نفرت و عشق

پرونده‌ی «نفرت و عشق» با پنج جستار به این دو مقوله می‌پردازد و از چشم‌اندازهایی متنوع بر اهمیت توجه جامعه‌ی ایرانی بدان‌ها تأکید می‌ورزد. آن‌چه طی بیش از چهار دهه‌ی گذشته از جانب حکومت ایران بر مردم‌اش رفته است، روز به روز بر انبوه رنج‌ها و تراکم خشم‌ها می‌افزاید و بستری بارورتر از همیشه برای پرورش کین‌توزی و انتقام‌جویی می‌گسترد. از سوی دیگر، انقلاب دیجیتال و تحولات حقوقی-سیاسی دیگری که در جهان رخ داده است، امکان گشودن دفتر دادخواهی از جمهوری اسلامی را پیش از سقوط آن فراهم ساخته است. جستارهای پنج‌گانه‌ی این پرونده دعوتی است به اندیشیدن در اخلاقِ دادخواهی و ادب مخالفت سیاسی، به گونه‌ای که فردای فروپاشی نظام کنونی به کار ساختن دولتی مسئول، دموکراتیک و حافظ ارزش‌های آزادی‌خواهانه بیاید.

نفرت: شر پیش پاافتاده

مهدی خلجی

چرا جهان بدون بدی نیست؟ خاستگاه شر کجاست؟ چه چیزی آدم‌ها را به ارتکاب شر برمی‌انگیزد؟ آیا میان شرور تفاوتی است؟ یعنی آیا بدی‌ها همه از یک جنس‌اند یا ماهیت‌های مختلفی دارند؟ «شرّ» اُمّ‌المسائل تفکر غربی است. الهیات مسیحی بر محور مسئله‌ی شر می‌گردد.

برابری و بیزاری: عدالت و عفو؛ نگاهی تاریخی-فلسفی

مهدی خلجی

آیا مجازات مجرمان علاوه بر حقی قانونی، تکلیفی اخلاقی نیز هست؟ یا این‌که توقف چرخه‌ی خشونت و ترمیم روح مجروح ملت‌ها محتاج ترویج فضیلتِ بخشش است؟ با نگاهی به اندیشه‌ی فیلسوفان عهد باستان تا پساهولوکاست به دوگانه‌ی مناقشه‌برانگیز بخشش یا انتقام می‌پردازیم بدین امید که روزنه‌ای به فراخنای مباحث پیچیده‌ و پرلایه‌ی فلسفی در این‌باره بگشاید.

چرا نفرت شرّ اعلی است؟ ــ نگاه اسپینوزا

مهدی خلجی

اسپینوزا اخلاق خود را در فاصله‌ی میان سال‌های ۱۶۶۱ و ۱۶۷۵ نوشت، امّا کتاب پس از مرگ وی و مخفیانه به چاپ رسید. در آن کتاب اسپینوزا به تفصیل درباره‌ی نفرت، به مثابه‌ی یکی از مذموم‌ترین عواطف انسانی سخن می‌گوید و درهای آزادی، عقلانیت، و سعادت را به روی کین‌توزان بسته می‌بیند.

آتش زیر خاکستر

مهدی خلجی

مدنیت و شرافت و کرامت جامعهای که دیرزمانی زیر ضرب زور و ظلم نظام توتالیتر بوده و به نظمی غیراخلاقی خو گرفته و خودآگاه و ناخودآگاه از آن تأثیر پذیرفته و در بسط بیعدالتی و حقکشی همدست دولت بوده یا در برابر آن انزوا و انفعال اختیار کرده، نمیتواند صرفاً به باز شدن درهای آزادی بازگردد.

تنفّر: سلاح مخفی توتالیتاریسم ــ دیدگاه لشک کولاکوفسکی

مهدی خلجی

به رغم گذشت سی سال و اندی از پایان جنگ جهانی دوم، فضای اروپا هم‌چنان از خاطر‌‌‌‌ه‌‌ها و کدورت‌ها و کینه‌های برجامانده‌ی آن دوران آلوده و آشفته بود. لِشِک کولاکوفسکی (۱۹۲۷-۲۰۰۹)، با نگرانی از آینده‌ی این امر، در شانزدهم اکتبر ۱۹۷۷، برای خطابه‌ی خود در مجلس دریافتِ جایزه‌ی صلحِ انجمن ناشران آلمانی، در شهر فرانکفورت، موضوعی مُبرم‌تر از «تنفّر» برای سخن نیافت.