جک گلدستون مورخ انقلابهاست. اولبار که برایش نامه نوشتم نمیدانستم سه ترجمه از آثارش در همین دوسه سال اخیر در ایران منتشر شده (۱۳۹۷ و ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰). سر قرار که میرفتم تازه اسمش را به فارسی جستوجو کردم و در همان خوشوبش پیش از گفتوگو پرسیدم: «میدانستی؟» گفت: «نه، ولی تعجب نمیکنم. رؤیای انقلاب اشتیاق برای فهم انقلابها را بیشتر میکند.»
بذری که قرةالعین در کشورهای اسلامی بیفشاند اکنون دارد از خاک بیرون میآید و سبز میشود... افتخار این بانوی بزرگوار در آن است که دفتر اصلاحات اجتماعی در سرزمین ایران به دست او گشوده شد. (توماس کِلی چِینی)
از الکساندر دوگین با عنوان «راسپوتین ولادیمیر پوتین» و «معمار فاشیسم روسی» یاد کردهاند. دوگین در آثارش از مفهومی به نام اوراسیاگرایی دفاع میکند. در این مقاله خواهیم دید که این مفهوم آمیزهای است از ژئوپلیتیک، محافظهکاری انقلابیِ برخی از نویسندگان طرفدار نازیسم، سنتگرایی و ملیگرایی افراطی روسی، که دوگین گاهی میکوشد آنها را بر اساس مبانی پسامدرنیسم توجیه کند.
خانم پارسا حدود سه سال معاون وزارت آموزشوپرورش بود، تا آنکه در شهریور سال ۱۳۴۷ امیرعباس هویدا دوباره از او دعوت میکند تا مسئولیتی جدید به عهده بگیرد. فرخرو پارسا در یادداشتهایش از قول هویدا مینویسد: «میخواهم مسئولیت بزرگی را به یک مادر بدهم. میخواهم آموزشوپرورش فرزندان این مملکت را به دست یک مادر بسپارم. میخواهم وزیر آموزشوپرورش ما بچههای مردم را چون فرزندان خود بداند.»
و تو در آن روزی که خواهد آمد، پیراهن سرخ بر تن، رها کرده گیسوان سیاه در باد، با همهی شور زندگی در رنگ صدایت، و مزین به چشمانی بینهایت مهربان، آرام و زمزمهوار از من خواهی پرسید: بهراستی آنانکه در آن شب سیاه بر ما ستم کردند چه شدند و کجا هستند در این روز فیروز آزادی؟
«...دریافتم که سرانجام، آن سلاحی را که برای مبارزه با فقر و بدبختی مردم محروم کشورم لازم بود، یافتهام. در کشورم کمک به نیازمندان و محرومان جامعه تنها از طریق صدقه صورت میگرفت و اینک فهمیدم که میتوان با ایجاد مراکز مجهز با کارکنانی ورزیده و تحصیلکرده، به یاری نیازمندان و محرومان اجتماع رفت.»