تاریخ انتشار: 
1400/07/13

اطلاعات گمراه‌کننده چطور گسترش می‌یابد؟

برایان گالاگر
کوین برگر

DW

«من نمی‌توانم آنها را ببینم، پس آنها واقعی نیستند.» این نقل قول از کدام قرن گرفته شده است؟ نه، از قرون وسطا نیست. این جمله در فوریه‌ی 2019 توسط پیت هگسِت (Pete Hegseth)، مجری برنامه‌ی «فاکس اند فرندز»، در اشاره به میکروب‌ها بیان شد. دانشجوى سابق دانشگاه پرینستون و مربی عملیات نظامى در افغانستان، با خنده و شوخى به سایر میزبانان برنامه گفت که یک دهه است که دست‌های خود را نشُسته است. طبیعتاً این اطلاعاتِ گمراه‌کننده به سرعت در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد.

خوشبختانه روز بعد، فیلسوفان علوم، کِیلین اوکانر و جیمز اوون ودِرال (Cailin O’Connor and James Owen Weatherall) ــ نویسندگان کتاب عصر اطلاعات گمراه‌کننده: چگونه باورهای غلط گسترش مییابد ــ با مجله‌ى ناتیلوس مصاحبه کردند. اوکانر و ودرال، که هر دو استاد دانشگاه کالیفرنیا در ارواین هستند، در کتاب خود به شرح مدل‌های ریاضی درباره‌ی نحوه‌ی انتشار اطلاعات در جامعه، و به‌ویژه در شبکه‌هاى اجتماعى ــ و چگونگی ایجاد یا عدم ایجاد اجماع درباره‌ی درستى یا نادرستى آن ــ مى‌پردازند. این دو نویسنده می‌گویند: «ما نمی‌توانیم تغییرات در وضعیت سیاسی خود را صرفاً با تمرکز بر افراد درک کنیم. باید بفهمیم که چگونه شبکه‌های تعامل اجتماعی ما تغییر کرده و چرا این تغییرات بر توانایی ما به عنوان یک گروه، در ایجاد باورهای قابل اعتماد تأثیر گذاشته است.»

اوکانر و ودرال، که زن و شوهر هستند، ارتباطات ماهرانه‌ای با ایده‌های پیچیده دارند. گفتگوی ما شامل طیف گسترده‌ای از موضوعات بود، از ترفند‌های صنعت دخانیات تا همدستى رسانه‌های اجتماعی در تولید و انتشار داده‌های بد. ما در مورد اینکه چگونه علم به شکلى ظریف دستکاری می‌شود و مردم چگونه باید تحقیقات متناقض را بفهمند، بحث کردیم. علاوه بر این، این دو فیلسوف علم یکى دو توصیه‌ی هوشمندانه به روزنامه‌نگاران علم ارائه کردند.

 

نظر شما درباره‌ى مجرى یک برنامه تلویزیونی با حدود ۱/۵ میلیون مخاطب، که می‌گوید میکروب‌ها واقعی نیستند، چیست؟

اوکانر: [با خنده] ما قبول نداریم!

ودرال: ما با این حرف مخالف‌ایم.

اوکانر: در واقع، عقیده به باورهای غلط و عجیب‌وغریب سابقه‌ای طولانی دارد. بعضی از طبیعت‌شناسان معتقد بودند که دورگه‌های گیاه-حیوان وجود دارند. مردم به انواع و اقسام باورهاى احمقانه در مورد بدن انسان عقیده دارند. اگر باورها را در این بستر اجتماعی بفهمیم، بستری که این باورها را به یکدیگر انتقال می‌دهیم و باید به یکدیگر اعتماد کنیم و نمی‌توانیم خودمان درستىِ چیزها را بررسى کنیم، جاى تعجب نیست که برخی باورهای عجیب و غریب داشته باشیم. اما من در مورد شخصی که امروز می‌گوید میکروب‌ها واقعی نیستند حرفى ندارم!

ودرال: این یک مثال کامل از موضوع صحبت امروز ماست. اگر طورى عمل کنیم که انگار میکروب وجود ندارد، این امر به پیامدهای خیلى بدى می‌انجامد. در این صورت، مریض‌تر خواهیم شد. اتاق‌هاى جراحی وضعیت خوبی نخواهند داشت. اما این چیزی نیست که در واقع خودمان بتوانیم آن را بررسی کنیم. اکثر ما میکروسکوپ برای دیدن میکروب‌ها نداریم. در مورد تغییرات آب و هوا نیز همین‌طور است. شما می‌توانید راحت بگردید و بگویید تغییرات آب و هوایى وجود ندارد یا آلودگى‌هایى که منشأ انسانی دارد، هیچ ارتباطی با تغییرات آب و هوا ندارد.می‌توانید چنین باورهایی داشته باشید بی‌آنکه این امر تأثیر مستقیمی بر زندگی‌تان بگذارد یا با مشکلی مواجه شوید.

 

انگیزه‌ی شما دو فیلسوف علم براى پرداختن به موضوع اطلاعات گمراه‌کننده چه بود؟

اوکانر: من از 5 سالگی نگران تغییرات آب و هوایی بودم و حالا بعد از 30 سال هنوز هیچ کاری در این زمینه نکرده‌ایم. این خیلى دیوانه‌کننده است. واضح است که بازار اندیشه‌ها از کار افتاده است. ما به خود اجازه داده‌ایم که بیش از 30 سال تحت تأثیر شرکت‌های بزرگ نفت و گاز قرار بگیریم. اما این انتخابات سال 2016 بود که ما را برانگیخت. درست بعد از انتخابات شروع به نوشتن این کتاب کردیم. فقط نشستیم و گفتیم با توجه به مهارت‌های تحقیقاتی خود، برای بهبود این بحران عمومی در مورد باورهای غلط چه می‌توان کرد؟

 

وقتی نوبت به اطلاعات گمراه‌کننده می‌رسد، همیشه همین‌طور بوده است. حالا چه چیزی تغییر کرده است؟

اوکانر: انسان‌ها همیشه برای کسب دانش و باورهای خود به روابط اجتماعی وابسته بوده‌اند. صدها سال است که اطلاعات گمراه‌کننده و تبلیغات وجود دارد. اگر جزو اولیای امور هستید، منافعی دارید که می‌خواهید از آنها محافظت کنید. می‌خواهید باورهای مردم را کنترل کنید. آنچه تغییر کرده، رسانه‌های اجتماعی و ساختار ارتباط بین مردم است. اکنون افراد تواناییِ فوق‌العاده‌ای برای انتخاب افرادی دارند که با آنها ارتباط برقرار می‌کنند. فرض کنید که مخالف تزریق واکسن هستید. در فضای مجازی افرادی را پیدا می‌کنید که مثل شما مخالف واکسن هستند و به جای ارتباط با افرادی که اعتقادات شما را به چالش می‌کشند با آنها ارتباط برقرار می‌کنید.

آنچه مردم باید نسبت به آن تردید داشته باشند، دانشمندانی هستند که به نظر می‌رسد در روزنامه‌ها درباره‌ی مسائلی بحث می‌کنند که قادر به پرداختن به آنها در نشریات علمى نیستند.

دیگر نکته‌ی مهم این است که این ساختار جدید، بدین معنی است که همه آنهایى که قدرت تأثیرگذارى دارند ــ دولت روسیه، گروه‌های مختلف صنعتی، سایر گروه‌های دولتی ــ به مردم دسترس مستقیم دارند. آنها می‌توانند با مردم به شکل خصوصى‌ترى ارتباط برقرار کنند. آنها می‌توانند در توئیتر و فیس‌بوک در قالب یک فرد عادی ظاهر شوند که ممکن است بخواهید با او ارتباط برقرار کنید. اگر به فیس‌بوک در آستانه‌ی انتخابات 2016 نگاه کنید، می‌بینید که آژانس تحقیقات اینترنتی روسیه گروه‌های مختلفی مانند گروه‌های دوستدار حیوانات، گروه‌های حامی حقوق سیاهان، گروه‌های مدافع حق استفاده از اسلحه و گروه‌های ضد مهاجرت را ایجاد کرد. آنها می‌توانند اعتماد افرادی را که به طور طبیعی بخشی از این گروه‌ها هستند، جلب کنند. و وقتی که این اعتماد را جلب کردند، می‌توانند با تشویق مردم به رأی ندادن یا با تشدید نوعی دوقطبی بر آنها تأثیر بگذارند و به حرف‌های افراطى‌تر دامن بزنند. آنها می‌توانند کارى کنند که دیگران به آنها اعتماد کنند، و اگر رسانه‌هاى اجتماعى نبود، خیلى سخت مى‌توانستند چنین کنند.

ودرال: مردم معمولاً به دوستان خود، خانواده‌ى خود و افرادی که به نوعى با آنها رابطه دارند، اعتماد مى‌کنند. بنابراین، اگر به نظر می‌رسد که پیام از طرف آنها است، می‌تواند بسیار مؤثر باشد. یکی دیگر از مواردی که بسیار رایج شده، توانایی تولید رسانه‌های تصویری است که به سادگی قابل اشتراک‌گذاری است. میم‌هایی (meme) که در توئیتر یا فیس‌بوک می‌بینیم واقعاً چیزی نمی‌گویند، آنها نوعی احساس را ایجاد می‌کنند ــ احساسی که با ایدئولوژی یا اعتقادی که ممکن است داشته باشید، مرتبط است. این نوعی اطلاعات گمراه‌کننده است که باورهاى شما را تأیید می‌کند، بی‌آنکه ظاهراً چیزى نادرست یا اصلاً چیزی بگوید.

 

چگونه اطلاعات گمراه‌کننده از طریق علم گسترش می‌یابد؟

ودرال: بنت هولمن، فیلسوف علم، استدلال می‌کند که شیوه‌ى تفکر صحیح درباره‌ى رابطه‌ی بین صنعت و علم همچون یک مسابقه‌ى تسلیحاتی است که در آن شما نوع جدیدی از معیارهای معرفتی را توسعه می‌بخشید. آیا می‌خواهید مجوز دارویی را دریافت کنید؟ صدور چنین مجوزی باید نتیجه‌ی یک آزمایش بالینی تصادفی باشد. قبلاً سطح موازین و معیارهای مربوط به شواهد اثربخشی و ایمنی دارو پایین‌تر بود. اما در حالی که امروز دانشمندان و نهادهای نظارتی موازین جدیدی را برای مقابله با سوء‌استفاده‌ی احتمالى از شواهد ارائه می‌دهند‌، گروه‌هایی که می‌خواهند بر باور عمومی یا سیاست‌گذارى‌هاى دولتى تأثیر بگذارند، روش‌های پیچیده‌تری را برای دور زدن این موازین به کار می‌برند.

 

یک مثال خوب از صنعتی که از ترفندهای پیچیده‌ای برای دستکاری علم استفاده می‌کند، چیست؟

ودرال: در دهه‌ی 1960 اجماع علمی واضحى وجود داشت که بین محصولات تنباکو و سرطان رابطه‌اى وجود دارد. صنعت دخانیات به سرعت به چند نکته پی برد. اول اینکه، این رابطه قطعاً وجود دارد ــ دانشمندانِ شاغل در این صنعت به همان نتایج دست یافتند. دوم اینکه، این برای آنها فاجعه‌بار بود. سوم اینکه، آنها نمی‌توانستند درباره‌ی بی‌خطر یا مفید بودن تنباکو استدلال قانع‌کننده‌ای مبتنی بر شواهد ارائه کنند. اما فهمیدند که نیازی به این کار ندارند. تنها کاری که باید انجام می‌دادند تأکید بر عدم قطعیت هر نوع کار علمی بود. آنها ادعا کردند که شواهد هنوز در دست نیست و هر اظهار نظرى عجولانه است. خیلی زود است که افراد سیگار را ترک کنند. خیلی زود است که دولت مداخله کند.

اوکانر: این دیدگاه ساده‌لوحانه وجود دارد که آنها به دانشمندان پول می‌دهند و دانشمندان مى‌گویند دخانیات بى‌خطر است. در واقع، آنها همه‌ی این روش‌های ظریف و موذیانه را به کار مى‌برند که در عین حال فریبکارانه نیستند و هنجارهای علم را زیر پا نمی‌گذارند. در مورد تنباکو، آنها رفتند و تمام مطالعاتی را که در آن موش‌ها با خاکستر تنباکو رنگ شده بودند اما به سرطان مبتلا نشدند، پیدا کردند. مجموعه‌ای از این مطالعات توسط دانشمندان مستقل انجام شده بود. صنعت دخانیات همه‌ی این موارد را منتشر کرد. این کار تقلب نیست. آنها هیچ کار اشتباهی انجام نداده‌اند، اما این کار گمراه‌کننده است‌.

ودرال: صنعت دخانیات همچنین تحقیقات خوبی را در مورد مزوتلیوما (mesothelioma)، سرطانی که توسط پنبه‌ی نسوز (آزبست) ایجاد می‌شود، به راه انداخت. آنها این کار را کردند زیرا می‌خواستند به دادگاه بروند و بگویند:

«بله، این افراد مبتلا به سرطان ریه هستند، اما عوامل محیطی دیگری علاوه بر سیگار وجود دارد که می‌تواند افزایش سرطان ریه در این مدت را توضیح دهد.»

اوکانر: بنت هولمن و جاستین برونر یک مثال عالی از آریتمى (عارضه‌ی ریتم غیرطبیعى قلب) ارائه می‌دهند. وقتی دانشمندان برای اولین بار داروهای ضد آریتمی را مطالعه میکردند، این پرسش مطرح میشد که «آیا این داروها حملات قلبی را کاهش میدهند؟» گروه دیگری از دانشمندان پرسیدند: «آیا آنها آریتمی را کاهش میدهند؟» شرکتهاى بزرگ داروسازى بودجهی گروه دوم را تأمین کردند و پول هنگفتى به دانشمندانى مىدادند که میپرسیدند آیا این داروها آریتمی را کاهش میدهند یا خیر. در واقع، داروها این کار را مىکردند. اما این داروها حملات قلبی را نیز افزایش دادند و مسئول بیش از ١٠٠ هزار مرگ زودرس ناشی از حملهی قلبی بودند. به این ترتیب، پژوهشگران مستقل دقیقاً همان کارى را کردند که قبلاً انجام داده بودند. این باعث شد که فقط برخی از آنها حالا پول بسیار بیشتری داشتند و شواهد را ایجاد کردند.

ودرال: هر زمان که انگیزه‌ی اقتصادی برای وادار کردن مردم به باور به چیزى وجود داشته باشد، سازمانهایی را پیدا خواهید کرد که با تمام قوا تلاش مىکنند تا شواهدی را که در جهت تأیید آنهاست، تبلیغ کنند و انتشار دهند. اما آنها روش کار خود را تبلیغاتى نمىبینند. آنها ممکن است به سادگی استدلال‌هایی را به کار برند که همه‌ی ما درگیر آن هستیم. آنها شواهدی را پیدا می‌کنند که اتفاقاً همان باورهایی را که قبلاً داشته‌اند، تأیید می‌کند. آنها هر آنچه را که به نظرشان واقعیت دارد، می‌خواهند. آنها نمی‌خواهند احساس کنند که افراد بدی هستند. آنها می‌خواهند بهترین اطلاعات موجود را به دست آورند.

اوکانر: خب، در برخی موارد آنها بدبینانه‌تر از این هستند.

ودرال: در برخی موارد، آنها بیشتر بدبین هستند. نمی‌خواهم بگویم که همه‌ی آنها خوب هستند. فقط می‌خواهم تأکید کنم که این امر می‌تواند ظریف باشد.

 تحقیقات را نباید بر اساس میزان محبوبیت و تعداد خوانندگان آنها سنجید.

اوکانر: یکی از چیزهایی که ما از دیدگاه فلسفى به آن اذعان داریم این است که دانشمندان هم انسان‌اند. و البته دانشمندان جایزالخطاء هستند و باورهای سیاسی و اجتماعی خود را دارند. اما این طبیعی است. هر کس باید باورهایی داشته باشد. مشکل اینجاست که صنعت براى منافع خود از یک موضوع عادی به عنوان سلاح استفاده کرده است. مثلاً یکی از مدیران سابق دوپونت (DuPont) دانشمندانی را که درباره‌ی تأثیر گازهای کلروفلوروکربن بر سوراخ لایه‌ی اُزن کار می‌کردند، به علت انگیزه‌هاى سیاسى‌شان متهم به جانبدارى کرد. خب، بله، آنها انگیزه‌ی سیاسی داشتند تا از ما در برابر تشعشعات کیهانی محافظت کنند. هرچند این موضوع علیه آنها استفاده شد اما به هیچ وجه شواهد واقعی گردآوری‌شده توسط آنها راتضعیف نکرد.

ودرال: یکی دیگر از مواردی که در کنار دیگر چیزها از آن سوءاستفاده مى‌شود، این واقعیت است که دانشمندان توافق نظر ندارند. آنها باید مخالف یکدیگر باشند، اگر از یکدیگر انتقاد نمى‌کردند و با هم مخالف نبودند، پایه و اساسی براى اعتماد به نتایج علم نداشتیم. اما در مواردی که به نظر می‌رسد دانشمندان مخالف یکدیگرند، خیلى راحت است که یک نفر بگوید خب، پس کسى باید از بیرون قضاوت کند یا اینکه شواهد کافى وجود ندارد. آنچه اغلب اتفاق می‌افتد این است که بحث‌ها بیشتر در مجلات معتبر علمى حل و فصل می‌شود. اما این بحث‌ها بعداً به روزنامه‌ها انتقال می‌یابد. ممکن است مقاله‌ی منتشرشده در روزنامه را دانشمندی بنویسد که مخالف است. اما این مقاله معقول نیست زیرا اختلاف‌نظرهای صادقانه بین افرادی را که با شواهد به شیوه‌ى یکسان رفتار می‌کنند، منعکس نمى‌سازد. این مقاله صرفاً بازتاب نظر شخصی آن دانشمند است و هدف از نگارش آن متقاعد کردن همتایانش به شیوه‌ای معقول نیست. بنابراین، آنها سرگرم تلاش برای متقاعد کردن مردمی هستند که برای ارزیابی اطلاعات چندان مجهز نیستند.

 

بنابراین، آیا مردم باید به دانشمندانى که در روزنامه‌ها مقاله می‌نویسند،شک کنند؟

اوکانر: نه لزوماً. در بسیاری از موارد، دانشمندان با مردم ارتباط برقرار می‌کنند و این می‌تواند واقعاً چیز خوبی باشد. آنچه مردم باید نسبت به آن تردید داشته باشند، دانشمندانی هستند که به نظر میرسد در روزنامهها درباره‌ی مسائلی بحث میکنند که قادر به پرداختن به آنها در نشریات علمى نیستند. آنها همچنین باید به دانشمندانى شک کنند که در روزنامه‌ها درباره‌ی موضوعات غیرتخصصیِ خود مقاله می‌نویسند.

 

اعتماد عمومی به علم به دلیل تحقیقات ضد و نقیض، از بین خواهد رفت. یک روز قهوه برای شما خوب است، روز دیگر نه. مردم چگونه باید بدانند به چه تحقیقاتی اعتماد کنند؟

اوکانر: اگر شما مصرف‌کننده هستید، باید به دنبال مقالات علمی‌ای باشید که یک‌بار مصرف نباشند و داده‌های زیادی را از پژوهش‌های مختلف با یکدیگر ترکیب ‌کنند. این باید در مورد روزنامه‌نگاران نیز صادق باشد. انگیزه‌ی شدیدی برای انتشار مطالب شگفت‌انگیز یا بدیع وجود دارد زیرا از این طریق تعداد لایک‌ها و کلیک‌هاى شما بیشتر مى‌شود. اما تحقیقات را نباید بر اساس میزان محبوبیت و تعداد خوانندگان آنها سنجید. در عوض، وقتی شما درباره‌ی موضوعی می‌نویسید، این مقاله باید به تحقیقات خوب قبلی هم اشاره کند تا معلوم شود که علم در حال پیشرفت بوده است. این کار تصویر واضح‌تری از علم ارائه می‌دهد.

ودرال: باید بگوییم که دانشمندان هم میل دارند که تحقیقات شگفت‌انگیز یا بدیع منتشر کنند. آنها احتمالاً علاقه‌ی چندانی به لایک ندارند اما از این طریق تعداد ارجاعات به مقاله‌ی آنها افزایش مى‌یابد.

اوکانر: درست است، سوگیری خیلى زیادى نسبت به چیزهاى جدید وجود دارد. وقتی به رسانه‌های اجتماعی توجه می‌کنیم، مى‌بینیم که مردم اخبار جعلی را بیشتر به اشتراک می‌گذارند زیرا جدید و هیجان‌انگیزند. آنها همچنین بیشتر تحقیقاتی را به اشتراک می‌گذارند که یافته‌هایشان با دیگر پژوهش‌ها فرق دارد زیرا این تحقیقات شگفت‌آورترند؟ بنابراین، مقاومت در برابر یافته‌هایی که تکان‌دهنده، عجیب یا بدیع به نظر می‌آیند، شاید بتواند شما را از پذیرش باورهای علمی غلط در امان نگه دارد.

 

شما نوشته‌اید که باورهاى فرهنگی اغلب مشکلاتی را ایجاد مى‌کنند که دانشمندان روی آن کار می‌کنند. می‌توانید به مثال خوبی اشاره کنید؟

اوکانر: من کلاسى دارم که در آن در مورد چگونگی انتقال ارزش‌های جنسیتی به زیست‌شناسی تدریس می‌کنم. در دههی 1970 روی هورمونهای زنان یائسه مطالعه کردند، اما زنانی را که خارج از خانه کار میکردند از این تحقیق حذف کردند. پیشفرض آنها این بود که اگر زنان بیرون از خانه کار میکنند، باید هورمونهای غیرطبیعی داشته باشند. آنها باید به نوعی «زنان مردانه» باشند. بنابراین، آنها را نباید در تحقیق وارد کرد. باورهاى فرهنگی که اکنون عجیب به نظر می‌رسند، در آن زمان چندان نامعقول به نظر نمی‌رسیدند و بر علم تأثیر گذاشتند.

ودرال: در واقع، مواردی وجود دارد که باورهاى فرهنگی به مدتى طولانی بر کل جامعه‌ى دانشمندان تأثیر می‌گذارد. بنابراین، جالب است که درباره‌ی چگونگی تغییر آن تأمل کنیم. و همیشه هم این تغییر رخ می‌دهد زیرا جامعه در حال تغییر است و گاهی فقط به این دلیل که افراد مسن مى‌میرند، تغییر می‌کند و دانشمندان جوان‌تر وارد می‌شوند و می‌گویند، «صبر کنید، چرا ما چنین فرضی داریم؟» آنها با انتقاد از چیزی که قبلاً به طور گسترده‌ای پذیرفته شده بود، نشان می‌دهند که این باور نادرست بوده است. در موارد دیگر، تغییرات به این علت رخ می‌دهد که جامعه‌ی دانشمندان متنوع است. برای مثال، تعداد بیشتری از زنان شروع به کار در این حوزه کردند.

اوکانر: بله این در بسیاری از موارد صادق است. مثال معروف آن نخستى‌شناسى (primatology) است. اگر به علوم قدیم در مورد رفتار اجتماعیِ نخستى‌ها نگاه کنید، عمدتاً بر رفتارهای نخستی‌های مرد تمرکز دارد، به‌ویژه پرخاشگری در سلسله‌مراتب اجتماعی. هنگامی که دانشجویان زن شروع به ورود به این رشته کردند، بر رفتار نخستى‌هاى زن تمرکز کردند. به دلیل این تنوع، انقلابى در رشته‌ى رفتار نخستى‌ها ایجاد شد.

 

دانشمندان برای جلوگیری از استفاده‌ی تبلیغاتی از کارهای خود چه می‌توانند بکنند؟

اوکانر: این واقعاً مشکل است زیرا اغلب بسیاری از آنها خارج از اختیار دانشمندان است. بنابراین، وقتى چیزی را تولید کردید، مردم می‌توانند هرطور که می‌خواهند از آن استفاده کنند. اما آنچه باید اتفاق بیفتد، تغییر در مقیاس بزرگ است: صنعت نباید انتخاب کند که از چه کسى حمایت مالی مى‌کند. تا زمانی که آنها بتوانند تعیین کنند که از چه کسانى حمایت مالى می‌کنند، حتی اگر دانشمندان را منحرف نکنند، می‌توانند علم را به بیراهه بکشانند.

 

هزینه‌های علم چطور باید تأمین شود؟

اوکانر: از طریق دولت یا نهادی که چنان موازین و معیارهای سخت‌گیرانه‌ای دارد که صنعت نمی‌تواند بر آن تأثیر بگذارد.

ودرال: به نظر من این استدلال درست است که صنایع باید مالیات بدهند یا به تحقیقات علمی کمک مالى کنند. آنها اهمیت علم را برای انواع محصولات خود درک می‌کنند. بنابراین، ممکن است بپرسید که آیا راهی وجود دارد که پولی از آنها گرفته و به سازمانی داده شود که به طور مستقل تصمیم می‌گیرد که هزینه‌ی کدام تحقیقات را باید تأمین کرد.

 

تحقیقی درباره‌ی ویکی‌پدیا نشان داد که دقیق‌ترین و بهترین  مقالات توسط مجموعه‌ای متنوع از ویراستاران و نویسندگانى تهیه شده است که از نظر ایدئولوژیک با یکدیگر متفاوت‌اند. آیا این با یافته‌های شما سازگار است؟

در دهه‌ی 1970 روی هورمون‌های زنان یائسه مطالعه کردند، اما زنانی را که خارج از خانه کار می‌کردند از این تحقیق حذف کردند. پیش‌فرض آنها این بود که اگر زنان بیرون از خانه کار می‌کنند، باید هورمون‌های غیرطبیعی داشته باشند.

ودرال: بله، این یافته با این ایده سازگار است که علم به بهترین شکل فرایندی است که از تنوع برخوردار است. هرچند وجه دیگرى هم در این مورد وجود دارد. در بازار ایده‌ها، که از نظر فرهنگی برای ما بسیار مهم است، ما فکر می‌کنیم که از نظر اخلاقی هیچ اشکالی ندارد که نظرات خود را داشته باشیم و آن نظرات یا عقاید را بیان کنیم. ما معمولاً فکر مى‌کنیم که اشکالی ندارد زیرا چیزهای درست در نهایت پیروز می‌شوند. در صورتى که در واقع چنین نیست. اگر کسی جریان اطلاعات را در انحصار خود داشته باشد و در نوع اطلاعاتی که قرار است در دسترس دیگران قرار گیرد دخالت کند، این امر کاراییِ بازار ایده‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این کاری است که افراد بانفوذ، تبلیغاتچی‌ها و گروه‌های صنعتی انجام می‌دهند. ایده‌ها به درستی از یک جامعه به جامعه‌ی دیگر گسترش نمی‌یابند. بنابراین، ما در جامعه‌ى خود محصور می‌شویم. این شبیه به دوقطبى‌شدن است ــ فقدان باورهای قابل اعتماد براى گسترش از یک جامعه به جامعه‌ی دیگر.

اوکانر: از آنجا که بازار ایده‌ها کار نمی‌کند، ما اغلب به گونه‌ای عمل مى‌کنیم که انگار به درستى یا نادرستىِ یک امر مسلّم رأى مى‌دهیم. ما به کسی رأی می‌دهیم که اعتقادی به تغییرات آب و هوایی ندارد و سپس طوری رفتار می‌کنیم که گویی تغییرات آب و هوا درست نیست. چه این موضوع درست باشد و چه ما بخواهیم با پیامدهاى تغییرات آب و هوا روبه‌رو شویم، این رأى تغییر نمى‌کند. بنابراین، مشکل اینجاست که امور مسلّم نباید با رأی عمومی حل و فصل شود. براى این کار باید به جمع‌آوری شواهد پرداخت و با بهترین ابزارهای موجود از این شواهد برای کشف آنچه درست است، استفاده کرد.

 

بهترین ابزار برای اطمینان از اطلاعات خوب چیست؟

اوکانر: شاید باید چیزی مانند وزارت اطلاعات داشته باشیم تا تصمیم بگیرد چه چیزی درست است.

ودرال: من گفتگوی جالبی با سیاست‌گذاران اتحادیه‌ی اروپا درباره‌ی توانایی آنها براى تعامل انتقادی با علم داشتم. آنچه آنها گفتند این بود: نگاه کنید، ما موافق‌ایم که نوعی استدلال انتقادی برای داشتن باورهای درست و قابل اعتماد ضروری است. اما متأسفانه ما برای نمایندگی گروه‌های خاص و منافع خاص انتخاب شده‌ایم، در نتیجه نمی‌توانیم برخی از مفروضات را زیر سؤال ببریم زیرا رأیدهندگان ما این مفروضات را زیر سؤال نمی‌برند و بنابراین به ما رأی نخواهند داد. اگر این مفروضات را زیر سؤال ببریم، کار نمایندگی خود را انجام نداده‌ایم.

 

آیا این یک جور شانه خالى کردن از زیر بار مسئولیت نیست؟

ودرال: بله درست است، اما بیایید به نهادهای خود نگاهى بیندازیم. به نحوه‌ی ناکامى آنها نگاه کنید. به نظرم هنوز می‌توانیم با آن دسته از نهادهایی که بهتر مهندسی شده‌اند و به معایب نهادهای فعلی مبتلا نیستند دموکراسى داشته باشیم. برخی دولت‌ها با رأى مستقیم از طریق همه‌پرسی و انتخابات عمل مى‌کنند. ما باید نهادهای دموکراتیکى را بیابیم که به اندازه کافی نماینده‌ى کل باشند، به شهروندان پاسخگو باشند اما صرفاً بیانگر نظرات و عقاید گروه اکثریت نباشند.

 

چگونه نهادهای دموکراتیک می‌توانند صرفاً تجمیع‌کننده‌ى عقاید گروه اکثریت نباشند؟

اوکانر: چیزی که ما پیشنهاد می‌کنیم، که معلوم نیست در عمل چگونه اجرا شود، این است که از مردم خواسته شود به چیزهایی که برایشان ارزشمند است، رأی دهند. مثلاً براى من امنیت عمومی ارزش دارد. یا برای من محیط زیست مهم است. یا برای من رهایى از مداخله‌ى دولت اهمیت دارد. بنابراین، به جاى اینکه به موضوعات واقعى رأى دهید، به چیزهایی که ترجیح می‌دهید در جامعه‌ی خود داشته باشید رأی می‌دهید. بعد از آن دولت باید ارزش‌های شما را با توجه به خواسته‌هاى شما، براى ایجاد جامعه‌ای بهتر اجرا کند، که براى این کار باید از بهترین شواهد و حقایق استفاده کند.

 

چگونه می‌توانیم در شبکه‌های اجتماعی مداخله کنیم تا مردم را به سمت حقایق و واقعیت‌ها سوق دهیم؟

اوکانر: همه‌ی شبکه‌های اجتماعی باید گروهى از افراد را برای مبارزه با اطلاعات گمراه‌کننده استخدام کنند. باید تیم‌هایی وجود داشته باشند که دائماً با منابع جدید اطلاعات گمراه‌کننده، از روسیه تا صنایع، سازگار شوند و با آنها مقابله کنند. در سطح فردی، مشکل‌تر است. مردم به کسانى که اعتقادات متفاوتی با آنها دارند اعتماد نمی‌کنند. اما از منظری وسیع‌تر مواردی وجود دارد که می‌تواند مؤثر باشد. فردى که نسبت به تزریق واکسن سوءظن دارد، می‌تواند فردی را پیدا کند که باورها و احساس هویت مشترکى با او دارد. کسی که می‌تواند بگوید، ببین، من می‌فهمم چرا از واکسن می‌ترسی یا چرا نسبت به آن شک داری. من و تو از بعضی نظرها شبیه به هم هستیم و من شک و تردیدت را درک می‌کنم. به‌رغم این بی‌اعتمادی، من بنا به دلایلی نظرم را تغییر دادم و تو هم می‌توانی نظرت را تغییر دهی.

 

آیا تغییرات نظام‌مند واقعاً می‌تواند باورهای غلط را از بین ببرد؟

اوکانر: البته همیشه برخی باورهای غلط را خواهیم داشت زیرا از محیط اجتماعی خود مى‌آموزیم. انتشار باورهای غلط از فردی به فرد دیگر آسان است. اما این بدان معنا نیست که ما همیشه به یک اندازه باور غلط خواهیم داشت. اگر به تکامل فرهنگی نگاه کنید، ما این نظام‌هاى فرهنگی را توسعه داده‌ایم تا به ما کمک کند که با مغز خود بهتر عمل کنیم. ما نظام‌های آموزشى شگفت‌انگیزی را توسعه داده‌ایم که به بچه‌های کوچک کمک می‌کند تا مؤثر‌تر از گذشته یاد بگیرند. ما همچنین می‌توانیم سیستم‌هایی را توسعه دهیم که به ما اجازه می‌دهد تا با مغز خود بهترین کار را انجام دهیم. این طور نیست که باید تسلیم شویم و ناامید گردیم. برای مثال، اگر مقرراتى درباره‌ی انتشار اخبار داشته باشیم، در این صورت می‌توانیم از خود در برابر اطلاعات گمراه‌کننده محافظت کنیم.

ودرال: ما می‌توانیم یاد بگیریم که چه چیزهایی قابل اعتماد است. باید امیدوار باشیم که در مواجهه با اطلاعات غلطی که به صورت آنلاین پخش می‌شود، موفق‌تر، مؤثر‌تر یا پخته‌تر مى‌شویم. به نظرم شواهدی وجود دارد که این اتفاق دارد رخ می‌دهد. اخبار جعلی بیشتر توسط افراد مسن به اشتراک گذاشته می‌شود تا افراد جوان. اطلاعات گمراه‌کننده‌ی عمدی بیشتر توسط افراد مسن به اشتراک گذاشته می‌شود. توضیحات احتمالی زیادی برای آن وجود دارد. یکی از این عوامل عبارت است از مهارت در استفاده از رسانه‌ها. افراد جوان‌تر با رسانه‌ها آشنا هستند و بهتر می‌توانند در رسانه‌ها عمل کنند.

اوکانر: جوانان بیشتر در شناسایی اخبار جعلی هوشیارند، آنها می‌توانند جنبه‌های مختلف وب‌سایت‌ها را بررسی کرده و بگویند، اوه، این احتمالاً واقعی نیست و بنابراین کمتر احتمال دارد که آن را به اشتراک بگذارند.

 

برگردان: وفا ستوده‌نیا


برایان گالاگر دستیار سردبیر نشریه‌ی «ناتیلوس» است. کوین برگر از دبیران همین مجله است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Brian Gallagher and Kevin Berger, ‘Why Misinformation Is About Who You Trust, Not What You Think’, Nautilus, 14 February 2019.