‌ خود به اشتباه نیفتاده بلکه اساس برای نیل به سلطنت فراهم آورده می 201 ˝... صاحب فرمانروایی و سلطنت گردد در آخرین روز حیاتش باب از کاتب خود، سیّد حسین یزدی، خواست با اش جان خود را نجات دهد تا بتواند از جزئیّات حیات باب در ‌ نفی ایمان ها و ‌ چنین مأمور شد نامه ‌ مدّتی که با او بوده دیگران را آ گاه سازد. وی هم بند ‌ توقیعاتی را از سوی باب به دست مخاطبان آن برساند. دیگر بابی هم یافته فرزند میرزا ˝ انیس ˝ باب، محمّد علی زنوزی که در ادبیّات بهائی لقب عبدالوهّاب از سلسله علمای زنوز بود. ظاهراً از نخستین سفر باب به تبریز سر و جان باخت، شیفته و آشفتۀ او گردید و آشکارا ایمان خود را به باب اعلام نمود. هنگام ورود باب از چهریق خود را به او رساند و به همراهش زندانی اش برای ‌ های خانواده ‌ شد و اصرار داشت که ابتدا او را اعدام کنند. کوشش آن که تبرّی کرده رها شود به جایی نرسید. حتّی روزی که او را همراه باب بردند همسر و دختر خردسالش را نزد او فرستادند تا شاید با ‌ برای اعدام می یک کلمه از مرگ رهایی یابد ولی تقاضایشان را نپذیرفت. ایمان او به باب بندانش گفت آرزو ‌ چنان بود که شب پیش از اعدام هنگامی که باب به هم شیخیگری به نقل از کتاب ۳۳۴-۳۶ نقطۀ اولی . همین شرح در فیضی، ۵۸-۹ همانجا 200 به بعد آمده است. ۲۰۸ ص و بابیگری 4-33 ، در اینجا نقل از فیضی، نقطۀ اولی ۳۰۴-۵ معین 201

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2