10 اوت 2025

قبیله‌های عرب، از بازنگری در رسوم سنتی تا هم‌پوشانی با سیاست‌های حکومت

مریم فومنی

برای فهم زندگی عرب‌های ایران، شناخت ساختار قبیله یک ضرورت است. عرب‌های ایران گرچه دیگر به شکل قبیله‌ای زندگی نمی‌کنند اما اسم و رسم و ساختار قبیله‌ها هنوز در بین آنها زنده است. 

هر قبیله مشتمل از تعدادی طایفه (عشیره) است و هر طایفه به چند بیت تقسیم می‌شود، هر بیت هم مجموعه‌ای از چند خانواده‌ است که کوچک‌ترین واحد اجتماعی در قبیله‌ است. پیش‎تر سنت این بود که افراد هر طایفه در کنار هم زندگی می‌کردند، اکنون اما به‌ویژه در شهرها کمتر دیده می‌شود که افراد یک طایفه در یک محله و در کنار هم زندگی کنند.

در این گزارش با تمرکز بر عرب‌های جنوب غربی ایران که در استان خوزستان زندگی می‌کنند و از آنها با عنوان «عرب اهوازی» یاد می‌شود، به دنبال گشودن پنجره‌‌ای برای شناخت این نهاد اجتماعی و تحولاتش در سال‌های اخیر هستیم.

بنا به پژوهشی که یوسف بنی‌طرف با عنوان «قبیله‌ها و عشایر عرب خوزستان» منتشر کرده، تا دوره‌ی شیخ‌ خزعل (۱۲۴۲-۱۳۱۵ خورشیدی)، شیوخ عرب که ریاست قبیله‌ها را برعهده داشتند، از قدرت زیادی برخوردار بودند، که مبتنی بر پشتوانه‌‌های اقتصادی، ناشی از عرف و سنت‌های باقی مانده از سده‌ها قبل بود. 

به گفته‌ی بنی‌طرف در یک دوره‌ی کوتاه که شامل چند سال قبل و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ بود، شدت نفوذ شیوخ عرب به‌ویژه در شهرها کمتر شده بود. او دلیل این تغییر را تحول در زندگی اقتصادی و بینش سیاسی-اجتماعی مردم و به‌ویژه‌ «طبقه‌ی میانی و روشنفکران شهرنشین» می‌داند. با این حال پس از نخستین سال‌های بعد از انقلاب که فضای انقلابی بر جامعه حاکم بود، بسیاری از مردم عرب برای حل مشکلات و اختلافاتشان دوباره به سمت شیوخ قبیله‌ها رفتند و در دهه‌ی هفتاد که این پژوهش منتشر شد، نفوذ و قدرت شیوخ قبیله‌ها افزایش پیدا کرده بود.[1]

این نفوذ چنان‌که تحقیقات عقیل دغاغله، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی در دانشگاه راتگرز در نیوجرسی نشان می‌دهد دست‌کم تا دهه‌ی هشتاد نیز ادامه داشته است.

عقیل دغاغله می‌گوید پژوهشی که در اواسط دهه‌ی هشتاد طی دوره‌ی کارشناسی ارشد انجام داده بود، نشان می‌دهد که در آن دوره‌ی زمانی، ساختار قبیله‌ای بسیار قوی و مستحکم بوده است. بیشتر از ۷۰ درصد از شرکت‌کنندگان در این پژوهش گفته بودند که در موقع اختلافات قبل از این‌که سراغ نهادی دولتی بروند، به شیخ قبیله‌شان مراجعه می‌کنند و حتی اگر شکایتشان را به شکل قانونی هم ثبت کنند همچنان مسئله را از طریق شیخ نیز پیگیری می‌کنند. بیشتر از هشتاد درصد نیز گفته بودند که به شیخ قبیله‌شان اعتماد دارند و از او پیروی می‌کنند.

 

تغییر شیوه‌ی زندگی عرب‌ها و کاهش نفوذ قبیله

اما به نظر می‌رسد که این وضعیت در سال‌های اخیر دوباره دستخوش تغییر شده است. به گفته‌ی حبیب، نویسنده‌ی اهوازی، در روستاها و مناطق حاشیه‌نشین، نفوذ قبیله‌ها همچنان بارز است اما در فضاهایی همچون محله‌‌ی عامری اهواز که ساختاری شهری در آن حاکم است، شیوه‌ی زندگی عوض شده است:

«بسیاری از اعضای قبیله‌ها، روستاها و محله‌های اجدادی‌شان را ترک کرده و در نقاط مختلف شهر زندگی می‌کنند. برای همین دیگر ساختار قبیله‌‌ای آن نفوذ و تأثیرگذاری سابق را در زندگی مردم ندارد و مردم مشکلاتشان را از طریق دادگاه و نیروی انتظامی حل می‌کنند.»

عقیل دغاغله نیز شرکت در مراسم‌ قبیله و در کنار آن بهره‌مندی از حمایت قبیله را یکی ‌از کارکرد‌هایی می‌داند که همچنان حتی در بین طبقه‌ی متوسط شهری نیز باقی مانده است. او با اشاره به این‌که بخشی از طبقه‌ی متوسط کلاً قواعد ساختار قبیله‌ای را کنار گذاشته‌اند، می‌گوید بخش دیگری از عرب‌های طبقه‌ی متوسط به‌رغم نقدهایی که به سیستم قبیله‌ای دارند، همچنان در برخی امور مثل مراسم عزا و عروسی و کمک مالی برای حل مشکلات افراد قبیله مشارکت میکنند: «خیلی از افراد فکر می‌کنند، در جامعه‌ای که آدم‌ها بی‌پناه هستند چرا باید این ساختار را که می‌توانند به آن تکیه کنند، رها کنند.»

در روستاها و مناطق حاشیه‌نشین، نفوذ قبیله‌ها همچنان بارز است اما در فضاهایی همچون محله‌‌ی عامری اهواز که ساختاری شهری در آن حاکم است، شیوه‌ی زندگی عوض شده است

امکانات مالی شیوخ عرب یکی دیگر از دلایل استمرار قدرت آنها بوده است، قدرتی که البته در سال‌های اخیر با مشکلات اقتصادی‌ای که دامن شیوخ را هم گرفته رو به کاهش گذاشته است. ثنا نصاری، شاعر و نویسنده‌ی آبادانی توضیح می‌دهد: «به هرحال شیخ هم برای این‌که مردم را در مضیفش جمع کند باید یک هزینه‌ای برای پذیرایی از آنها پرداخت کند. همین تنگ شدن دست شیخ‌ها در پرداخت این هزینه‌ها، اعتبار آنها را هم به مرور کم کرده است.»

 

بازنگری در قوانین قبیله، راهی به‌ سوی بقا

تحقیقی که در سال ۱۴۰۰ معین موسوی‌سرشت و اسداله بابایی‌فرد بر اساس مصاحبه با ۲۰ نفر از کارشناسان حوزه‌ی هویت فرهنگی و مردم عرب استان خوزستان انجام داده‌اند نیز تغییر در کارکرد و ماهیت ساختار قبیله‌ای را تأیید می‌کند. این پژوهش با اذعان به اهمیت نمادهای هویت عربی و توجه فزاینده‌ی مردم به این نمادها، تغییرات در شیوه‌ی زندگی اجتماعی عرب‌ها را مورد توجه قرار داده است.

کاهش اختیارات شیوخ قبیله، کم‌رنگ شدن شیخ‌محوری در قبیله‌های عرب، کاهش ایام فاتحه و تغییر در شکل برگزاری آن به منظور کاهش هزینه‌ها از جمله تغییراتی است که بنا به این پژوهش تحت تأثیر زندگی شهری رخ داده است.

نخبگان عرب نیز در بازخوانی برخی رسوم قدیمی نقش مهمی داشته‌اند و گاه انتقادهای آنها منجر به حذف برخی از این رسوم از سوی بزرگان و شیوخ قبیله‌ها شده است. گاه نیز چنان‌که جلال، مدیر دبیرستان در شهرهای اهواز و شوش می‌گوید: «قوانین عشیره‌ای تغییر نکرده، اما فرهنگ و دیدگاه مردم تغییر کرده است.» و همین تغییر تبعیت از آن قوانین را بی‌معنا کرده است.

یافته‌های این پژوهش که در مجله‌ی «توسعه‌ی اجتماعی» توسط دانشگاه چمران اهواز منتشر شده، نشان می‌دهد که با همه‌ی این کشمکش‌ها نهادهای سنتی هم‌چنان در بین عرب‌ها کارکرد دارند. در واقع با وجود این‌که نقش حاکمیتی شیوخ به نقش ریش‌سفیدی تغییر یافته، اما به دلیل ضعف نهادهای مدنی، قضایی و انتظامی، نهاد سنتی قبیله با همه‌ی تغییراتش همچنان در حل و فصل تنازع‌ها و حمایت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از افراد قبیله ایفای نقش می‌کند.[2] 

جلال که پدرش بزرگ یک عشیره است و از نزدیک شاهد چگونگی کارکرد ساختار قبیله‌ای در زندگی روزمره‌ی عرب‌ها بوده است، می‌گوید: «بعضی از قوانین عشایر حتی فراتر از قانون حکومتی عمل می‌کنند. به‌گونه‌ای که خیلی جاها حتی دادگاه‌های رسمی از ورود به درگیری‌ها خودداری می‌کنند و می‌گویند شما بروید و عشیره‌ای حلش بکنید و ما توان حل‌کردن این مسئله را نداریم.»

به گفته‌ی او برخی از این قوانین در قبیله‌ها مکتوب شده و اعضای قبیله آن‌ها را بین خودشان امضا کرده‌اند و به آن پایبند هستند. البته گاهی هم تبصره‌ای به آن اضافه می‌کنند. جلال مثال می‌زند:

«یک زمانی می‌گفتند اگر کسی تصادف کرد و دیه‌ای شاملش شد، اعضای قبیله هر کدام سهمی می‌گذارند و دیه‌اش را جمع‌آوری می‌کنند. بعد تبصره گذاشتند که چون قانون بیمه آمده است، باید ماشینتان را بیمه کنید که دیه را بدهد و اگر بیمه نکنید، خودتان مقصرید. اما همچنان اگر به‌صورت ناخواسته درگیری ایجاد شود و کسی صدمه ببیند و باید به او دیه پرداخت شود، اعضای قبیله‌ی فرد ضارب از صندوقی که برای همین کارها گذاشته‌اند، در پرداخت دیه به او کمک می‌کنند.»

به گفته‌ی ثنا نصاری، این مراجعه به ساختار قبیله‌ای برای حل مشکلات اگرچه بیشتر مختص حاشیه‌نشینان و روستاییان است اما برخی از افراد طبقه‌ی متوسط هم وقتی که نمی‌توانند کارشان را از مجرای رسمی جلو ببرند، دست به دامن همین ساختار قبیله‌ای می‌شوند.

او معتقد است:

«همان‌طور که این ساختار به مرور برای بقای عرب‌ها تشکیل شده و قدرت پیدا کرده، یک‌جوری هم برای بقای خودشان از بین خواهد رفت. به نظر من اضمحال آن همین الان هم دیده می‌شود. به‌خاطر اینکه آدم‌ها آگاه‌تر می‌شوند و می‌بینند که این قوانین قبیله‌ای هم دیگر جواب نمی‌دهد. یا مثلاً وقتی می‌بینند که شیخ قبیله‌شان هم از کسی که برای نهار شام مهمان‌هایش پول گرفت و به نفع آن آدم رأی داد. ناکارآمدی این سیستم هم برای افراد آشکار می‌شود و دفعه‌ی دیگر مشکلش را پیش شیخ نمی‌برد.»

پدر ثنا که فردی دانشگاهی و از طبقه‌ی متوسط شهری بود و براساس ساختارهای سنتی قبیله زندگی نمی‌کرد، یکی از کسانی بود که گاه با به رسمیت شناختن قواعد آن ساختار سعی در ایجاد تغییراتی در آن داشته است.

ثنا تعریف می‌کند:

«پدرم به‌خاطر جایگاهی که بین خانواده و فامیل و عشیره داشت ارتباطش را همیشه با آنها حفظ کرده بود. اعضای فامیل و عشیره هم همیشه به‌عنوان یک فرد تحصیل‌کرده و دنیادیده که با قانون هم آشنا است، مدام به او مراجعه می‌کردند. یک بار وقتی من ۱۰-۱۱ ساله بودم، دو نفر از افراد خانواده‌ی پدرم که از قضا افراد شروری شناخته می‌شدند، خانه‌ی ما آمدند. طوری که این‌ها هم‌زمان زنگ می‌زدند و با دست به در خانه می‌کوبیدند، معلوم بود که یک اتفاقی افتاده است. من و خواهرم نزدیک در پذیرایی نشسته بودیم که بشنویم چه شده. این‌ها خشمگین آمدند گفتند که یکی از زن‌های فامیل وقتی شوهرش دریا بوده، مردی را شبانه به خانه‌اش برده است و حالا ما آمده‌ایم که بگوییم می‌خواهیم او را بکشیم. در واقع آنها اجازه و حمایت پدرم را برای این کار می‌خواستند و جرئت نداشتند چنین کاری کنند و به پدرم نگویند. 

در بسیاری از مواقع تصمیماتی که در هر قبیله گرفته می‌شود بستگی به خصوصیات فردیِ شیخ قبیله دارد. شیوخی که گاه به صورت موروثی، گاه براساس یک اجماع در بین بزرگان قبیله و گاه نیز تحت تأثیر رانت‌های حکومتی انتخاب می‌شوند.

پدرم اولش با همان لحن خشمگینِ آنها، گفت که خب اگر شب یک مردی رفته خانه‌ی فلانی، معلوم است که باید سرش را ببرید، ولی قبلش تعریف کنید که چه کسی اینها را دیده؟ گفتند فلانی دیده، پدرم گفت پس چرا فلانی را با خودتان نیاوردید؟ به یکی‌شان گفت تو برو فلانی را بیاور و به یکی دیگرشان گفت که تو بشین و برای من دقیق تعریف کن چه شده. جمعیت هم مرتب در خانه‌ی ما زیاد می‌شد و به همدیگر خبر می‌دادند و می‌آمدند.

ما البته آن‌ها را نمی‌دیدیم. فقط صداها را می‌شنیدیم و می‌دیدیم که دوچرخه‌هایی که در حیاط خانه‌مان ردیف شده بود، مدام بیشتر می‌شود. چون این‌ها آدم‌های ثروتمندی نبودند و همه‌ با دوچرخه آمده بودند.

تأکید پدرم هم بر این بود که تک‌تک ازشان بپرسد که چه دیده‌اند و مدام ازشان بخواهد افراد دیگری را که می‌گفتند شاهد ماجرا بوده‌اند بیاوردند. بعد یک طوری با مهارت تمام بین آنها تردید انداخت. ما آن موقع در کانال‌های ماهواره‌ای خیلی فیلم‌های آمریکایی می‌دیدیم، آن شب من احساس می‌کردم آنچه در خانه‌ی ما اتفاق می‌افتد مثل یکی از همان فیلم‌ها است و پدر من خودش را در بین آن‌ مردهای خشمگین جا داده بود تا بینشان تردید بیندازد و بتواند نظرشان را عوض کند. آخرهای جلسه‌شان ما می‌شنیدیم که پدرم به یکی از همان مردها می‌گفت: "تو به دختر فلانی تهمت زدی و اصلاً تو را باید زندان بیندازیم.یا می‌شنیدیم که بعضی از همان مردها، حالا داشتند از شرافت آن زن دفاع می‌کردند یا یکی‌شان می‌گفت اصلاً معلوم نشد چه‌کسی دیده و اگر دیده چرا از دیوار نپریده داخل خانه‌شان که مچ آنها را بگیرد؟خلاصه در نهایت قضیهی کشتن آن زن منتفی شد و آن زن حالا پنج بچه دارد.»

 

غیبت زنان در ساختار اداره‌ و تصمیم‌گیری‌های قبیله 

با اینکه ساختار قبیله‌ای بیشتر در روستاها رواج دارد، شیوخ قبیله‌ها اما شهرنشین هستند و در اکثر قبیله‌ها، برادران و پسران شیخ‌ها، دانشگاه رفته‌اند، عقیل دغاغله می‌گوید که این وضعیت بر روی شیخ‌ها هم تأثیر گذاشته و منجر به تغییر مکانیسم‌های داخلی قبیله شده است.

به گفته‌ی این جامعه‌شناس: «ساختار عشیره‌ای یک ساختار هرمی و بالابه‌پایین نیست و بیشتر حالت شورایی دارد. هر قبیله چند بیت دارد و معمولاً شیخ قبیله و رؤسای بیت‌ها کنار هم می‌نشینند و تصمیم می‌گیرند. من همیشه در خانه‌ی خودمان دید‌ه‌ام که وقتی که می‌خواستند یک تصمیمی در سطح کلانِ قبیله بگیرند، همه به‌نوعی درگیر بودند. یعنی مثلاً می‌آمدند رأی پدرم را می‌گرفتند، بعد رأی دیگران را به نوبت می‌گرفتند، تا می‌رسید به شیخ و تصمیمی که شیخ می‌گرفت دیگر حالت فراگیری داشت. چون اگر شیخ نتواند این مکانیزم را رعایت کند که نظر همه را داشته باشد و همه حس کنند که تشکیلات از آنِ خودشان است، قبیله کنار هم نمی‌ماند.»

این ساختار تصمیم‌گیری البته منحصر به مردان است و زنان در آن جایی ندارند. شیوخ قبیله‌ها و بزرگان طائفه‌ها در اغلب اوقات به صورت موروثی از بین مردان انتخاب می‌شوند. زنان عرب چنان‌که ثنا نصاری می‌گوید فقط وقتی می‌توانند در ساختار قبیله‌ای فرصت ابراز خود پیدا کنند که زنانی جاه‌طلب و باسیاست باشند و تازه آن موقع هم بیشتر به عنوان همسر یک شخص قدرتمند توان اعمال نفوذ دارند و نه به عنوان شخصیتی مستقل. در نتیجه‌ی چنین ساختاری، قوانین و رسوم قبیله‌ای-عشیره‌ای در بسیاری از اوقات با سیاست‌های مردسالارانه‌ی حکومت هم‌پوشانی دارد و گاه حتی در اعمال تبعیض علیه زنان از حکومت پیشی می‌گیرد.

عقیل دغاغله اما با اشاره به مردسالارانه بودن نهاد قبیله‌ می‌گوید که این ساختار قبیله‌ای در سال‌های اخیر اصلاحاتی داشته و بسیار به‌روزتر شده است: «یک زمانی در آن ساختار قبیله‌ای، ازدواج دخترها به خواست و نظر پسرعمو‌هایشان گره خورده بود، اما امروز این رسم دیگر وجود ندارد و اگر کسی بخواهد این کار را کند در بسیاری از مواقع حتی شیوخ قبیله‌ها جلوی آن‌ها می‌ایستند. قتل‌های ناموسی هم با این‌که همچنان وجود دارد اما خیلی کم شده است و ساختار قبیله‌ای دیگر در آن دخالت نمی‌کند. مثل جاهای دیگر ایران به خانواده و فشارهای هنجاری که روی خانواده است، برمی‌گردد.»

او اضافه می‌کند: «حتی در بعضی از موارد این ساختار قبیله‌ای مثبت عمل می‌کند، مثلاً خانواده‌هایی بودند که راضی نمی‌شدند دخترشان را به فرد دیگری بدهند و شیخ قبیله‌ی ما خودش وارد عمل شد و خانواده را راضی کرد که ازدواج برحسب خواست دختر انجام شود.»

از دیدگاه این جامعه‌شناس در بسیاری از مواقع تصمیماتی که در هر قبیله گرفته می‌شود بستگی به خصوصیات فردیِ شیخ قبیله دارد. شیوخی که گاه به صورت موروثی، گاه براساس یک اجماع در بین بزرگان قبیله و گاه نیز تحت تأثیر رانت‌های حکومتی انتخاب می‌شوند.

به گفته‌ی حبیب: «دخالت حکومت در تأثیرگزاری بر انتخاب شیوخ عرب در سال‌های اخیر بیشتر رواج پیدا کرده است و حاصل آن مختل شدن پویایی فکری و تحرک در بین قبیله‌های عرب و باقی‌ماندن یک‌سری رسم و رسومی است که از درون تهی هستند و فقط یک شکلی از آن‌ها باقی مانده است.»

او از رسم «خون‌بس» مثال می‌زند که براساس آن در صورت اختلاف بین دو قبیله، یک زن را برای ازدواج به قبیله‌ی دیگر می‌دهند و این رسم در بین عرب‌ها در حال محو شدن است اما شیوخی که از حمایت حکومت برخوردار هستند، همچنان اصرار به تداوم آن دارند. حبیب می‌گوید: «در بسیاری از مواقع، حکومت با تقویت قبیله به دنبال تقویت تصویری است که می‌خواهد از عرب‌ها نشان بدهد و فعالان عربی که مطالبات مدرنی دارند و می‌خواهند این تصویر را برهم بزنند با مانع مواجه می‌شوند. در اوایل دهه‌ی نود، دو نفر از فعالان عرب، به سراغ یک گروه از شیوخ قبیله‌ها رفتند و با آنها صحبت کردند که تعدادی از رسم و رسوم قدیمی را کنار بگذارند و برخی امور رایج در قبیله‌ها را اصلاح کنند. مثلاً می‌گفتند چرا این همه پول خرجِ فاتحه‌خوانی می‌کنید؟ در اثر همین صحبت‌ها فاتحه‌خوانی‌ها خیلی ساده شده بودند. مثلاً تیراندازی‌ها از خیلی از فاتحه‌خوانی‌ها برداشته شد. اما حکومت همین اشخاص را بازداشت کرد و به زندان و ممنوعیت‌های دیگر محکوم شدند.»

رابطه حکومت و قبیله‌های عرب چه در دوران پهلوی و چه پس از استقرار جمهوری اسلامی، همیشه رابطه‌ا‌ی پیچیده بوده است. عقیل دغاغله می‌گوید که شیوخ قبیله‌ها این آزادی‌ عمل را دارند که درباره‌ی برخی مسائل داخل قبیله خودشان تصمیم بگیرند و مسائلشان را خودشان اداره کنند و حکومت هم در ازای آن که قدرتش به رسمیت شناخته شود، در این امور دخالتی نمی‌کند.

به گفته‌ی او: «این یک رابطه‌ی دو طرفه است که از زمان شاه شروع شد. حکومت در ابتدا این نهاد قبیله را قبول نداشت و می‌خواست آن را از بین ببرد، اما در ماجراهای مختلفی نیاز داشت که نظم اجتماعی منطقه را کنترل کند و برای همین روی شیوخ حساب باز کرد و با آن‌ها دادوستد کرد.»

جلال عدم دخالت شیوخ قبیله‌ها در اعتراضات مردمی را نتیجه‌ی همین سیاست حکومت می‌داند: «در اعتراضات سراسری و اتفاقاتی که مختص آن منطقه نیست و بُعد ملی دارد، مثلاً اعتراضات آبان ۹۸ یا "زن، زندگی، آزادی" یا حتی اعتراضات به کم‌‌آبی، شیوخ عشیره‌ها دخالتی نمی‌کنند و منافع خودشان را به خطر نمی‌اندازند. معمولاً جوان‌ها و مردم عادی هستند که به اعتراضات می‌پیوندند. کمتر اتفاق می‌افتد که شیخی بیاید و از حق مردم عشیره‌اش دفاع کند.» 

عقیل دغاغله بخشی از سکوت شیوخ قبیله‌ها در جریان اعتراضات مردمی را هم‌پوشانی خواسته‌های آنها با حکومت می‌داند و می‌گوید: «نهاد قبیله یک نهاد محافظه‌کار سنتی است که اهل اعتراض نیست و خیلی از اوقات مثل مسئله‌ی زنان یا دین، با حکومت جمهوری اسلامی هم‌پوشانی دارد. اگر هم خواسته‌ای داشته باشد از راه‌های خودشان و مسیرهای پشت‌پرده و ارتباطاتی که با نهاد روحانیت دارند، آن را مطرح می‌کنند.»

با وجود همه‌ی تغییراتی که در دهه‌های گذشته و به‌ویژه در شهرها در این نهاد سنتی ایجاد شده، قبیله‌ها هنوز در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عرب‌ها نقش ایفا می‌کنند و کارکرد آنها در این بخش از جامعه غیرقابل چشم‌پوشی است. 
 


[1] یوسف بنی‌طرف، قبیله‌ها و عشایر عرب خوزستان، ناشر: مؤلف، ۱۳۷۲، تهران، صص ۱۰-۱۲.

[2] بازآفرینی هویت فرهنگی قومی در میان مردم عرب خوزستان، قابل دسترسی در اینجا.