فمینیسم و دولت

دانشکده 32 دیگری ساخت نهادها یی در درون دولت که پ یگیری سیاست های نئولیبرال را تضمین کنند. سرجمع ا ینها در دهه های اخیر موجب دگرگون ی ماهیت حکومتگری شده است. درنتیجهی این سیاست گذاریها و نهادساز یها، بخشی از اقتدار دولت های صنعتی به نهادها ی بینالمللی و بخشی به نهادها ی محلی منتقل شده است و بهاینترتیب، نهادها ی انتخابی درون ساختار دولت تضع یف شدهاند. این امر بر ماه یت و عملکرد نهادها ی سیاست گذاری زنان تأثیر مستقیم گذاشته است: ادغام در چهارچوب نهادها ی بینالمللی و محلی باعث س یاست زدایی از نهادها ی زنان شده و هم ین دورشدن آنها از س یاست روز، باعثشده که مباحث و منافعشان کمتر از پ یش در بحث های سیاست گذاری عمومی جا بگیرد. با غلبهی روی کردهای بازاری در چهارچوب دولت، سنجش ع ملکرد کارکنان و نهادها ی دولتی نیز با مع یارهای حسابداری و حسابرس ی و رسیدگی به سود و زیان مالی صورت میگیرد. برای مثال، در رو یکرد «مدیریت دولتی نوین» که در بریتانیا رایج است، به مد یران دولتی میآموزند که چگونه مانند مد یران بخش خصوص ی کار کنند. به آنها م یگویند مسئولیتشان تأمین خدمات از راههای ممکن از طر یق بخش خصوص ی یا دولتی است و نه ارائه ی مستقیم خدمات از سو ی بخش دولت ی. این شیوهی مدیریتی ابزارها ی خود را میطلبد که اغلب شامل انواع ی از مشوق های اقتصاد ی است. این تحول بر رابطه ی فعالان فمینیست با دولتهم تأث یر گذاشته است ز یرا برای انطباق با ا ین نحوه ی مدیریت دولتی، سازمانهای مردم نهاد مرتبط را هم مجبور به اتخاذ رو یههای مشابه کرده است تا حساب «سود و ز ی ان»شان را داشته باشند و ارائه دهند. به علاوه، در س یاست گذاریهای زنان نیز، همچون د یگر سیاست گذاریها، دیگر صرفاً دولت و نهادها ی منتخب تأث یرگذار نی ستند، بلکه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2