تاریخ انتشار: 
1401/03/21

فرهنگ حییم، یادگار مردی که خواب کلمه می‌دید

پرویز نیکنام

یک روز در خیابان منوچهری چند توریست خارجی را دیدم که با فروشندهای کلنجار می‌روند. یکی از آنها در حرفش لغتی را به کار برده بود که فروشنده نمی‌فهمید. تا معنی این لغت معلوم نمی‌شد، کارشان پیش نمی‌رفت. فروشنده دستبهدامن رهگذران شد؛ اغلب آنها نمی‌دانستند. یکی از این رهگذران من بودم. تا آن لغت را از زبان مرد خارجی شنیدم، فوری معادل فارسیاش را گفتم. خارجیِ خریدار و ایرانیِ فروشنده خیلی خوشحال شدند. من هم به هیجان آمدم و احساس غرور کردم. از همان لحظه به فکرم رسید که جای فرهنگ لغات انگلیسیفارسی خالی است.

سلیمان حییم در سال ۱۳۴۵ در برابر این پرسش اسماعیل جمشیدی، خبرنگار مجله‌ی روشنفکر، که چه شد به فکر تألیف فرهنگ لغت افتادید، می‌گوید: «تصادف.» و ماجرا را اینطور تعریف می‌کند. این گفت‌وگو در کتاب عکس‌های دونفره چاپ شده است.

خودش می‌گوید: «در فکرم بود یک فرهنگ انگلیسی فارسی چاپ کنم، تا آن برخورد خیابان منوچهری پیش آمد که مشتاقتر شدم.»

سلیمان حییم ۵۶ سال پیش، درست سه سال قبل از مرگش، از اینکه کسانی به سراغش آمدهاند تا شرحی از زندگیاش بنویسند، خوشحال است و عکس‌هایش را به دست اسماعیل جمشیدی، خبرنگار جوان مجله‌ی روشنفکر، می‌دهد و می‌گوید:

شما با احساس خبرنگاری به سراغ من آمدید و می‌خواهید عکس و مصاحبه‌ی مرا چاپ کنید. حس کردید زحمتی کشیدهام، کاری برای فرهنگ این مملکت انجام داده‌‌ام. خیلی از افرادی که نزدیک به نیمقرن از نتیجه‌ی زحمات من استفاده کردهاند، حتی نمی‌دانند زنده هستم یا مردهام. مصاحبه‌ی مرا که در مجله‌ی روشنفکر چاپ کنید، خیلی‌ها تازه به خودشان می‌آیند که من هنوز زنده‌ام و در تهران، بیخ گوششان، زندگی می‌کنم.

گفت‌وگوی مجله‌ی روشنفکر با سلیمان حییم با عنوان «آقای لغت» از معدود گفت‌وگوهای او با رسانه‌هاست. «س. حییم» نامی بود که روی فرهنگ‌های دوزبانه نوشته شده بود و بسیاری خیال میکردند او در خارج زندگی میکند.

سلیمان حییم از خانواده‌ی یهودیان شیراز بود. پدر و مادرش هر دو شیرازی بودند. او در سال ۱۲۶۶ در همین شهر به دنیا آمد. پدرش «حییم اسحق» و مادرش «خانم» نام داشت. پدرش لحافدوز بود ولی به‌گفته‌ی خودش، به تحصیل او علاقه داشت.

او در آن سالها مثل بسیاری دیگر اول به مکتبخانه رفت که مثل مدارس ابتدایی عمل می‌کرد و پس از آن، به مدرسه‌ی نور (میس نورالله) رفت که از آن مبلغان مسیحی بود. بعد از آن، خانواده‌اش به تهران آمد. سلیمان در تهران به مدرسه‌ی اتحاد (آلیانس) رفت که تازه تأسیس شده بود. این مدرسه‌ی فرانسوی، مدرسه‌ای برای یهودیان بود که در آن علاوه بر زبان فارسی، سه زبان خارجی نیز تدریس می‌شد؛ فرانسوی، عربی و عبری.

بعد از اتحاد، در سال ۱۲۸۵ به کالج آمریکایی تهران رفت که بعدها کالج البرز یا مدرسه‌ی البرز نامیده شد. این مدرسه را دکتر ساموئل جردن راهاندازی و مدیریت می‌کرد. آقای حییم در این مدرسه زبان انگلیسی یاد گرفت. خودش می‌گوید: «در کالج روی فراگیری لغت دقت ویژهای داشتم و بین همکلاسیهایم شهرت پیدا کردم. به من می‌گفتند سلیمان حییم دیکشنری متحرک است.»

دکتر جردن از آموزش و پیشرفت سلیمان رضایت داشت و به‌گفته‌ی خودش، در سال ۱۲۹۴ وقتی درسش در کالج تمام شد، استخدامش کرد و در کالج مشغول تدریس شد.

سلیمان جوان در همین زمان مشغول نوشتن اولین فرهنگ انگلیسی‌به‌فارسی شد. او می‌گوید:

تازه کار تدریس را شروع کرده بودم که فرهنگ انگلیسیفارسی کوچکی تألیف کردم. در آن زمان نیاز به فرهنگ لغت روزبهروز زیادتر می‌شد و کتاب من سروصدایی به پا کرد. اولین کسی که مرا در کاری که در پیش گرفته بودم تشویق کرد، آقای [علیاصغر] حکمت، وزیر معارف آن موقع، بود. ایشان حتی ترتیب چاپ کتاب مرا هم داده بودند اما درست موقعی که فرهنگ من شروع به چاپ شد، ایشان از کار کنار رفتند. در این هنگام وقایعی باعث شد که چاپ کتاب من به تعویق افتاد و تقریباً منتفی شد.

او برای یافتن معادل برای واژه‌ها پشتکار عجیبی داشته و از هیچ واژه‌ای بدون آنکه معادل مناسبی برایش پیدا کند، دست برنمی‌داشته است. به‌گفته‌ی بیژن آصف، حییم برای صحت و درستی هر لغت زحمت می‌کشید و تا از صحت آن مطمئن نمی‌شد، آن را به چاپ نمی‌سپرد.

زبان انگلیسی را خوب می‌دانست و بعد از حضور آرتور میلسپو، مشاور آمریکایی وزارت مالیه در ایران، به‌عنوان مترجم زبان انگلیسی به خدمت این وزارتخانه درآمد. در این زمان حییم به نیاز کشور به فرهنگ انگلیسی‌به‌فارسی بیشتر پی برد و وقتی به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد، کارش در فرهنگ‌نویسی را نیز به‌صورت جدی دنبال کرد. او در شرکت نفت ایران و انگلیس رئیس دارالترجمه‌ی شرکت بود. به‌نوشته‌ی عبدالحسین آذرنگ در کتاب شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران: «پس از ملی‌شدن صنعت نفت در پایان سال ۱۳۲۰، مدیریت اداره‌ی خرید به وی سپرده شد. در همین سِمَت از خود صحت عمل و امانتداری نشان داد اما گویا درستکاری و سخت‌گیریاش به مذاق اطرافیان خوش نیامد و ناگزیر به استعفا و سپس بازنشسته شد.»

 

فرهنگ دوزبانه‌ی انگلیسی‌به‌فارسی

اما حییم که نوشتن لغتنامه را از زمان میلسپو در وزارت مالیه (دارایی) به‌جد شروع کرده بود، اولین فرهنگ جامع انگلیسی‌به‌فارسی را در دو جلد در سال ۱۳۰۸ منتشر کرد. به‌اینترتیب، به‌گفته‌ی عبدالحسین آذرنگ، «پیداست که در نخستین دهه‌ی ۱۳۰۰ به واژهیابی، واژه‌گزینی و تدوین فرهنگ مشغول بوده است».

هرچه می‌گذشت، تسلط حییم بر فرهنگ‌نویسی بیشتر می‌شد. در سال ۱۳۲۰ فرهنگ بزرگ انگلیسی‌به‌فارسی را منتشر کرد که از آن به‌عنوان بزرگترین دستاورد حییم یاد می‌شود. این فرهنگ «شامل ۸۰هزار واژه و اصطلاح و مَثَل در زبان انگلیسی، ذیل ۵۵هزار مدخل و ۲۵هزار مدخل فرعی تدوین شده و مبنای آن دو فرهنگ انگلیسی و آمریکایی آکسفورد و وبستر بوده است.»

کریم امامی، مترجم معروف، ویژگی‌های فرهنگ‌نویسی حییم را در این موارد می‌داند:

احاطه‌ی مؤلف به زبان فارسی، احاطه‌ی او به واژه‌های کهن و دیوان‌های شعر فارسی، تأکید بر کاربرد واژه‌ها و ترکیب‌های فارسی، پرهیز از کاربرد واژه‌های بیگانه، توجه به واژه‌های رایج در گویش‌های زبان فارسی، پرهیز از کاربرد واژه‌های مختلف، پرهیز از واژهسازی اما پیشنهاد ترکیب‌های تازه، جستوجوی پیگیرانه برای یافتن معادل‌های فارسی واژه‌هایی که منبع مکتوب نداشته است.

به‌غیر از این، به‌عقیده‌ی امامی، حییم از معادل‌هایی برای اصطلاحات خاص دین یهود و مسیحیت، چاپ، عکاسی، اصطلاحات اداری و قضایی استفاده کرده که از امتیازات فرهنگ حییم است.

البته همانطور که می‌توان حدس زد، بسیاری از لغات جدید، به‌خصوص در علم و فناوری، به‌قاعده نمی‌توانسته در فرهنگ حییم راه داشته باشد و به همین دلیل هم بعد از انتقال امتیاز نشر فرهنگ حییم از «کتابفروشی یهودا بروخیم و پسران» به «فرهنگ معاصر»، گروهی به سرپرستی دکتر محمدرضا باطنی، زبانشناس، علاوه بر اصلاح این فرهنگ، آن را روزآمد کرده‌اند.

دکتر باطنی در مراسم رونمایی از فرهنگ فارسی‌بهعبری و پاسداشت خدمات سلیمان حییم در سال ۱۳۹۳ گفت:

من واقعاً مفتخرم که در مجلسی که برای بزرگداشت دانشمندی در حد سلیمان حییم برگزار شده است، شرکت میکنم. فرهنگی که پنجاه سال پیش نوشته شده، امروز کارآمد نیست. کلماتی مانند روغنچراغ و سفیداب و ملکی و آرخالق و اینجور کلمات، دیگر در زبان ما استفاده نمیشوند. کلماتی مثل خودپرداز، عابربانک، کارت نقدی و کارت اعتباری آمده؛ کفش پاشنهتخممرغی آمده و بسیاری چیزهای دیگر و ما نباید دل خوش کنیم که فرهنگ پنجاه سال پیش حییم را داریم. آن فرهنگ بسیار ارزشمند است ولی یک چیز عتیقه است. خوشبختانه فرهنگ معاصر یکی از کارهای بسیار مفیدی که کرد این بود که دست زد به روزآمدکردن فرهنگهای حییم. تا آنجایی که حافظه‌ی من یاری میکند، تمام فرهنگهای حییم روزآمد شدهاند. لغاتی که بوی کهنگی میداد، برداشته شد و بهجای آنها چیزهایی گذاشته شده که به درد مراجعه‌کننده میخورد. یعنی میتواند از آنها استفاده کند.

آقای باطنی در عینحال تأکید می‌کند:

واقعاً کاری که حییم کرد فوق طاقت یک انسان است. معلوم است که این کار را با تمام دلبستگی، شور و زندگیاش انجام داده است. هیچ فرهنگنویسی نیست که در کار نوشتن فرهنگ نگاهی یا نیم‌نگاهی به حییم نکرده باشد. در میان آدم‏هایی به سنوسال من هیچ‌کس نیست که به دوره‌ی لیسانس رسیده باشد و از فرهنگهای حییم استفاده نکرده باشد.

حییم برای پیداکردن معادل‌های فارسی بسیار تلاش می‌کرد. او دراین‌باره می‌گوید:

شبها که به بستر می‌روم، همانطور که عاشق به معشوقش فکر می‌کند، من هم به لغت فکر می‌کنم. برای من دنیای لغات، دنیای رنگین و پرجذبهای است که هیچوقت از فرورفتن در آن خسته و کسل نمی‌شوم زیرا کار فرهنگنویسی هرگز برای من خستهکننده نبوده و نیست و نخواهد بود؛ حتی شبها هنگام خواب هم در رؤیای لغت به سر می‌برم.

بیژن آصف که درباره‌ی سلیمان حییم تحقیق و پژوهش کرده، از علاقه و تلاش وی برای یافتن معادل‌های فارسی می‌نویسد:

او بهدنبال لغت «گچبری» به خیلی‌ها مراجعه کرده بود و راضی نشده بود، تا اینکه روزی از محلی عبور می‌کرد و گچکاری را روی داربستی مشاهده کرد. از نردبان بالا رفت و خودش را به گچکار رساند. کارگران به او اعتراض می‌کنند که این کار خطر دارد و ممکن است از آن بالا سقوط کند. اما حییم بدون توجه به این اعتراض، خودش را به آن شخص گچ‌بر می‌رساند و آن شخص شغل گچکاری را برای او تعریف می‌کند تا او بتواند لغت مشابهی برای آن به لاتین بیابد.

آقای آصف همچنین تعریف می‌کند که برای یافتن معادل‌ها گاه سفر می‌کرده. در یک سفر مقداری سنگ‌پا، سنجد و گِل سرشوی با خود به انگلیس برد:

او بهدنبال لغت مشابهی برای «گل سرشوی» بوده است و هرچه بهدنبال آن می‌گردد، نمی‌تواند لغتی را برای آن بیابد. تا اینکه مقداری از گل سرشوی را با خود بههمراه برده، راهی انگلستان می‌شود. هنگامی که به فرودگاه می‌رسد، از او می‌پرسند که «این چیست که با خود همراه می‌بری؟» وی جواب می‌دهد: «این گل سرشوی است. با خود به آکسفورد انگلستان می‌برم تا لغتی برای آن بیابم.»

او برای یافتن معادل برای واژه‌ها پشتکار عجیبی داشته و از هیچ واژهای بدون آنکه معادل مناسبی برایش پیدا کند، دست برنمی‌داشته است. بهگفتهی بیژن آصف، حییم برای صحت و درستی هر لغت زحمت می‌کشید و تا از صحت آن مطمئن نمی‌شد، آن را به چاپ نمی‌سپرد.

این در حالی بود که در زمان حییم، فرهنگ معتبر و در دسترس بسیار کم بود. به‌گفته‌ی دکتر باطنی: «ما شش یا هفت فرهنگ کاغذی معتبر دوروبَر میزمان است، درحالیکه هیچکدام از این امکانات در اختیار حییم نبود. او باید به شمِ زبانی خودش مراجعه میکرد یا می‏پرسید که این لغت چه معنی میدهد.»

او چهار سال بعد از انتشار فرهنگ جامع انگلیسی‌به‌فارسی در دو جلد در سال ۱۳۰۸، فرهنگ جامع فارسی‌به‌انگلیسی را در دو جلد در سال ۱۳۱۲ منتشر کرد. بعد از آن، در سال ۱۳۱۶ یک فرهنگ فرانسه‌بهفارسی چاپ کرد. چهار سال بعد در سال ۱۳۲۰ فرهنگ بزرگ انگلیسی‌به‌فارسی را در دو جلد منتشر کرد.

 

فرهنگ عبریبهفارسی

او غیر از چند فرهنگ انگلیسی‌به‌فارسی و فارسی‌به‌انگلیسی یک‌جلدی و دوجلدی، یک فرهنگ فرانسه‌بهفارسی و یک فرهنگ عبری‌بهفارسی را نیز در زمان حیاتش منتشر کرد.

سلیمان حییم به عبری تسلط داشت و فرهنگ عبری‌بهفارسی را بعد از ده سال تلاش در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که با استقبال روبهرو شد. او برای تکمیل این فرهنگ، چهار سال در اورشلیم زندگی کرد تا بتواند معانی و معادل‌های دقیق واژه‌ها را از طریق متخصصان بومی و منابع محلی جمعآوری کند.

بیژن آصف می‌نویسد: «او گاهی دچار فراموشی می‌شد. علت این فراموشی‌ها غرق‌شدن در دنیای رنگارنگ لغات بود. دوستان و همکارانش در شرکت نفت تعریف می‌کنند وی چندین بار پس از پوشیدن کت‌شلوار و کراوات با دمپایی به اداره رفته است.»

حییم وقتی فرهنگ عبری‌بهفارسی را تمام کرد، چاپ آن را به انجمن کلیمیان تهران سپرد تا درآمد حاصل از آن به نفع انجمن خرج شود. انجمن کلیمیان بهپاس خدمات حییم، مجلس بزرگداشتی برایش در مدرسه‌ی ابریشمی برگزار کرد. در آن مجلس سعید نفیسی، ادیب و نویسنده‌ی معاصر، در مراسم رونمایی کتاب در وصف او گفت: «مردم! نگاه کنید یک مشت پوست و استخوان با عدم امکانات، یک‌تنه چه کارهایی انجام داده است!»

اما فرهنگ فارسیبهعبری او نیمه‌تمام ماند، تا آنکه به‌همت انجمن کلیمیان تکمیل و در دی ۱۳۹۳ منتشر شد.

سلیمان حییم عبری را یک زبان می‌دانست و می‌گفت: «ما یهودیان ایران زبان مادری خود را فارسی می‌دانیم و ابتدا فارسیحرفزدن را یاد می‌گیریم، بعد به سراغ عبری و زبانهای دیگر می‌رویم.»

معلم بزرگ او در زبان عبری، حاخام حییم موره بود که در تعالیم و فرهنگ یهودی استادی یگانه به شمار می‌رفت. به‌گفته‌ی بیژن آصف: «حاخام حییم موره در نظر داشت که دانش خود را بهصورت کتاب در اختیار همگان قرار دهد اما بهعلت اینکه وی روشندل (نابینا) بود، سلیمان حییم در سنین جوانی نوشتن مطالب و گفتار استاد خویش را به عهده گرفت.» و کتاب‌های دِرخ حییم، یَد الیاهو و گِدُولَت مُردِخای حاخام حییم موره نتیجه‌ی همراهی سلیمان حییم با اوست.

شناخت گسترده‌ی سلیمان حییم از تعالیم یهودی باعث شد تا دکتر غلامحسین مصاحب نیز نوشتن و ترجمه‌ی مدخل‌های مربوط به یهودیت را در دایرهالمعارف فارسی به او بسپارد.

 

فرهنگ امثال فارسی‌به‌انگلیسی

به‌غیر از فرهنگ‌های انگلیسی، او مجموعهای از امثال فارسی‌به‌انگلیسی را نیز فراهم آورد که در ۱۳۳۴ منتشر شد. خودش می‌گوید: «اینجانب اکثر امثال این کتاب را بهتدریج، در ظرف ۲۵ سال یا بیشتر، از راه گوش فراگرفته، جمع‌‌آوری و ترجمه می‌کردم.»

او بعد از تألیف چندین فرهنگ انگلیسی‌به‌فارسی و فارسیبهانگلیسی، امثال فارسی را جمع‌آوری می‌کرد و منظورش به‌گفته‌ی خودش این بود:

بیگانگان انگلیسیزبان را با امثال فارسی بهصورتی که هست، آشنا سازد، تا طرز فکر ایرانی را در لباس ضرب‌المثل بتوانند با طرز فکر خود مقایسه کنند و از این رهگذر احساسات مشترک و تفاهمی بین شرق و غرب ایجاد شود... اما پس از اقدام به جمع‌آوری و شروع به ترجمه‌‌ی امثال فارسی بهزودی معلوم گردید که این مجموعه برای مترجمین و دانش‌آموزان ایرانی که به تحصیل زبان انگلیسی اشتغال دارند نیز سودمند و قابلاستفاده خواهد بود و خدمتی را انجام می‌دهد که ممکن است فرهنگ‌های دوزبانهی معمولی از آن قاصر باشند.

این فرهنگ شامل ۴هزار مثل و تمثیل، برگرفته از زبان مردم عادی، و ۳هزار و ۵۰۰ اصطلاح و کلمات قصار است که در متون کهن و دیوان شاعران جمع‌آوری شده. سلیمان حییم تا زمان مرگش مشغول تکمیل آن بود. عبدالحسین آذرنگ دراین‌باره می‌گوید: «امثال فارسیانگلیسی نشانه‌ی گویایی از تلاش در یافتن برابرهای مناسب، برگرداندن مثال‌ها و اصطلاح‌ها و جست‌وجوی گسترده در منابع و متون و یکی دیگر از شاهکارهای فرهنگ‌نویسی حییم است.»

سلیمان حییم به موسیقی ایرانی علاقه داشت و گوشه‌های موسیقی ایرانی را به‌خوبی می‌شناخت و آنچه را خارج از اصول موسیقی بود، «موسیخی» می‌خواند. تار و کمانچه می‌نواخت. گاه آهنگ هم می‌ساخت و خودش آن را با یکی از سازها اجرا می‌کرد.

علاوه بر موسیقی، به تئاتر عشق می‌ورزید و نمایشنامه می‌نوشت. اولین نمایشنامه‌ای که نوشت، کمدی «خنده‌ی سوزمانی» نام داشت که حکایت یک خانواده‌ی یهودی بود که ماجرای دامادی فرزند خود را شرح می‌دادند. نمایشنامه‌های «یوسف و زلیخا»، «استرمرد خای»، «خشایارشاه»، «روت و نعومی» و «جوان بدمست» از دیگر کارهای او بود. حییم «این نمایشنامه‌ها را خود بر روی صحنه می‌برد و در بعضی از آنها هم نقشی ایفا می‌کرد».

به ادبیات فارسی عشق می‌ورزید. دیوان سعدی و حافظ کتابهای بالینی او بود. شعر می‌گفت و ساز می‌زد اما ذهنش همواره در جست‌وجوی معانی و معادل‌های مختلف می‌گشت. بیژن آصف می‌نویسد: «او گاهی دچار فراموشی می‌شد. علت این فراموشیها غرقشدن در دنیای رنگارنگ لغات بود. دوستان و همکارانش در شرکت نفت تعریف می‌کنند وی چندین بار پس از پوشیدن کتشلوار و کراوات با دمپایی به اداره رفته است.»

بااینحال، وقتی سلیمان حییم حالش به هم خورد و به بیمارستان نجم‌آبادی منتقل شد، سفارش کرد که وسایل کار و دیوان شاعران موردعلاقه‌اش را به بیمارستان بیاورند ولی اجل مهلت نداد و او در ۲۵ بهمن ۱۳۴۸ در تهران درگذشت.

بیشتر از پنجاه سال از مرگ سلیمان حییم و نزدیک به صد سال از نوشتن اولین فرهنگ انگلیسی‌به‌فارسی گذشته است اما همچنان فرهنگ‌های او پرطرفدارند و همه از فرهنگ‌های لغت او بهره می‌برند. دکتر باطنی در مراسم شب سلیمان حییم در مجله‌ی بخارا می‌گوید: «من شخصاً وامدار حییم هستم. یکی از عللی که اینجا آمدم همین است؛ آمدم که این وام را ادا کنم. آثار حییم آثار یک ایرانی فرهیخته است که کار نیکِ نوی او، او را و نام او را سالها زنده نگه خواهد داشت.»

کریم امامی درباره‌ی حییم می‌گوید:

اولین حسى که از مرور فرهنگ‌هاى آن زنده‌یاد به انسان دست مى‌دهد، حس احترام است براى بزرگىِ کارى که یک‌تنه انجام داده، براى دقت حیر‌ت‌انگیزى که صرف کار مى‌کرده و براى عشقى که به کار خود داشته. همه‌ی این نکته‌ها را مى‌توانیم در خود فرهنگ‌ها مشاهده کنیم و حتماً لزومى ندارد که شرححال مؤلف را بخوانیم یا روایاتى از کمالات او را از قول شاهدان عینى بشنویم تا بدانیم.

نیازی نیست شرح زندگی و روایت‌های نزدیکان و دوستان حییم را بخوانیم تا دریابیم او تا چه اندازه عاشق کارش بوده و چه میزان دقت نظر داشته است. نگاهی به مجموعه‌ی فرهنگ‌هایش کافی است تا به احترام او و کار بزرگی که یک‌تنه انجام داده، دست‌بهسینه بایستیم.

 

فهرست فرهنگ‌های سلیمان حییم

فرهنگ جامع انگلیسی‌به‌فارسی، دوجلدی (۱۳۰۸ و ۱۳۱۱)

فرهنگ جامع فارسی‌به‌انگلیسی، دوجلدی (۱۳۱۲ و ۱۳۱۴)

فرهنگ فرانسهبهفارسی (۱۳۱۶)

فرهنگ بزرگ انگلیسی‌به‌فارسی، دوجلدی (۱۳۲۰ و ۱۳۲۲)

فرهنگ یک‌جلدی فارسی‌به‌انگلیسی (۱۳۳۲)

فرهنگ کوچک فارسی‌به‌انگلیسی (۱۳۳۳)

امثال فارسی‌به‌انگلیسی (۱۳۳۴)

فرهنگ کوچک انگلیسی‌به‌فارسی (۱۳۳۵)

فرهنگ عبریبهفارسی، جلد اول (۱۳۴۰)

فرهنگ کوچک فرانسهبهفارسی (۱۳۴۵)

فرهنگ فارسیبهعبری (۱۳۹۳) (با همکاری انجمن کلیمیان)


منابع:

اسماعیل جمشیدی (۱۳۹۳) عکس‌های دونفره. تهران: نشر علم.

عبدالحسین آذرنگ (۱۳۹۹) شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران. تهران: نشر کتاب بهار.

وبسایت انجمن کلیمیان تهران.

مریم بهاری، سلیمان حییم. دانشنامهی جهان اسلام.