این پیشگفتار بهمثابهی بیانیهای آتشین بود علیه «خودسانسوری» و «بزدلیِ» اکثر ناشران و روشنفکرانِ بریتانیا. جستاری در دفاع از آزادی بیان و علیه سیاستزدگی در دنیای نشر.
سه خطر اصلی رهبران حکومتهای اقتدارگرا و حتی بعضی از حکومتهای دموکراتیک را تهدید میکنند: ارتش، نخبگان سیاسی نزدیک و خودی، و تودهی مردم. ارتش احتمال دارد کودتا کند، نخبههای سیاسی نزدیک به رهبران احتمال دارد علیهشان توطئه کنند، و تودهی مردم احتمال دارد قیام کنند.
میتوان شهرهای بزرگِ با خاک یکسانشده (از جنگ) را از نو برپا کرد؛ اما هیچ قدرتی در جهان نمیتواند مژگانِ ظریفِ چشمِ کودکی جانباخته را بلند کند.
با پایان جنگ، صدها هزار سرباز به خانه برگشتند و این مشکلات تازهای درست کرد. در سراسر کشور بحث دربارهی رفتار ازجنگبرگشتهها بالا گرفت. خشونت خانگی و قتلهای ناموسی با بازگشت سربازان اوج گرفت. پرداختن به این مسائل شعبههای محلی حزب بعث را تبدیل به ادارات کوچکی کرد که کارشان رتقوفتق مسائل ناشی از جنگ بود.
صدام از یکسو خود را وارث گذشتهی باستانی عراق و خلف بُختالنصر میخواند و از سوی دیگر با تشبث به اسلام خود را پرچمدار قیام امام حسین و وارث شمیر ذوالفقار مینامید. او جنگ خود علیه ایران را با نبرد قادسیه مقایسه میکرد که در آن اعراب مسلمان امپراطوری ایران را شکست داده بودند
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از تأملات تابستانی، اولین کتابی است که هاول نه بهعنوان روشنفکری دگراندیش بلکه در مقام نخستین رئیسجمهور چکسلواکیِ پساکمونیست نوشت.