
21 ژوئن 2025
غزه و توهم فرار
ایهاب حسن
«من و خانوادهام قربانیِ این جنگ خونین هستیم. لطفاً به ما کمک کنید تا راه امنی برای خروج از غزه بیابیم و خانوادهام را نجات دهید. لطفاً این پیام را با دیگران در میان بگذارید.»
این درخواستِ کوتاه روی تلفن همراه دربوداغونی در چادری موقتی در یکی از اردوگاههای آوارگان نوشته شده ــ توسط کسی که تنها آرزویش این است که خود و خانوادهاش از جهنمی که از ۷ اکتبر در غزه برپا شده جانِ سالم به در ببرند. این نوعی استثنا یا نمونهای منحصربهفرد نیست بلکه بازتاب استیصال جمعیِ کسانی است که شرایط زندگیشان هیچ شباهتی به زندگی آبرومند ندارد. این پیام حاکی از وضعیت اهالی غزه است ــ مردمی که دیگر به دنبال زندگی آبرومند نیستند بلکه صرفاً دودستی به بقایای هر شکلی از زندگی چسبیدهاند، حتی اگر این وضعیت چیزی جز زنده ماندن زیر آوار نباشد. بر اساس جدیدترین نظرسنجیِ «مرکز فلسطینی سیاستگذاری و نظرخواهی»، اکنون تقریباً نیمی از جمعیت غزه حاضرند که از اسرائیل بخواهند که به مهاجرتِ آنها به دیگر کشورها از طریق بندرها و فرودگاههای تحت کنترل اسرائیل کمک کند.
از ماهها قبل غزه به جایی تبدیل شده است که به درد زندگی نمیخورد ــ این نه امری تصادفی بلکه نتیجهی سیاست عمدیِ اسرائیل است. ارتش و دولت اسرائیل بهطور حسابشدهای این «باریکه» را به نوعی جهنم تبدیل کردهاند تا گزینهای جز خروج از غزه برای مردم باقی نماند: نه آب هست، نه برق، نه دارو. و نه حتی امکانی برای به خاکسپاریِ آبرومندانهی جانباختگان. و در میانهی این ویرانی، دولت اسرائیل شروع به تبلیغ برنامههای بهاصطلاح «مهاجرت داوطلبانه» میکند ــ مهاجرتی نه برخاسته از امید بلکه ناشی از یأس و ناامیدی. سؤالی که باید پرسید سؤالی اخلاقی است: آیا میل به بقا آواره کردن همهی مردم از وطنشان را موجّه میکند؟ آیا میتوان میل به زندگی را به سلاحی برای مشروعیت بخشیدن به پاکسازی قومی تبدیل کرد؟
پس از ۱۹ ماه جنگ، غزه به جایی غیرقابل سکونت تبدیل شده است. غزه فضایی باز برای مرگ تدریجی است: از آب و برق و سرپناه خبری نیست. بیمارستانها ویران یا تعطیل شدهاند. مدرسهها به قبرهای دستهجمعی تبدیل شدهاند. خانهها خراب یا با خاک یکسان شدهاند. حتی خود زندگی هم در حال فروپاشی است.
در میانهی این ویرانی همه به فکر «رهایی فردی» افتادهاند ــ هر کسی میکوشد تا خودش را نجات دهد. پروژهی جمعیِ ملی متلاشی شده است. نه به این علت که مردم از آن منصرف شدهاند بلکه چون دیگر هیچ گزینهای ندارند. فاجعهی اخلاقیِ واقعی این است که غریزهی بقا مستمسک کسانی شده که مشغول برنامهریزی برای آوارگیِ دائم شما هستند. سیاست دولت اسرائیل متکی بر این است که زندگی در غزه را چنان طاقتفرسا کند که فرار راه رهایی به نظر برسد.
وقتی با یکی از دوستان ساکن غزه دربارهی درد و رنج روزمره و آیندهی پس از جنگ حرف میزدم به من گفت: «برایم مهم نیست که بعد از جنگ چه اتفاقی میافتد. به محض اینکه گذرگاهها باز شود از غزه میروم.» مشاهدهی گرسنگی، تشنگی، ضعف و بیسرپناهیِ پسرش جایی برای دوراندیشی سیاسی باقی نگذاشته بود. «فقط میخواهم که فرزندانم بدون گرسنگی و بدون ترس از تکهتکه شدن بر اثر انفجار زندگی کنند.»
در بحبوحهی این فاجعهی انسانی، اعضای دولت نتانیاهو ــ و اکنون خود نتانیاهو ــ برنامههایی را برای «اسکان مجدد» اهالی غزه در کشورهای ثالث مطرح کردهاند. اینها اوهام و خیالات نیست. سیاستهایی حسابشده و مبتنی بر این عقیده است که غزه را نمیتوان نجات داد و باید آن را خالی از سکنه کرد. میخواهند «فاجعه» را به واقعیتِ دائم جدیدی تبدیل کنند.
دولت اسرائیل دست به هر کاری میزند تا فرار را به تنها گزینهی معقول تبدیل کند: از کمکرسانی جلوگیری میکند، زیرساختها را از بین میبرد، مناطق مسکونی را هدف قرار میدهد، و زندگی را ناممکن میکند. این در واقع اجباری بدون نام است ــ نوعی اخراج در لباس مبدّل انتخاب.
و حالا دولت اسرائیل با اشاره به تقاضاهای عاجزانهی مردم برای خروج از غزه میگوید که آنها «میخواهند غزه را ترک کنند». در همین حال، دولت اسرائیل اعلام میکند که اگر از غزه بروند دیگر نمیتوانند به آنجا برگردند. به عبارت دیگر، اهالی غزه دو گزینه بیشتر ندارند: در فلاکت زندگی کنند یا برای همیشه از غزه بروند. این مهاجرتِ داوطلبانه نیست. این پاکسازی قومی است.
در میانهی این فاجعه و در شرایطی که غزه هر روز سلاخی میشود، حماس هیچ کار مفیدی انجام نمیدهد ــ در حالی که مردم در خیابانها دست به اعتراض زده و خواهان خلع سلاح حماس و آزادی گروگانها و پایان دادن به کشتار روزانه و نجات بقایای غزه شدهاند حماس بیانیههای توخالی صادر میکند و فقط از جامعهی جهانی میخواهد که برنامههای اسکان مجدد را متوقف سازند.
حماس، که در ۷ اکتبر دروازههای جهنم را به روی غزه گشود و اکنون جز به شرط باقی ماندن در قدرت حاضر به بستن این دروازهها نیست، در این درد و رنج نقشی تمامعیار دارد. برای ۱۸ سال، حکمرانیِ خودکامه و ظالمانهی حماس صدها هزار جوان فلسطینی را در طلب زندگی بهتر ــ هر زندگیای ــ به فرار از غزه وا میداشت. جوانانی که در سرزمینی محصور گیر افتاده بودند، هزاران دلار رشوه میدادند تا از طریق تنها معبر خروجِ تحت کنترل حماس و مصر غزه را ترک کنند. برای بسیاری، این بلیتی یکطرفه ــ بیبازگشت ــ بود.
اکنون دهها هزار نفر در خیابانهای ویران غزه راهپیمایی میکنند و خواهان پایان دادن به این کابوس به هر قیمتی هستند. آنها این جنگ را انتخاب نکردند ــ این جنگ را حماس انتخاب کرد. حالا حماس حاضر به پرداخت هزینه نیست و در عوض بر بازگشت به وضعیت پیش از جنگ اصرار میکند: حکومت با مشت آهنین، تیراندازی به پای معترضان و اعدامهای بدون محاکمه.
بعد از ۱۹ ماه جنگ، مرگ ۵۴ هزار نفر و زخمی شدن ۱۵۰ هزار نفر دیگر، حماس همچنان دودستی به قدرت چسبیده است. حتی اگر انبوهی از اهالی غزه از این شهر تخلیه شوند، باز هم تنها دغدغهی حماس حفظ قدرت است: یا آنها در قدرت میمانند یا هیچکس نباید در غزه باقی بماند ــ حتی اهالی غزه.
یکی از ساکنان غزه در فیسبوک نوشت: «اگر غزه به قبرستان تبدیل شود، خواستهی حماس این است که بر این قبرستان حکومت کند.»
ژوئن امسال مصادف است با هفتادوهفتمین سالگرد «فاجعه» (Nakba) ــ وقتی که ۶ هزار فلسطینی به قتل رسیدند و ۷۵۰ هزار نفر دیگر از وطن رانده شدند. تا امروز ۵۴ هزار نفر در غزه کشته و بیش از دو میلیون نفر آواره شدهاند. ۸۰ درصد از نوار غزه نابود شده است. با توجه به آمار و ارقام میتوان گفت آنچه دارد اتفاق میافتد چیزی بدتر از «فاجعهی دوم» است. «فاجعهی اول» به تأسیس کشور اسرائیل انجامید. اکنون این نگرانی وجود دارد که فاجعهی کنونی هرگونه ردپایی از فلسطینیها را محو کند.
بسیاری از اهالی کنونیِ غزه نوهی کسانی هستند که در سال ۱۹۴۸ از وطن رانده شدند ــ و حالا خودشان هم با خطر اخراج مواجهاند.
حماس این آوارگی را مشکل بزرگی نمیداند. رهبر حماس، اسامه حمدان، حتی گفته است که اگر فلسطینیها به صحرای سینا تبعید شوند، آنها از خاک مصر به «مقاومت» ادامه خواهند داد.
هیچکس نمیتواند از یک مادر بخواهد که بچههایش را زیر بمباران نگه دارد. هیچ پدری نباید بهاجبار شاهد مرگ والدین و خانوادهاش به بهانهی شعارهای والایی مثل «پروژه ملی» باشد. اما ما نباید اجازه دهیم که این انتخابهای ناممکن به سلاحی برای ارتکاب جنایتهایی بزرگتر تبدیل شود.
تصمیم افراد به فرارْ غیراخلاقی نیست ــ اما تبدیل این تصمیم به ابزاری سیاسی غیراخلاقی است. حق فلسطینیها برای زندگیِ آبرومند را نمیتوان به دستاویزی برای از وطن راندن آنها تبدیل کرد. بقا را نباید با دستکاری جمعیت فلسطین مبادله کرد.
همچون هر ملت جنگزدهی دیگری، فلسطینیها حق دارند که از مرگ بگریزند ــ اما آنها در عین حال حق دارند که پس از پایان بمباران به میهن بازگردند.
میل مردم به بقا تراژدی نیست. تراژدیِ واقعی این است که بقای مردم به هویجی آویزان بالای سرشان تبدیل میشود و با وسوسه کردن آنها به ترک وطن، محو میهن را تضمین میکند. آنچه امروز در غزه رخ میدهد مهاجرت نیست ــ تبعید زیر آتش جنگ است. همان برنامهی فجایع قبلی در قالبی جدید است که این بار در لباس مبدّل «نجات» و «رهایی» عرضه میشود.
ما باید صریحاً با این فریبکاری اخلاقی مخالفت کنیم. تکتک فلسطینیها حق دارند که رؤیای زندگی آبرومند را در سر بپرورند ــ اما در وطنشان، نه روی خاکسترش. جامعهی جهانی ــ و خود فلسطینیها ــ باید با فروش حق زندگی به بهای حق بازگشت مخالفت کنند. اگر امروز دنیا بیرون راندن اهالی غزه را بپذیرد، به زودی ما فلسطینیها از داخل یک اردوگاه پناهجویان مشغول نگارش درخواست کمک بعدی خواهیم شد ــ و هیچکس به ما کمک نخواهد کرد. در این صورت شاید ۲-۳ میلیون غزهای به سرنوشتی شبیه به ۷۵۰ هزار نفری دچار شوند که در سال ۱۹۴۸ اخراج شدند و هنوز در آرزوی بازگشت به سر میبرند.
این حماس است که باید غزه را ترک کند و دیگر برنگردد. منظورم رهبران حماس است که مردم را به خاک سیاه نشاندند. حماس باید در قبال جنایتهای ۷ اکتبر به پاسخگویی واداشته و از عرصهی سیاسیِ فلسطین بهکلی کنار گذاشته شود. بهای این جنایت را حماس باید بپردازد ــ نه مردم آواره و آسیبدیدهی غزه.
ما باید به خواستهی کسانی که میخواهند در طلب زندگیِ بهتر غزه را ترک کنند احترام بگذاریم و نباید میل به بقا را به مسئلهای سیاسی تبدیل کنیم. در عین حال، ما باید از حق بازگشت آنها، هر وقت که بخواهند، دفاع کنیم ــ فارغ از هرگونه دستور کارِ سیاسیِ تحمیلشده توسط اسرائیل، حماس یا هر کس دیگری.
واژهها، عکسها یا ویدیوها نمیتوانند کل واقعیت در غزه را بازتاب دهند. اینها فقط بخش کوچکی از وضعیت مهلک را نشان میدهند. مردم گوشه و کنار دنیا از طریق تلفنها یا تلویزیونها درد و رنج اهالی غزه را میبینند و «استقامت» آنها را میستایند. اما مردم غزه نباید مجبور به استقامت باشند، نباید مجبور به شجاعت باشند. آنها مجبورند که شجاع باشند زیرا گزینهی دیگری ندارند.
اکنون فلسطینیها میخواهند از مرگ فرار کنند ــ از طریق پایان جنگ، بازسازی غزه و دسترسی به غذای کافی ــ بیآنکه مجبور شوند برای دستیابی به این هدف زندگیشان را به خطر بیندازند. دغدغهی فعلیِ آنها برنامههای سیاسی برای «بعد از آن» نیست، و تأمین امنیتشان نباید به این برنامهها گره بخورد. با وجود این، یک چیز کاملاً آشکار است ــ گرچه امروز اهالی غزه بر این برنامهها تمرکز نکردهاند اما دلشان نمیخواهد که حماس دوباره بر غزه حکومت کند. آنها دارند تجربهی زندگی تحت سلطهی حماس را از سر میگذرانند ــ و نتیجهاش را به چشمِ خود دیدهاند.
جایگزین حماس هرچه باشد ــ «تشکیلات خودگردان فلسطین» یا ائتلافی از نیروهای عرب در کنار «تشکیلات خودگردان فلسطین» با هدف نهاییِ تشکیل دولتی فلسطینی در کرانهی باختری و غزه ــ فلسطینیها دیگر خواهان خونریزی، ویرانی یا آوارگی نیستند. و کاهش درد و رنج آنها باید مهمترین دغدغهی همهی ما باشد.
برگردان: فرشته قادری
ایهاب حسن فعال حقوق بشر و نویسندهی مسیحی فلسطینی است. او دربارهی نقض حقوق بشر توسط حماس پژوهش میکند. آنچه خواندید برگردان مقالهی زیر است:
Ihab Hassan, ‘Gaza and the illusion of escape’, Liberties, June 2025.