تاریخ انتشار: 
1401/01/03

علی خسروشاهی، خاطرات شیرین مینو

پرویز نیکنام

یک سال بعد از انقلاب، در حالی که شرکت مینو از لیست ۵۱نفره‌ی قانون حفاظت صنایع و مصادره‌ی اموال جان به در برده بود و علی خسروشاهی با اطمینان بیشتر به اداره‌ی شرکت مشغول بود، در روز اول اسفند ۱۳۵۸ خبر رسید که برخی کارگران شرکت مینو، کارفرمای خود را گروگان گرفته‌اند «و از دولت می‌خواهند که برای جلوگیری از ورشکستگی و تعطیلی این واحد تولیدی، هرچه زودتر هیئتی را جهت رسیدگی به وضع نابسامان این کارخانه اعزام دارد».

کارگران، دو برادرْ علی و جلیل خسروشاهی، حسن بهزادی و محسن فراهت، از مدیران شرکت را جداگانه در اتاقی در طبقه‌ی چهارم شرکت زندانی کرده بودند. گروگان‌گیران ابتدا خواستار افزایش حقوق، تقسیم سود ویژه و سهام مجانی بودند اما بعدتر اعلام کردند که می‌خواهند مالکیت از مدیریت جدا بشود. حسن بهزادی از مدیران شرکت می‌گوید: «دیدیم که اینها یک تیم‌اند و همه مسلح بودند. در سقف طبقه‌ی پنجم شرکت خوراک هم تیربار برده بودند که اگر حمله‌ای علیهشان شد، دفاع کنند.»

در این دوران، برخی چهره‌های سیاسیِ چپ‌گرا در ناآرامی‌های کارخانه نقش داشتند. در میان آنها نامِ حبیب‌الله پیمان، رهبر جنبش مسلمانان مبارز، بیشتر از دیگران مطرح بود. او در کارخانجات مختلف سخنرانی می‌کرد و بر نقش و حضور شوراهای کارگری در کارهای اجرایی تأکید می‌کرد. پیمان بر این اعتقاد بود که شوراهای کارگری باید قدرت اجرایی داشته باشند. او به شرکت مینو آمد و در سخنرانی خود به کارگران اطمینان داد که بیرون‌کردن مالکان شرکت هیچ خسارتی به شرکت نمی‌زند. او گفت: «شاه رفت. هیچ حادثه ای رخ نداد. خسروشاهی هم برود، هیچ چیزی نمی‌شود.»

ماجرا چند روز ادامه داشت و گروگان‌گیران چند بار می‌خواستند آقای خسروشاهی را از طبقه‌ی چهارمِ ساختمانی که در آن زندانی بود، به بیرون پرتاب کنند. در بیرونِ ساختمان، در جاده‌ی کرج هم کمیته مستقر شده بود اما گروگان‌گیران مقاومت می‌کردند.

در این میان، دادستانی وارد ماجرا شد و مدیران شرکت هم نامه‌هایی به بنی‌صدر (رئیس‌جمهور وقت)، محمدرضا مهدوی کنی (سرپرست کمیته‌های انقلاب اسلامی)، آیت‌الله قدوسی (دادستان کل انقلاب)، محمود احمدزاده (وزیر صنایع) و محمدرضا نعمت‌زاده (وزیر کار) نوشتند اما هیچ‌کدام از مقامات واکنشی نشان ندادند.

سرانجام، در روز پنجم علی خسروشاهی اعتصاب غذا کرد و چون سه تن از گروگان‌ها، علی و جلیل خسروشاهی و فراهت، در سنین بین شصت تا هفتاد بودند و احتمال خطر جانی آنها می‌رفت، از مقامات  خواسته شد که برای رفع گروگان‌گیری اقدامی بکنند.

علی خسروشاهی برای ترساندن گروگان‌گیران به آنها گفته بود که اعتصاب غذا کرده‌ اما در کشوی میزش مقداری پفک‌نمکی از تولیدات کارخانه‌اش داشت که گاهی از آنها می‌خورد. پفک کمک زیادی به سرپاماندن علی خسروشاهی در دوره‌ی گروگان‌گیری کرد.

بعد از دخالت دادستانی، گروگان‌ها پس از هشت روز آزاد شدند اما در فروردین ۱۳۵۹ ضربه‌ی کاری به شرکت مینو وارد شد. ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت، در نامه‌ای به وزارت صنایع اعلام کرد که شورای انقلاب در جلسه‌ی ۲۸ اسفند ۱۳۵۸ خود بر اساس پیشنهاد وزارت صنایع، اداره‌ی کارخانجات گروه صنعتی مینو را به این وزارتخانه سپرده است.

دادگاه بعد از ملی‌شدن شرکت مینو، این شرکت را متهم کرده بود به:

کوشش در ایجاد وابستگی اقتصادی و اشاعهی مظاهر غربزدگی، از جمله تغییر ذائقهی مردم و گسترش فرهنگ آرایشی غرب بهعنوان نمونهی بارز سرمایهداری و وابستگی اقتصاد کشور. بزرگترین اتهام خسروشاهی در آن زمان اشاعهی فحشا از طریق تولید لوازم آرایشی و خیانت به صنعت از طریق انتقال فناوری تولید پفکنمکی به عربستان سعودی بود.

این در حالی بود که در آن زمان شرکت‌های علی خسروشاهی بیشتر از شش‌هزار کارگر و کارمند داشت و فروش گروه صنعتی مینو نیز حدود دویست‌میلیون دلار بود و بیش از بیست‌میلیون دلار از محصولات آن شرکت صادر می شد.

 

خاندان خسروشاهی

حاج‌غفار، پدر علی خسروشاهی، از تجار سرشناس تبریزی و از خانواده‌ای بود که از خسروشاه به تبریز مهاجرت کرده بودند. غفار، حسن و حسین، سه برادری بودند که از سال ۱۲۸۰ش تجارت را شروع کرده بودند و کالاهایی نظیر فاستونی، کاغذ، چای، شکر و... وارد می‌کردند. این سه برادر علاوه بر کارهای تجاری، با سرمایه‌گذاریِ مشترک با برادران شالچیلار کارخانه‌ی نساجی آذربایجان را در قزوین تأسیس کردند. این کارخانه با سرمایه‌ی ۳۵۲هزارتومانی و صد دستگاه ریسندگی و بافندگیِ پنبه کارش را شروع کرد. کارخانه‌ی نساجی آذربایجان پارچه‌های ضخیمی تولید می‌کرد که عمدتاً روستاییان از آن استفاده می‌کردند. کار این شرکت به‌خاطر مشکلات مدیریتی و بی‌توجهی به تحولات بعد از جنگ جهانی دوم در صنعت نساجی به بن‌بست خورد و سرانجام شراکت آنها در سال ۱۳۲۵ به پایان رسید و کارخانه اعلام ورشکستگی کرد. این کارخانه که 350 کارگر داشت، از بزرگ‌ترین واحدهای تولیدی ایران در آن زمان بود.

شرکت‌های علی خسروشاهی بیشتر از شش‌هزار کارگر و کارمند داشت و فروش گروه صنعتی مینو نیز حدود دویست‌میلیون دلار بود و بیش از بیست‌میلیون دلار از محصولات آن شرکت صادر می شد.

از میان نسل سه برادر، یعنی غفار، حسن و حسین، دو گروه به بزرگ‌ترین فعالان صنعتی ایران تبدیل شدند: گروه مینو که علی و جلیل خسروشاهی و حسن خسروشاهی، فرزند علی، مدیریت آن را در دست داشتند و در صنعت شکلات و بیسکویت فعال بودند؛ و گروه تولید‌دارو که حسن خسروشاهی و فرزندانش راه‌اندازی کردند و مجموعه‌ی بزرگی به‌نامِ گروه سرمایه‌گذاری البرز تشکیل دادند. شرکت‌های تولیددارو، البرز و... بیشتر از ششصد محصول بهداشتی، دارویی و غذایی تولید می‌کردند. بعد از انقلاب، سهام این شرکت‌ها مشمول قانون حفاظت از صنایع شد، خودِ شرکت‌ها در لیست مشهور ۵۱نفره قرار گرفتند و مصادره شدند.

 

علی خسروشاهی که بود؟

علی خسروشاهی در سال ۱۲۹۰ در خانواده‌ای تجارت‌پیشه در تبریز به دنیا آمد. پدرش، حاج‌غفار، از تجار سرشناس تبریز بود و در تیمچه‌ی اول حاجی‌شیخِ بازار تبریز حجره داشت. در کودکی به‌دلیل هوش و استعدادش میان دوستان به «علیآقا ذکی» (علیآقای باهوش) شهرت داشت.

علی ابتدا در مدارس رشدیه‌ی تبریز درس می‌خواند اما وقتی پدرش تجارت‌خانه‌‌ی خود را به همدان منتقل کرد، به مدرسه‌ی شرف همدان رفت. در سال ۱۳۰۸ وارد دانشگاه تهران شد و حقوق و علوم سیاسی خواند. در سال ۱۳۱۸ با فاطمه رفیع ازدواج کرد که پدرش، قائم‌مقام‌الملک رفیع، از رجال سرشناس دوره‌ی رضاشاه و محمدرضاشاه بود.

علی خسروشاهی زبان فرانسه و انگلیسی می‌دانست. فرانسه را در تبریز با داییِ خود، دکتر هشترودیان شروع کرده بود و در دوره‌ی دانشجویی نیز چنان زبان فرانسه‌ی خود را تقویت کرده بود که افراد فرانسوی‌دان می‌گفتند که او فرانسه را مثل یک فرانسوی صحبت می‌کند. انگلیسی را هم با ممارست و گوش‌دادن به رادیو بی‌بی‌سی آموخت. حسن خسروشاهی، فرزند علی، از پدرش چنین روایت می‌کند:

پدرم می‌گفت در زمان جنگ دوم اخبار جنگ تأثیر زیادی در بازار می‌گذاشت و به همین جهت، او با کوشش زیاد زبان انگلیسی را فراگرفت تا با گوشدادن به بیبیسی قبل از سایر بازاریان از خبرها مطلع شود و معاملات خود را بر اساس این اطلاعات انجام دهد.

علی خسروشاهی غیر از انگلیسی و فرانسه، ترکی استانبولی می‌دانست و با آلمانی نیز آشنا بود.

علی خسروشاهی ابتدا در بازار سلطانی تهران در تجارت‌خانه‌ی پدرش، «تجارت‌خانه‌ی غفار خسروشاهی»، و بعدها در «تجارت‌خانه‌ی علی خسروشاهی و برادر» و در نهایت در «تجارت‌خانه‌ی علی خسروشاهی» تجارت می‌کرد. از خارج کالا وارد می‌کرد و از طریق بُنَکداران می‌فروخت. او بیشتر فعالیت تجاری خود در بازار تهران را بر واردات منسوجات، بلور، بخاری علاءالدین، دارو، مواد خوراکی و صادرات کشمش و فرش متمرکز کرده بود.

در دوره‌ای که علی خسروشاهی فعالیتش را شروع کرد، گرفتن نمایندگی فروش محصولات از شرکت‌های خارجی پررونق بود و بسیاری آن دوره را «عصر اخذ نمایندگی» می‌دانند.

وی اواخر دهه‌ی ۱۳۲۰ نمایندگی محصولات دارویی بوتس انگلستان را گرفت. کارش داشت رونق می‌گرفت که پدرش، غفار، درگذشت. او علاوه بر صدمه‌ی روحی، از نظر تجاری نیز به‌دلیل تقسیم ارثیه میان ورثه با مشکل روبه‌رو شد. دو برادر، علی و جلیل، با هم قرار گذاشتند که در کارهای تجاری شریک باشند. جلیل به ‌هامبورگ رفت تا فرش و خشکبار صادر کند ولی مأموریتش این بود که نمایندگی محصولات مناسب بازار ایران را پیدا کند و مجوز فروش آنها را در ایران بگیرد. در این دوره، جلیل نمایندگی محصولات بهداشتیِ کاملیا، ساعت دیل، چسب اوهو، پودرهای رخت‌شوییِ هنگلِ آلمان و ماشین‌تحریر تراپومف را گرفت اما مأموریت مهم‌تر وی این بود که نمایندگی شیرخشکی را بگیرد که بتواند با شیرخشک «گیگوز» رقابت کند که در آن زمان پرفروش‌ترین شیرخشک مخصوص تغذیه‌ی کودکان در ایران بود.

جلیل در تلاش برای گرفتن نمایندگی شیرخشک، به «نستله» رسید. نستله در ایران نمایندگی داشت ولی نماینده‌اش در ایران دلال بیمه بود و فروش شیرخشک جزو کارهای فرعی‌اش به حساب می‌آمد. علی خسروشاهی تصمیم گرفت با واردکردن و فروش تولیدات نستله، به این شرکت نشان دهد که می‌تواند در بازار ایران بهتر از نماینده‌اش کار کند. این وضعیت در حدود دو سال ادامه داشت و نماینده‌ی ایرانی نستله دائم از وی پیش مدیران نستله شکایت می‌کرد. اما پشتکار علی خسروشاهی نتیجه داد و پس از دیدار یکی از مدیران نستله از ایران در سال ۱۳۳۳، این شرکت علی خسروشاهی را به سِمَت نماینده‌ی انحصاری خود در ایران تعیین کرد. در فاصله‌ی ۲۴ سالی که علی خسروشاهی نمایندگی نستله را تا زمان ملی‌شدن شرکت مینو در اختیار داشت، نستله تقریباً ۷۰درصد سهم بازار و رتبه‌ی اول را در بازار شیر و غذای بچه در ایران، در دست داشت و در محصولاتی نظیر نسکافه نیز در بازار بی‌رقیب بود.

 

پایه‌گذاری گروه صنعتی مینو

ویفر برای اولین بار در اواخر شهریور ۱۳۴۱ وارد بازار ایران شد و با استقبال بی‌سابقه‌ی مصرف‌کنندگان ایرانی روبه‌رو شد. دو سال پیش از انقلاب، سالانه سی‌میلیون ویفر در بازار ایران فروخته می‌شد و سی‌میلیون هم به کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس صادر می‌شد.

در اواخر سال‌های دهه‌ی ۱۳۳۰ کم‌کم کارخانه‌هایی برای تولید مواد غذایی در ایران کارشان را شروع کردند. روغن‌نباتیِ شاه‌پسند، کارخانه‌ی ساخت دارو، کارخانه‌ی بیسکویت‌سازی ویتانا و آب‌نبات و تافی داداش‌زاده از جمله‌ی آنها بودند. هرچه می‌گذشت، عوارض گمرکیِ کالاهای وارداتی بیشتر می‌شد و تولیدکنندگان داخلی می‌توانستند کالاهای خود را با قیمت پایین‌تری بفروشند اما واردات، سودِ گذشته را نداشت. با وجود اینکه تولیدات داخلی کیفیت پایین‌تری داشتند اما امتیاز شرکت‌های داخلی این بود که مواد غذایی تازه‌تری را وارد بازار می‌کردند. در چنین شرایطی، خسروشاهی که بیشتر از ده سال نماینده‌ی فروش شرکت بوتس در ایران بود، امتیاز تولید محصولات شرکت بوتس را در ایران گرفت. این مجوز، اولین گام در شکل‌گیری گروه صنعتی پارس‌مینو بود.

او زمینی در جاده‌ی مخصوص کرج خرید و شرکت پارس‌مینو کارش در ۱۶ آبان ۱۳۳۸ برای تولید مواد غذایی و دارویی شروع کرد. مساحت کارخانه ابتدا حدود ۲۲۳هزار مترمربع بود که در سال ۱۳۵۷ به ۷۰۰هزار متر رسیده بود. با افزایش تولیدات شرکت، علی خسروشاهی به فکر صادرات تولیداتش افتاد و در مهرماه سال ۱۳۴۹، یعنی یازده سال پس از تأسیس مینو، شرکت صادراتی پرسوئیس را با هدف صادرکردن تولیداتش تأسیس کرد.

شرایط اقتصادی، روزبه‌روز بهتر می‌شد و علی خسروشاهی به فکر توسعه‌ی محصولاتش بود اما دولت محدودیت‌هایی برای ایجاد واحدهای صنعتی در شعاع ۱۲۰کیلومتری تهران ایجاد کرده بود. برای همین، گروه صنعتی مینو در سال ۱۳۵۲ زمینی ۵۴هکتاری در خرمدره‌ی زنجان خرید تا پارک صنعتی مینو را در آنجا بسازد.

دو سال بعد، در سال ۱۳۵۴، کارخانه‌ی خرمدره به بهره‌برداری رسید و به‌نوشته‌ی علی‌اصغر سعیدی، نویسنده‌ی کتاب زندگی و کارنامه‌ی علی خسروشاهی، در فاصله‌ی کمتر از چهار سال تولید آن به ۱۸۰ تن رسید. به‌عبارت دیگر، اگر آب را که یک ماده‌‌ی افزوده است کنار بگذاریم، روزی ۱۳۰ تا ۱۴۰ تن ماده‌ی اولیه وارد کارخانه می‌شد و روزانه ۳۰۰ تن جنس به کارخانه وارد و از آن خارج می‌شد؛ به‌نحوی که شرکت‌های حمل‌ونقل منطقه از عهده‌اش برنمی‌آمدند.

بعد از تأسیس این شرکت، مینوی ‌خرمدره یکی از چهار شرکت گروه صنعتی مینو در کنار شرکت صنعتی پارس، شرکت خوراک و شرکت پرسوئیس بود.

تولیدات خرمدره روزبهروز بیشتر می‌شد و بیش از نیاز بازار داخلی بود ولی بهگفته‌ی حسن خسروشاهی، «برنامه‌ی تغذیه‌ی رایگان مدارس به داد ما رسید و تا زمانی که مصرف بازار آزاد تدریجاً بالا برود، قسمتی از اضافه‌ی تولید را جذب کرد».

کارخانه‌ی مینوی خرمدره در سال ۱۳۵۵ بیشتر از دوهزار کارگر و کارمند داشت و تعداد کارکنان گروه صنعتی مینو در چهار شرکت به بیشتر از شش‌هزار نفر رسیده بود.

گروه صنعتی مینو برای توسعه‌ی کارش چند بار در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ از بانک توسعه‌ی صنعتی وام گرفت و «گزارش بازرسان بانک نشان می‌دهد که شرکت مینو در تمام موارد شرایط وام را رعایت کرد و اقساط بازپرداخت را به‌موقع پرداخت کرد».

گروه مینو در بخش تولید لوازم آرایشی نیز محصولات لانکوم از مارک‌های اورئال را تولید می‌کرد و در سال ۱۳۵۷، «لانکوم در رده‌ی خود، یعنی لوازم آرایش درجه‌یک گران‌قیمت، از تمام رقبا پیشی گرفته بود».

هم‌زمان با تولید انواع بیسکویت و شکلات، شرکت مینو به‌دنبال راه‌اندازی بخش داروسازی بود تا داروهای تحت پروانه‌ی بوتس را در ایران بسازد اما این ایده با وقوع انقلاب به جایی نرسید.

 

تولید محصولات خوراکی

کار شرکت مینو با تولید آب‌نبات و تافی شروع شد و بعد به ویفر رسید. حسن خسروشاهی می‌گوید: «این ماشین پخت ویفر که بدون برنامه‌ریزی سفارش دادند، باعث به‌وجودآمدن یکی از موفق‌ترین و پرسودترین واحدهای تولیدی گروه مینو شد.»

ویفر برای اولین بار در اواخر شهریور ۱۳۴۱ وارد بازار ایران شد و با استقبال بیسابقه‌ی مصرفکنندگان ایرانی روبهرو شد. دو سال پیش از انقلاب، سالانه سیمیلیون ویفر در بازار ایران فروخته می‌شد و سی‌میلیون هم به کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس صادر می‌شد. به‌تدریج بخش‌های مختلفی، نظیر تولید بیسکویت، پاستیل، شکلات، پفک، آدامس و... نیز در شرکت مینو راه‌اندازی شد.

گروه صنعتی مینو از ابتدا تلاش می‌کرد وارد بازار آدامس شود که در دست شرکت سقزسازی ایران، سازنده‌ی آدامس خروس‌نشان، بود. تلاش خسروشاهی برای تولید آدامس در ابتدا موفقیت‌آمیز نبود اما گروه مینو پروژه‌ی تولید آدامس را ادامه داد و ظرف مدت کوتاهی آدامسِ شیک را روانه‌ی بازار کرد که به‌سرعت بازار آدامس را قبضه کرد.

در همین زمان، واحدهای تولید بیسکویت و شکلات نیز به راه افتاد «که از نظر ظرفیت تولید بزرگ‌ترین واحد تولید بیسکویت در ایران بود ولی چند سالی طول کشید تا مینو پرفروش‌ترین بیسکویت در ایران شود».

با تنوع تولیدات و عرضه‌ی گسترده، حالا شرکت مینو نامی آشنا در خاطره‌ی چشاییِ ایرانیان بود و همه، از پیر و جوان، محصولات مینو را می‌شناختند.

 

شرکت خوراک برای توزیع کالا

اجاق‌های علاءالدین در خاطره‌ی نسلی از ایرانیان جای ویژه‌ای دارد. این اجاق‌ها و بخاری‌های نفتی، هم گرمابخش بودند و هم اجاقی برای خوراک‌پزی. خسروشاهی تا زمان ملی‌شدن شرکت، سهام خود را در این شرکت حفظ کرد.

در اواسط دهه‌ی ۱۳۳۰ با افزایش درآمدهای ارزی، ورود بخشی از کالاها که تا آن زمان کالای لوکس به‌حساب می‌آمد و واردات آن ممنوع بود، آزاد شد. در این دوره بود که حسن، فرزند علی خسروشاهی، توانست نمایندگی شرکت‌های معروفی نظیر ‌هاینز (تولیدکننده‌ی انواع کنسرو)، کلوگ (تولیدکننده‌ی کورن‌فلیکس)، شارپ (تولیدکننده‌ی تافی) و پیک‌فرین (تولیدکننده‌ی بیسکویت) را بگیرد. برادرش، جلیل خسروشاهی، هم نمایندگی هنکل، بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی پودر رخت‌شویی در آلمان، را به دست آورد.

پس از گرفتن نمایندگی نستله، علی خسروشاهی دفترش را از بازار تهران به خیابان فردوسی شمالی منتقل کرد؛ همان‌جایی که امروز بن‌بستی به‌نامِ خسروشاهی دارد و در انتهای کوچه، در کنار خانه‌ی شاعر نا‌مور ایرانی، هوشنگ ابتهاج، ساختمانی هست که تابلوی قدیمی مینو هنوز بر دیوار آن خودنمایی می‌کند.

با افزایش تعداد نمایندگی‌ها، خسروشاهی گروهی را برای فروش و عرضه‌ی محصولات غذایی و دارویی در تهران تشکیل داد که با وانت اجناس را به شهرهای مختلف می‌بردند و سیستم توزیع کم‌کم شکل گرفت. در سال ۱۳۳۸ سرانجام شرکت سهامیِ خاصِ خوراک را تأسیس کرد که هدفش فعالیت در امور بازرگانی، واردات، توزیع شیر و غذای کودک، دارو و انواع شکلات بود.

پیش از اینکه شرکت خوراک تأسیس شود، یک اتفاق دیگر هم رخ داده بود: شرکت «پروکتور اند گمبل»، تولیدکننده‌ی تاید که فروش آن را پسرعمویش، کاظم خسروشاهی، در تولیددارو در دست داشت، پیشنهاد جذابی به علی خسروشاهی کرد. ماجرا از این قرار بود که نمایندگان این شرکت با علی خسروشاهی تماس گرفتند و گفتند که قراردادی با شرکت کف به‌مدیریت فریدون داروگر برای تولید تحت پروانه‌ی تاید در ایران بسته‌اند و می‌خواهند که نمایندگی آن را به او واگذار کنند. این در حالی بود که پسرعموهایش در تولیددارو به‌دنبال بستن قراردادی پنج‌ساله و انحصاری با این شرکت بودند ولی این شرکت حاضر نبود چنین قراردادی را بپذیرد.

علی خسروشاهی تا این زمان در تولید داخلی این محصولات از رقبا عقب مانده بود، برای همین این پیشنهاد را پذیرفت. «حسن خسروشاهی معتقد است گرفتن نمایندگی تاید نقطه‌ی عطفی در تحول زندگی بازرگانی و صنعتی علی خسروشاهی بود.»

در این زمان بازار پودر رخت‌شویی در اختیار پودر فاب بود که از خارج وارد می‌شد. با آنکه پودر تاید که در ایران تولید می‌شد ارزان‌تر از فاب بود، در ایران فاب جانشین لغت پودر رخت‌شویی شده بود و خسروشاهی تلاش زیادی کرد تا محصول تاید را جا بیندازد.

در همین زمان، دولت شریف‌امامی به‌دلیل بروز بحران اقتصادی، سعی داشت تا با کاهش هزینه‌های دولت، نارضایتی عمومی را کم کند. بنابراین سازمانی به نام «سازمان مستقل تدارکات کشوری» راه‌اندازی کرد تا نیازهای کارمندان دولت را که بخشی از طبقه‌ی متوسط را تشکیل می‌دادند، به قیمت ارزان‌تر از تولیدکننده تأمین کند. وقتی این سازمان تشکیل شد، به یکی از خریداران عمده‌ی تاید تبدیل شد و اوضاع دگرگون شد. بعد از آن، وقتی تقاضا در بازار افزایش یافت، علی خسروشاهی در کنار مینو کارخانه‌ای با مشارکت سازنده‌ی شرکت پروکتور اند کمبل ساخت. بعد از آن، تاید معادل پودر رخت‌شویی شد و ۹۰درصد بازار ایران را به دست گرفت.

علی‌اصغر سعیدی در کتابش می‌گوید:

به‌اعتقاد بسیاری از مدیران شرکت مینو، تأسیس نظام پخش و فروش و نظام بازاریابی، مهمترین دستاورد علی و حسن خسروشاهی و عامل مهم شتابدهنده برای تسخیر بازار در شرکت مینو بود. نخست، نظام توزیع و فروش شرکت بود که آن را از نظام سنتی توزیع تحت سلطهی بنکداران بازار جدا کرد... و دوم، ورود بازاریابی مدرن، روش عملکرد شرکت را تغییر داد و اساس تصمیمگیری در خصوص تولید و فروش را به‌جای اتکا بر اعتقاد و ایده‌های مدیران و شیوه‌های آزمون‌وخطا، بر مطالعه و پیمایش علمی بازار و شناخت ذائقه، سلیقه و رفتار مصرف‌کننده و حق انتخاب او استوارکرد.

شرکت خوراک چهارده شعبه در سراسر کشور داشت و با ۳۵۰ کامیون کالاهای و اجناس را توزیع می‌کردند. این شرکت در بیش از بیست‌هزار مغازه کالا توزیع می‌کرد و عمده‌ی محصولات به خرده‌فروشان فروخته می‌شد. در سال ۱۳۵۷ بیش از هزار نفر در بخش‌های مختلف فروش این شرکت کار می‌کردند.

خسروشاهی برای کمک به بخش توزیع و بازاریابی، از همکاریِ متخصصان خارجی هم بهره می‌گرفت و در عین حال، مدیرانش را به مراکز آموزشی داخلی و بینالمللی می‌فرستاد. در بخش بازاریابیِ دارویی نیز از دانشجویان پزشکی و داروسازی استفاده می‌کرد.

شرکت خوراک شرکتی صنعتی نبود و بنابراین مشمول قانون حفاظت از صنایع نمی‌شد ولی بعد از انقلاب، آن سازمان وسیع نیز بی هیچ توضیحی مصادره شد و نامش به شرکت قاسم ایران تغییر یافت.

 

اجاق‌های علاءالدین

در دهه‌ی ۱۳۴۰ این بحث در بین اقتصاددانان مطرح بود که کشورهای درحال‌توسعه بهتر است در مرحله‌ی اول صنایعی درست کنند که تولیداتش جایگزین واردات شود. بر اساس همین دیدگاه، در ایران نیز کم‌کم صنایعی شکل گرفت.

علی خسروشاهی یکی از سه نماینده‌ی شرکت علاءالدین انگلستان در ایران بود و چون به این نتیجه رسیده بود که سود و عوارض گمرکی واردات بخاری و سماور دیر یا زود بسیار بالا خواهد رفت، از آن شرکت خواست که با شراکت نمایندگانش در ایران یک کارخانه تأسیس کند. به‌رغم بی‌میلی شرکت علاءالدین، خسروشاهی آنها را مجاب کرد تا تولید را در ایران شروع کنند.

اجاق‌های علاءالدین در خاطره‌ی نسلی از ایرانیان جای ویژه‌ای دارد. این اجاق‌ها و بخاری‌های نفتی، هم گرمابخش بودند و هم اجاقی برای خوراک‌پزی. خسروشاهی تا زمان ملی‌شدن شرکت، سهام خود را در این شرکت حفظ کرد.

 

پفک‌نمکی

علی خسروشاهی در سفرهایش به خارج، به نمایشگاه‌ها و مغازه‌ها سر می‌زد و محصولات مختلف را جمع می‌کرد و آنها را می‌چشید تا اینکه به محصولی برخورد که بعدها در ایران به نام پفک‌نمکی به بازار عرضه شد.

او با شرکت آمریکاییِ تولیدکننده تماس گرفت و ماشین‌آلات تولید این محصول را سفارش داد. حسن خسروشاهی در خصوص نام‌گذاری این محصول می‌گوید:

در دوران کودکی با مادرم به قنادی مینا در ابتدای خیابان نادری می‌رفتیم. آنها یک شیرینی داشتند به نام پفک که خیلی مورد علاقه‌ی من بود. محصولی هم که قرار بود تولید شود، خیلی پف داشت و چون محصولی شور بود، من تصمیم گرفتم که اسم آن را پفکنمکی بگذارم و با عجله‌ی زیاد و برای اینکه مبادا دیگری اسم مشابهی ثبت کند، این اسم را ثبت کردم.

مینو در دهه‌ی ۱۳۵۰ ماهانه نودمیلیون بسته پفک‌نمکی تولید می‌کرد که سی‌میلیون بسته‌ی آن به کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس صادر می‌شد.

به این ترتیب، پفک‌نمکی به یکی از پرسودترین محصولات مینو تبدیل شد و قرار بود واحدهایی برای تولید آن در شهرهایی مانند اهواز و در شیخ‌نشین‌های خلیج فارس و عربستان سعودی تأسیس شود. وقتی شرکت مینو مصادره شد، بخشی از اتهامْ مربوط به همین ایده‌ای بود که خسروشاهی برای تولید پفک‌نمکی در عربستان و دیگر کشورهای عربی در سر داشت.

 

فیوچر شاپ

علی و برادرش (جلیل) و پسرش (حسن) که پس از فراغت از تحصیل در آمریکا در سال ۱۳۴۶ به فعالیت‌های خانوادگی پیوسته بود، مالکیت و مدیریت گروه مینو را تا پیش از ملی‌شدن در سال ۱۳۵۸ در دست داشتند.

علی خسروشاهی بعد از ملی‌شدن مینو، به سوئیس مهاجرت کرد و در سال ۱۳۷۷ در ۸۷سالگی در لوزانِ سوئیس درگذشت.

اما حسن خسروشاهی فعالیت‌های اقتصادی را در کانادا ادامه داد و «ظرف مدت یک دهه موفق‌ترین شرکت خرده‌فروشیِ محصولات الکترونیکی را در کانادا به وجود آورد». او «فیوچر شاپ» را در سال ۱۳۶۱ در کانادا راه‌اندازی کرد که بعد از ده سال، تعداد فروشگاه‌هایش به ۱۳۶ عدد رسید. بعد از موفقیت در کارش، در نهایت این شرکت را در سال ۱۳۸۰ به قیمت ۵۸۰میلیون دلار به شرکت «بِست بای» فروخت.

 

باغ جماران

اکنون اکثر سهام مینو به ستاد آزادگان رسیده و خانه‌اش نیز مثل سهام کارخانجاتش تقسیم شده است. علی خسروشاهی با آنکه در نزدیکی میدان فردوسی کنار دفترش زندگی می‌کرد، باغی هم در جماران داشت که در آن خانه‌ای برای خودش ساخته بود. بعد از انقلاب، وقتی آیت‌الله خمینی به جماران رفت، در خانه‌ای ساکن شد که دیواربه‌دیوارِ همین باغ بود. بخشی از این باغ در اختیار وی و خانواده‌اش قرار گرفت. اکنون هفت‌هزار متر از این باغ در اختیار مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار آیت‌الله خمینی است و بقیه‌اش نیز در اختیار شهرداری است که به‌عنوان سرای محله از آن استفاده می‌کند.

 

منابع:

علی‌اصغر سعیدی (۱۳۹۹) موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی: زندگی و کارنامهی علی خسروشاهی. تهران: نشر نی.

فریدون شیرین‌کام و ایمان فرجام‌نیا (۱۳۹۳) سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران. تهران: نشر فرهنگ صبا.