تاریخ انتشار: 
1399/06/31

بیماری‌های عالم‌گیر قدرت جامعه را به ما یادآوری می‌کنند

فرانک فوردی

یکی از عادت‌های زشت فجایع این است که سر و کله‌شان ناگهان ظاهر می‌شود. آنها جوامع را غافلگیر می‌کنند، و مردم را برای فهم معنای واقعیِ فاجعه‌ای مثل کووید-19 به دردسر می‌اندازند. یافتن معنا در تهدید ظاهراً بی‌معنایی علیه زندگی بشر همواره متألهان و فیلسوفان را به توضیح واداشته است.

امروز محتاج کمک دانشمندان و دیگر متخصصان هستیم و برای معنا بخشیدن به بیماریِ عالم‌گیرِ کووید-19 به شواهد و مدارک و الگوسازی‌ آنها تکیه می‌کنیم. با وجود این، در نهایت معنایی که هر جامعه برای نوعی فاجعه قائل است به ندرت صرفاً متکی بر علم است و به ارزش‌ها و آداب و رسوم رایج هم بستگی دارد.

همان طور که حادثه‌ی غم‌انگیز حملات تروریستیِ 11 سپتامبر در آمریکا نشان داد، فجایع همچون نقاط عطف تاریخی‌اند. بارها پس از دیگر فجایع شنیده‌ایم که «پس از این اتفاق دیگر هیچ‌چیز مثل گذشته نخواهد بود.» فردریک فرانسیس کوک، وقایع‌نگار آتش‌سوزی سال 1871 که بخش بزرگی از شیکاگو را از بین برد، چنین نوشت: «به نظر اهالی شیکاگو آتش‌سوزیِ بزرگ سال 1871 حد فاصل میان گذشته و حالِ این شهر است.»

از آغاز تاریخ بشر، فجایع رویدادهای سرنوشت‌سازی در تجربه‌ی بشری بوده‌اند. اتفاقاتی مثل هبوط آدم و حوا یا توفان نوح را به همین روش تفسیر کرده‌اند، و مارتین لوتر این توفان و سیلاب را کاتالیزور و شتاب‌دهنده‌ی انحطاط دنیا می‌دانست.

تاریخ نشان می‌دهد که مردم به شدت به فجایع علاقه‌مند بوده‌اند و این رویدادها فکر و ذهن‌شان را اشغال کرده است. در این زمینه، خودِ «کتاب مقدس» منبعی غنی است. از داستان توفان نوح گرفته تا مجازات الهیِ سدوم و عموره یا قحطی‌ای که ابراهیم را به مصر کشاند، داستان فجایع تخیل آدمی را برانگیخته است. این میراثِ «کتاب مقدس» را همواره سنتی آخرالزمانی تقویت کرده که فجایع را طلیعه‌ی روز قیامت می‌شمارد. هر چند ما در جامعه‌ای سکولارتر زندگی می‌کنیم اما الگوی آخرالزمانی همچنان بر درک عمومی از رویدادی مثل کووید-19 تأثیر می‌گذارد. نگرش‌های آخرالزمانی عمدتاً جای خود را به گرایش گسترده‌ای داده‌ است که بدترین سناریوها را عادی می‌شمارد. اغلب فجایع را به عنوان اتفاق اصلیِ کلان‌روایتی به کار می‌برند که از طریق آن واقعیت را می‌فهمیم و به ناپایداری بشر پی‌ می‌بریم. فجایع بدترین اتفاقات ممکن‌اند؛ بنابراین، ارزش‌ها و معانی را به چالش می‌کشند. به همین دلیل است که در سراسر قرون و اعصار معانیِ ضمنیِ اخلاقیِ مهمی پیدا کرده‌اند. اغلب فجایع را نوعی کنش خداوند و مجازات الهی در قبال عصیان و گناه بشر می‌پندارند.

در گذشته، فجایع عظیم توجه بشر را به ناپایداریِ زندگی‌ انسان و بیهودگیِ همه‌ی اهداف صرفاً بشری جلب کرده و آدمی را به تأمل دینی واداشته است. حتی در این زمانه‌ی سکولار هم فجایع معانیِ پنهانی دارند. به ندرت فجایع را حادثه‌ی محض می‌شمارند و اغلب آنها را آکنده از معنا و اهمیت اخلاقی می‌دانند. عجیب نیست که برخی فرصت را غنیمت شمرده و گرمایش جهانی را علت شیوع این بیماریِ عالم‌گیر دانسته‌اند. بعضی به جای این که کووید-19 را نشانه‌ی مجازات الهی در قبال گناهان بشری بدانند، بی‌درنگ تقصیر را به گردن به‌اصطلاح نابودی محیط زیست به دست بشر انداخته‌اند. نویسنده‌ای در روزنامه‌ی «گاردین» با تجاهل عارف می‌پرسد: «آیا نابودی طبیعت عامل کووید-19 است؟»

تاریخ به ما می‌آموزد که فجایع نه تنها بر سلامت جسمانی تأثیر می‌گذارند بلکه مایه‌ی سردرگمیِ شدید اخلاقی می‌شوند. فجایع طرز فکر و رفتار ما را مختل می‌کنند زیرا وجوه بدیهی‌پنداشته‌شده‌ی زندگیِ روزمره را به پرسش می‌کشند. نحوه‌ی مواجهه‌ی ما با آثار مخرب فاجعه‌ای مثل کووید-19 در نهایت به تواناییِ جامعه در معنا بخشیدن به این تجربه بستگی دارد. جوامع می‌توانند زیستن با درد و حتی مرگ را یاد بگیرند. اما اگر نتوانند به مصائب معنا دهند، این خطر وجود دارد که مردم به جانِ یکدیگر بیفتند.

روایتی که توسیدید، مورخ آتن باستان، از شیوع بیماریِ همه‌گیرِ مرموزی در سال 430 قبل از میلاد در آتن ارائه داده همچنان جالب توجه است.

به نظر توسیدید، خطری که این جامعه را تهدید می‌کرد تنها خودِ بیماری همه‌گیر نبود بلکه واکنش شهروندان آتن به آن را هم دربرمی‌گرفت. او می‌گوید که با گسترش ترس، «شهروندان مضطرب، مسئولیت مدنی را نادیده گرفتند و قوانین و آداب و رسومی» را که پیشتر چشم‌بسته رعایت می‌کردند «زیرِ پا گذاشتند.»

جوامع می‌توانند زیستن با درد و حتی مرگ را یاد بگیرند. اما اگر نتوانند به مصائب معنا دهند، این خطر وجود دارد که مردم به جانِ یکدیگر بیفتند.

آن‌چه واقعاً مایه‌ی نگرانیِ توسیدید بود نه هول و هراس مردم بلکه بی‌اعتناییِ آنها به اقتدار آداب و رسوم قدیمیِ خود بود. شمار فراوانی از شهروندان آتنی مسئولیت‌های سنتیِ خود را نادیده گرفتند و در نتیجه جامعه‌ی آتنی ازهم ‌پاشید. توسیدید می‌نویسد که بسیاری از آتنی‌ها دیگر از خدا نمی‌ترسیدند زیرا احساس می‌کردند که به مرگ محکوم شده‌اند و چیزی برای از دست دادن ندارند. به قول او، «دیگر خبری از ترس از خدایان یا قانون بشری نبود که آنها را مهار کند.» او از این امر نتیجه گرفت که گسست میان اخلاق و واکنش جامعه به فاجعه، اوضاع را بدتر کرد.

بسیاری از آتنی‌ها که از مهار ترس به کمک اخلاق عاجز بودند، طوری به بیماری همه‌گیر واکنش نشان دادند که بر وخامت اوضاع افزود. بسیاری هراسان از خانه‌ گریختند و در آلونک‌های پرازدحام شهری سکونت گزیدند. ازدحام به شیوع بیماری کمک کرد و به قول توسیدید، «مرگ‌ومیر در میان مردم هولناک بود.» روایت توسیدید همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است زیرا توجه ما را به نقش مهم ارزش‌ها و نگرش‌های اجتماعی در مدیریت بحران جلب می‌کند.

خوشبختانه واکنش اکثر جوامع به فجایع به آتنی‌ها شبیه نبوده است. اکثر پژوهش‌های انجام‌شده درباره‌ی فجایع قرن‌های نوزدهم و بیستم بر همبستگی اجتماعیِ چشمگیر تأکید می‌کند. روایت‌های متعدد حاکی از افزایش همبستگی و فقدان نسبیِ هراس در واکنش به فجایع است. به عقیده‌ی زیگموند فروید، در هنگام وقوع فجایع همبستگی اجتماعی پدید می‌آید و روحیه‌ی نوع‌دوستی بر رفتار آدمی تأثیر می‌گذارد. او می‌گوید: «یکی از جنبه‌های مطلوب و خوشایند بشر این است که در مواجهه با بحرانی مهم، ناسازگاری‌های تمدن و همه‌ی مشکلات و خصومت‌های درونی‌اش را از یاد می‌برد، و وظیفه‌ی مشترک مهمِ حفظ و بقای خود در برابر قدرت برترِ طبیعت را به یاد می‌آورد.»

پژوهشگران پس از جنگ جهانی دوم با فروید هم‌عقیده‌‌ بودند و «اسطوره‌ی فاجعه» را علناً به چالش کشیدند. بر اساس اسطوره‌هایی که فیلم‌های هالیوودی رواج می‌دهند، وقتی فاجعه رخ می‌دهد مردم دچار هول و هراس می‌شوند و رفتار جامعه‌ستیزانه افزایش می‌یابد. بنا به این اسطوره‌ها، پس از فاجعه غارت گسترش می‌یابد؛ قربانیان تکان می‌خورند، استقلال عمل خود را از دست می‌دهند و به واکنش سازمان‌ها وابسته می‌شوند؛ دستور تخلیه به خروج عده‌ی زیادی از مردم از محل می‌انجامد؛ پناهگاه‌های عمومی به سرعت پر از بازماندگان گیج و آشفته می‌شود؛ قیمت کالاها سر به فلک می‌کشد؛ و برای تحمیل نظم حکومت نظامی برقرار می‌شود.

تجربه نشان می‌دهد که مردم بیشتر احتمال دارد به همبستگی روی آورند تا شکل‌های مخرب رفتار ضد اجتماعی.

تاریخ فجایع همچنین حاکی از آن است که زندگیِ جامعه به روال سابق بازنخواهد گشت. بنابراین، اکنون باید به زندگی در دوران پس از کرونا بیندیشیم و برای آن برنامه‌ریزی کنیم. لازم نیست که به آینده بدبین باشیم. با توجه به تجربیات گذشته، اگر تخیل و قوای خلاق خود را به کار بگیریم، می‌توان اطمینان داشت که دنیای جدید از دنیای قدیمی بهتر خواهد بود.

هر چند فجایع قوای مخرب هولناکی دارند اما بشر اغلب می‌تواند مصیبت را به فرصت تبدیل کند. ترس از فجایع طبیعی بارها ابتکار و خلاقیت بشر را تسهیل کرده است.

زمین‌لرزه‌ی سال 1755 لیسبون به استفاده از علم در بنای زیرساخت شهری انجامید. پس از سیلاب‌های سال 1953 که به هلند آسیب رساند، هلندی‌ها به سد‌سازی خلاقانه‌ای روی آوردند که یکی از عجایب تکنولوژیک دنیاست. اصلاحات اجتماعی اغلب ثمره‌ی فاجعه است. بهبود شرایط کاری پس از آن رواج یافت که عده‌ی زیادی از کارگران کارخانه‌های نخ‌ریسی منچستر بر اثر ابتلا به بیماری عفونی در قرن نوزدهم جان باختند. برنامه‌ریزیِ شهری در آمریکا پس از آتش‌سوزی شیکاگو در سال 1871 رونق گرفت. پس از آتش‌سوزی سال 1909 معدن ذغال‌سنگ چِری در ایلی‌نوی که به مرگ 259 کارگر انجامید، قوانین جدیدی در مورد سلامت و ایمنی وضع شد. غرق شدن کشتی تایتانیک به تجدیدنظر در ایمنی مسافران، و در نهایت کاهش چشمگیر مخاطرات سفرهای دریایی، انجامید.

دلیلی وجود ندارد که کووید-19 نتواند به نوآوری‌های جدید و مهیجی در مراقبت‌های درمانی و داروسازی بینجامد. اما، از همه مهم‌تر این که، این بیماری عالم‌گیرِ هولناک می‌تواند به ما یادآوری کند که تعلق به جامعه گرانبهاترین داراییِ انسان است. مهم‌ترین نتیجه‌ی مطالعه‌ی فجایع این است که زندگی اجتماعیِ مستحکمِ مشوقِ همبستگیِ اجتماعی می‌تواند نقش سرنوشت‌سازی در به حداقل رساندن تأثیر بیماری‌های همه‌گیر و عالم‌گیر داشته باشد.

 

برگردان: عرفان ثابتی


فرانک فورِدی استاد بازنشسته‌ی جامعه‌شناسی در دانشگاه کِنت در بریتانیاست. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Frank Furedi, ‘Coronavirus: Pandemics remind us of the power of community’, The Weekend Australian, 2 May 2020.