تاریخ انتشار: 
1399/09/12

دوره‌ی طلایی گرافیک فلسطین؛ زمین و زنان

مهدی شبانی

از اواخر دههی ۱۹۶۰ تا سال ۱۹۸۰ دوره‌ی طلایی هنر گرافیک و پوستر فلسطین شناخته می‌شود. هر چند حکومت اسرائیل مدت‌ها فرهنگ و هنر فلسطینی را نادیده گرفته بود اما این دوره شاهد تولد هویت بصری فلسطینیان بود.

تا پیش از آن، پوسترسازی در فلسطین قدمت و رونق زیادی نداشت اما گاه کارهای مهمی به چشم می‌آمد. در دوران قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، پوسترها بیشتر برای تبلیغات و بازاریابی تولید می‌شد. و در دومین «نمایشگاه عرب» که در تابستان ۱۹۳۴ در بیت‌المقدس برگزار شد، مجموعه‌ پوسترها و تمبرهایی از مراکز تاریخی اورشلیم، به‌ویژه مسجد‌الاقصی، با هدف نمایش حمایت اعراب از مبارزه‌ی ملی فلسطین تولید شد. در سال ۱۹۵۵، هنرمند فلسطینی «جمیل شموت» به سفارش دفتر آژانس امداد و کار سازمان ملل (UNRWA) در بیروت شروع به چاپ پوسترهایی با مضمون دستورالعمل‌های بهداشتی برای پناهندگان کرد.

اما تأسیس «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» در سال ۱۹۶۵ و همکاری با جنبش‌های ضد امپریالیستی در جهان، زمینه‌ای برای رشد و شکوفایی «جنبش طراحی گرافیک فلسطین» ایجاد کرد. طراحان و هنرمندان مسئولیت ترویج ایده‌های مقاومت و مبارزه و شناسایی جنبش فلسطین را به عهده گرفتند و به گسترش و ترویج مقاومت فلسطین در سطح محلی و جهانی پرداختند. یاسر عرفات، رهبر سابق سازمان آزادی‌بخش فلسطین، در مورد این جنبش گرافیکی گفته بود: «قلم‌ هنرمند هنگام طراحی برای انقلاب، گسترش تفنگ پارتیزان است.»

پوستر تبلیغاتی سازمان آزادی‌بخش فلسطین، اثر« رفیق شاراف»، ۱۹۷۴


سفارش‌دهنده‌ی این پوسترها یعنی سازمان آزادی‌بخش فلسطین هیچ دستورالعمل زیبایی‌شناختی‌ای به طراحان نمی‌داد و و هنرمندان آزاد بودند تا ایده‌های خود را به تصویر درآورند. البته خط قرمزهای آشکاری وجود داشت که خود هنرمندان رعایت می‌کردند: نمادهای مذهبی مورد احترام قرار می‌گرفت و متون یا تصاویر ضد یهودی پذیرفته نبود.

این پوسترها فراخوان مقاومت را برجسته کردند، اوضاع پناهندگان فلسطینی را یادآوری کردند، از فداکاری «شهدای مقاومت» تقدیر کردند و رویدادهای مهم تاریخی فلسطین را که ابزاری برای هویت‌بخشی ملی شناخته می‌شد دستمایه‌ی خود قرار دادند.

پوستر روز جهانی زن، اثر مارک رودین، ۱۹۸۰


هویت فلسطینی، تأثیرپذیری جهانی

البته بار این هویت‌بخشی فقط بر دوش هنرمندان فلسطینی نبود بلکه تعداد زیادی از هنرمندان کشورهای گوناگون هم نقش مهمی در سنتِ گرافیک و پوستر فلسطینی داشتند. سازمان آزادی‌بخش فلسطین در دعوت از طراحان و هنرمندان دیگر کشورها برای طراحی پوسترهایی با مضمون فلسطین نقشی اساسی داشت.

طراحان بسیاری مانند برهان کارکتلی (سوریه)، حلمی التونی (مصر)، پدرو لاپراال (اسپانیا)، حمرونی (تونس)، فاوستینو پرز (کوبا)، امیل منهم (لبنان)، مونا سعودی (اردن)، موعید الراوی (عراق) و مارک رودین (سوئیس) که بعدتر نام خود را به «جهاد منصور» تغییر داد از جمله طراحانی بودند که در این جنبش به تولید پوستر با مضمون فلسطین پرداختند.

این سنت به شدت از گرافیک اروپای شرقی و آمریکای لاتین، و به‌ویژه مکتب گرافیک لهستان، متأثر بود. طراحان لهستانی با بی‌قیدی نسبت به قوانین طراحی گرافیک غربی، از نقاشی، تصویرسازی، عکاسی و تایپوگرافی در ترکیبی جدید بهره جستند. این سنت گرافیکی با جهان‌بینی نامتعارف و منحصر‌به‌فرد و از دل سبک‌های غربی‌ای نظیر سوررئالیسم و پاپ آرت تکامل یافت. این نوع پوسترسازی را می‌توان نوعی بیانیه‌ی هنری، اجتماعی و سیاسی دانست.

سازمان آزادی‌بخش فلسطین، مسابقه‌ی سالانه‌ای با دعوت از هنرمندان لهستانی برای ساخت پوسترهای نماینده‌ی فلسطین به راه انداخت. یکی از معروف‌ترینِ این پوسترهای "فلسطینی"، پاکت نامه‌ای بود با عنوان فلسطین و مهر شده با متن «بازگشت به فرستنده، چنین نشانی‌ای وجود ندارد» که توسط جیک کووالسکی، گرافیست لهستانی، ساخته شد.

این طراحی در سال 1979 در جشنواره‌ی «فلسطین، میهن انکارشده» در لندن برنده‌ی جایزه‌ی بهترین اثر شد. 


فرم و درون‌مایه

روش‌های زیادی برای مشاهده و درک طراحی گرافیک وجود دارد اما برای فهم یک سنت تصویری باید عمدتاً به تصویری کلان توجه کرد که شامل مفاهیم، ایده‌ها، پیام‌ها، زیبایی‌شناسی و ارتباطی است که پوستر با مخاطب ایجاد می‌کند. دن والش که از دهه‌ی ۱۹۷۰ تاکنون بیش از 10 هزار پوستر فلسطینی را در پروژه‌ی «The Liberation Graphics Collection of Palestine Posters»، نامزد جایزه‌ی «حافظه‌ی جهانی» یونسکو در سال 2017، جمع‌آوری کرده است می‌گوید: «هنر پوستر فلسطینی از نظر تاریخی صریح و سرراست است.»

استفاده از ریتم، خطوط سیال، رنگ‌های زنده و قوی برگرفته از هنر فولکلور، ادغام شده با شعارهای چاپی و تایپوگرافی به همراه نمادهای شناخته‌شده از مهم‌ترین ویژگی‌های این پوسترهاست. بسیاری از این پوسترها آثاری هنری بودند که ابتدا با اکریلیک، رنگ روغن و آبرنگ خلق شده و بعد در قالب پوستر بازطراحی و به نمادی برای آزادی فلسطین تبدیل شدند. علاوه بر عناصر برگرفته از فرهنگ سنتی فلسطین، در طراحی این پوسترها اغلب از تایپوگرافی عربی، خواه به شکل سنتی و خواه به شکل مدرن، هم استفاده شده است.

بسیاری از این پوسترها مایه‌هایی عمیق از سبک‌های اکسپرسیونیستی داشتند که عمدتاً تحت تأثیر جنبش‌های هنری با درون‌مایه‌ی سیاسی، از جمله مدرسه‌ی نقاشی اتحاد جماهیر شوروی یا هنر نقاشی دیواری مکزیک و هنرمندانی همچون دیگو ریورا و سیکه‌ایروس، بودند.

جنبش مقاومتِ گرافیکی نمادهای زیبایی‌شناختی‌ای را ایجاد کرد که اغلب با دست چاپ می‌شدند زیرا چاپ پوسترها توسط مقامات اسرائیلی ممنوع شده بود. این پوسترها به صورت مخفیانه چاپ و در خیابان‌های فلسطین نصب می‌شدند.

ژانر «پوستر فلسطین» علاوه بر نمایش ایده‌های ملی‌گراییِ فلسطینی توسط هنرمندان محلی و بین‌المللی، روند ارتباط بین این آثار با مخاطبان از دل اساطیر و روان‌شناسی سیاسی را نیز آشکار می‌کند.

 

زن، زمین و سلاح از مهمترین عناصر بصریِ این پوسترها هستند. زن نماد وطن و آینده، زمین نمادی از گذشته و هویت، و سلاح ابزاری برای گذر از این گذشته به آینده است.

 

تصویر زن به مثابه‌ی «فلسطین»

در دهه‌ی ۱۹۷۰ تصویر نمادین زنان فلسطینی بر بسیاری از کارهای گرافیکی فلسطینی سایه انداخته بود و مدت‌ها نمادی ماندگار در آثار تصویری درباره‌ی فلسطین بود. زن‌ها با لباس‌های گلدوزی‌شده‌ی سنتی در قالب پوستر، نقاشی و طراحی به نمادی از مبارزه و هویت ملی فلسطینی تبدیل شدند. چهرهی زن در این آثار به معنای سرزمین، استواری و فداکاری ملی بود.

زنان در این آثار معمولاً در مرکز تصویر قرار گرفته‌اند و از یک سو مستقیماً به مخاطب و از سوی دیگر به آینده نگاه می‌کنند. زنانی قدرتمند با چشمانی نافذ همراه با نمادی از فلسطین. این نشانه‌ها در بیشتر آثار یکی از پرکارترین هنرمندان این دوره، برهان کارکتلی، هم مشهود است.

با تصویرسازی‌های این دوران تصویر زن به مثابه‌ی «فلسطین» تثبیت شد. نمادی که به صورت مداوم در فرهنگ جمعی فلسطینی ــ و حتی فراتر از مرزها و جوامع فلسطینی ــ بازتولید می‌شود. نقش بسیج سیاسی این آثار با تولید مجدد و انتشار آن در قالب پوستر توسط سازمان آزادی‌بخش فلسطین بسیار افزایش یافت و باعث شد که پیام این آثار در دسترس عموم قرار گیرد. یکی از این نمونه‌ها نقاشی «سلما» اثر هنرمند شناخته‌شده‌ی فلسطینی، سلمان منصور (۱۹۷۸) است که بعداً به عنوان پوستر سیاسی توسط سازمان آزادی‌بخش فلسطین بازتولید و تحت عنوان «فلسطین» توزیع شد. و این‌گونه سلما و فلسطین در آگاهی جمعی فلسطینیان مترادف شدند.

چهره‌‌ی زن در کاراکتر سلما، فاطمه (شخصیت زن کارتونیست سیاسی،ناجی العلی) و دیگر هنرمندان فلسطینی آن دوره مانند کامل المغنی و بسیاری دیگر، نمایانگر مبارزه و تقابل در وجدان فلسطینی بودند.

به‌‌رغم نقش‌های مختلفی که زنان در مبارزات ملی، مددکاری اجتماعی، آموزش و هنر آن دوران داشتند، هنرمندان مرد از این قاب نمادین و ایستا از زن فلسطینی استقبال کردند. بعدها این تصویر به نمادی گسترده تبدیل شد و برای مدتی طولانی به عنوان ابزاری برای بسیج سیاسی و میهنی بازتولید شد.

حتی برخی از آثار معاصر مانند «دو دختر از بیت الحم» (۲۰۱۱) اثر نبیل آنانی هم ادامه‌ی نمادین تصویری است که ابتدا در دهه‌ی ۱۹۷۰ پرورش یافته بود. این شکل نمادین بازنماییِ زن فلسطینی به عنوان ملتی جاودانه بسیار قدرتمند بود و هنوز می‌توان این بازنمایی را در آثار دیگر هنرمندان عرب هم دید.

یکی دیگر از آثار گرافیکیِ مهم این دوران که این نوع نگاه به زن را نمایش می‌دهد، پوستر «او» اثر هنرمند مصری،حلمی التونی است. در این پوستر که برای کودکان تصویرگری شده، در هر پنجره از راست به چپ شعر زیر نوشته شده است:

«او (زن)

او مغرور است مثل کوه‌ها

او عمیق است مثل اقیانوس

او هشیار است مثل ماه

او گرم است مثل خورشید

او بخشنده است مثل ابرها

او زاینده است مثل زمین

او همه‌ی آنچه را که رشد می‌کند دوست دارد

و من گیاهی حساس‌ام

او مادر من است

او سرزمین من است…

فلسطین»

نسل جدید؛ در جست‌وجوی فردیت

با شروع سده‌ی جدید و افول ایده‌های انقلابی، هنر گرافیک در فلسطین نیز تغییرات محسوسی کرد. این‌ بار دیگر ایده‌ها نه تنها حول محور انقلاب و سرزمین بلکه پیرامون فردیت فلسطینیان به دغدغه‌ی هنرمندان تبدیل شد و نمایش زنان در هنر فلسطینی جای خود را به روندهای جدید در فرم و درون‌مایه داد.

نسل بنیان‌گذاران گرافیک فلسطینی، پیکر زن را عمدتاً برای نشان دادن هویت جمعی و تعلق ملی ترسیم می‌کردند، و اکثرشان زنان را با لباس سنتی، پوشیده و تزئین شده می‌کشیدند. تصویری که زن فلسطینی را به عنوان نمادی جمعی از ایستادگیِ عمومی اما بدون فردیت و شخصیت ذهنی منفرد نمایش می‌داد.

این تغییر به دست نسل جدیدی از هنرمندان شکل گرفت که از درون واقعیت‌های متفاوت سیاسی و فرهنگیِ معاصر بیرون آمده بودند، و عمدتاً زنان در صدرشان بودند. این نسل از هنرمندان دیگر مثل سابق، زن را نماد زمین، مبارزه‌ی ملی و هویت ملی تصویر نمی‌کرد. به علاوه، پوسترسازی هم جای خود را به دیگر فرم‌های هنری مثل اینستالیشن، کلاژ و طراحی داده بود.

شخصیت‌های زن این آثار جدید دیگر نه فقط در روستا و در فرم سنتی و ایستا بلکه زنانی مدرن با شخصیت‌هایی چندجانبه هستند.

«روی بدن مرده‌ی من» اثر «مونا حاتوم» ، ۱۹۸۸


دغدغه‌ی اصلی نسلِ جدید فردیت زنان بود، فردیتی که در آثار نسلِ قبل نادیده گرفته شده بود. در آثار این هنرمندان معاصر، زن از نماد به فرد تبدیل شد. در حالی که سیاست و بسیجِ سیاسی، بخش عمده‌ای از آثار هنری دوره‌ی اولیه گرافیک فلسطینی را به خود اختصاص داده بود، هنرمندان نسل جدید فلسطینی در عین حال که به مسئله‌ی مبارزه و ستم ملی بی‌اعتنا نیستند اما در چارچوب‌های تحلیلی و انتقادی معاصر، برداشت فردی‌تری از زنان ارائه می‌کنند. برداشتی که هرچند در فرم و درون‌مایه با سنتِ گرافیکی دهه‌های ۶۰ تا ۸۰ متفاوت است اما دغدغه‌هایی مشابه دارد: چیستیِ هویت فلسطینی و به‌ویژه زن فلسطینی در جهان معاصر.