تاریخ انتشار: 
1398/06/29

«مترسک‌ها»: جهاد نکاح، زن‌ستیزی و همجنس‌گراهراسی در تونس

دبرا یانگ

jaredmobarak

نوری بوزید، کارگردان کهنه‌کار تونسی، درباره‌ی جدیدترین فیلم خود که جایزه‌ی ویژه‌ی حقوق بشر را در دوره‌ی اخیر جشنواره‌ی ونیز به دست آورد، می‌گوید: «می‌خواستم فیلمی بسازم که بر دوره‌ی سیاه سلطه‌ی اسلام‌گرایان بر تونس پس از انقلاب اخیر گواهی دهد. هدفم شکستن سکوت پیرامون قربانیان تک‌وتنها و پرده برداشتن از فجایع این دوران است. فرصت را غنیمت شمرده‌ام تا داستانی را بازگو کنم که از سال 2013 در پسِ دیوارها محبوس مانده است. مترسک‌هااعتراضی به فراموش کردن قربانیانی است که مایه‌ی عذاب وجدان ملت ما است. به لطف تهیه‌کنندگان جوانی که با من همکاری کردند، این فیلم به من اجازه داد تا زندگی در سینما را بازیابم.» آن‌چه در ادامه می‌خوانید مروری بر این فیلم است.

قصه‌ی تلخ زنانی را که به دنبال خویشاوندان مردِ خود راهی جنگ شدند و بازیچه‌ی هوس‌رانیِ جنسیِ نیروهای داعش و القاعده شدند بارها از زبان روزنامه‌نگاران شنیده‌ایم اما به ندرت بر پرده‌ی سینما دیده‌ایم. اکنون نوری بوزید، کارگردان تونسیِ پیشگامی که در سال 1986 با فیلم مرد خاکستری تابوی همجنس‌گرایی را شکست، جسورانه پرده از آسیب روانیِ دو زن جوانی پرده برداشته که از چنگ اسیرکنندگان خود گریخته‌اند اما نمی‌توانند به جامعه‌ای برگردند که نگاهی خصمانه و موذیانه به آنها دارد.

داستان این فیلمِ جذاب و گاهی گیج‌کننده در سال 2013 در تونس رخ می‌دهد. هر چند مخاطبان بعضی از ارجاعات سیاسی را نمی‌فهمند (از جمله اشاره به ائتلاف سه‌حزبیِ حاکم بر تونس پس از انتخابات سال 2011) اما حاصلِ کار، فیلم خوش‌ساخت و مؤثری است که، به‌ویژه، توجه زنان را جلب خواهد کرد. این فیلم در درجه‌ی اول برای مخاطبان داخلی ساخته شده اما، مثل دیگر آثار این کارگردان، فیلمی آموزنده است و بعد از نمایش در بخش جنبیِ جشنواره‌ی ونیز علاقه‌مندان بیشتری خواهد یافت.

تقریباً همه‌ی بازیگران فیلم زن هستند و بوزید، که فیلم‌نامه را هم نوشته، زنان را نه تنها در قالب قربانی بلکه در مقام وکیل، پزشک و مادران دلسوزی به تصویر می‌کشد که بین عقل و احساس، و قانون و بی‌عدالتی گیر افتاده‌اند. برای مثال، شخصیت اصلی، زینا، با فرشته‌های معصوم کلیشه‌ای فرق دارد و دختر جذابی است که سهمش از آزادی و اختیار را مطالبه می‌کند و تماشاگران را به ارزیابیِ پیش‌داوری‌های جنسیِ خود وادار می‌سازد.

در نخستین نما که حال‌وهوای فیلم را مشخص می‌کند، درِ آهنی زندان با صدای بلند پشت سرِ زنی هراسان، کثیف و آشفته بسته می‌شود. نماهای تاریک و کوتاه متعدد فیلم فلاش‌بک‌هایی هستند که دوران هولناک اسارت در سوریه را نشان می‌دهند، همان جایی که زینا و جو را به دیوار زنجیر کرده و بارها به طور گروهی به آنها تجاوز کرده‌اند. اما در ابتدا این نگاه اجمالی مبهم است و نمی‌فهمیم که محل زندان کجاست ــ می‌تواند در تونس باشد. پس از مدتی کوتاه، وکیل فعالی به نام نادیا و پزشکی (با نقش‌آفرینی بازیگر نامدار، فاطمه بن سِیدان) این دو زن را تحویل می‌گیرند. آنها با شفقت می‌کوشند تا این دو زن جوان را تسکین دهند. به‌رغم همه‌ی مصیبت‌ها، به نظر می‌رسد که آسیب روانیِ زینا کمتر از جو است. جو، که به زینا کمک کرده تا از سوریه به لبنان بگریزد، نویسنده است و از شدت ناراحتی در خود فرورفته و به شکل وسواس‌آمیزی در سکوت مشغول نوشتن متنی با این عنوان است: «آیا تجاوز حلال است؟»

یکی از شخصیت‌های فیلم در اشاره به «جهاد نکاح» که بسیاری از زنان را به ورطه‌ی جنون انداخته و مستعدِ خودکشی کرده، می‌گوید: «دین هولناک است.» افزون بر این، نوزاد دو ماهه‌ی زینا را از او ربوده‌اند و به احتمال زیاد دیگر هرگز فرزندش را نخواهد دید.

مادر زینا به جو، که باردار و تقریباً ازکارافتاده است، پناه می‌دهد. این زنِ مو خاکستری و نسبتاً آرام مترسک‌های عروسکی می‌سازد و به گردشگران می‌فروشد. شاید خیال‌بافی‌های دخترش که به زیبایی‌اش مغرور است، او را به یاد دوران جوانی‌ِ خودش می‌اندازد. اما شوهرش این‌قدر باگذشت و دل‌رحم نیست. پدر زینا به محض این که دخترش وارد خانه می‌شود به خاطر این که مایه‌ی سرافکندگی خانواده شده او را به بادِ کتک می‌گیرد، و زینا فرار می‌کند.

نادیای بی‌باک وکالت زینا را بر عهده می‌گیرد زیرا اگر قاضی بگوید که زینا به میل و اراده‌ی خود به تروریست‌ها پیوسته ممکن است که او را به اردوگاه اسلام‌گرایان بازگردانند. اما زینا سرسختانه از طرح شکایت علیه دوست‌پسر خائنش که او را ربوده خودداری می‌کند، همان دوست‌پسری که به محض ورود به سوریه وی را به یکی از فرماندهان داعش فروخت. پسران هم‌محلیِ زینا هم او را دختر هرزه‌ای می‌دانند که برای خوش‌گذرانیِ جنسی به سوریه رفته و به همین علت به او دشنام می‌دهند و کتکش می‌زنند. افراطیون اسلام‌گرای محلی نیز به او هشدار می‌دهند که علیه آنها شهادت ندهد.

حقیقت این است که زینا عاشق دوست‌‌پسرش بوده و به میل و اراده‌ی خودش به سوریه رفته است. اما بعداً فهمیده که مرتکب اشتباه هولناکی شده است. هر چند زینا از همکاری با وکلیش سرباز می‌زند اما نادیا سرسختانه ردّپای رباینده‌ی زینا را پیدا می‌کند. صحنه‌ی رویارویی نادیا و دوست‌پسر زینا در خیابان‌های تونس پُرتنش و هولناک است اما نادیا جلوی چشم دارودسته‌ی رباینده آبرویش را می‌برد.

این فیلم آکنده از احساسات گوناگونی است که گاهی تعقیب آنها دشوار است. خودِ نادیا نسبت به زینا شک دارد و نمی‌داند که آیا او واقعاً با تروریست‌ها هم‌دل بوده است یا نه. تنها کسی که واقعاً زینا را می‌فهمد پسر جوان همجنس‌گرایی به نام ادریس است که به علت گرایش جنسی‌اش از دانشگاه اخراج شده و موکل نادیا است. ادریس با زینا دوست می‌شود و او را در آپارتمانش پناه می‌دهد اما تفاهم و صمیمیت بی‌شائبه‌ی آنها نه گرهی از مشکلات جو می‌گشاید و نه پدر متحجر زینا را آرام می‌کند. به همین دلیل، فیلم پایانی نامعلوم و نگران‌کننده دارد.

دوربین حاتم نِچی آن‌قدر به چهره‌ی شخصیت‌های فیلم نزدیک می‌ماند که در عمل سبب می‌شود که بیننده خود را به جای آنها بگذارد، وضعیتی که گاهی تماشاگر را معذب می‌کند. انتخاب‌های موسیقاییِ ریاض فِهری، که بسیاری از آنها برگرفته از ملودی‌های سنتی است، سنجیده است.

 

برگردان: عرفان ثابتی


دبرا یانگ منتقد سینمایی نشریات ورایتی و هالیوود ریپورتر است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

Deborah Young, ‘The Scarecrows Film Review’, The Hollywood Reporter, 28 August 2019.