در روزهای پایانیِ تابستان ۱۹۸۷، به لطف بورس دانشجویی دولت فرانسه، برای تکمیل تحصیلاتم در زبان و ادبیات روسی با چمدانی پر از کاغذ توالت و کیسهی پلاستیکی به مسکو رسیدم. شهر برای بزرگداشت هفتادمین سالگرد انقلاب اکتبر آماده میشد.
در نخستین روزهای جنبش اخیر که بعضی آن را «انقلاب ۱۴۰۱»، بعضی دیگر «جنبش زن، زندگی، آزادی»، برخی «خیزش مهسا»، و برخی دیگر «قیام ژینا» میخوانند، بحث تفاوت میان نسلها بهشدت داغ بود.
فقر از محلهی کورهها در نزدیکیِ ماهشهر میبارد، خشونت و وحشت نیز. اما دانشآموزانی داشتم که در دانشگاههای بزرگ قبول شدند و به فقر مهندسیشدهی محیط زندگیشان تن ندادند.
این مطلب حاصل مصاحبه با افرادی عادی در تهران از سنین، جنسیتها، قومیتها و عقاید دینیِ متفاوت است. در این گفتگوها کوشیدهام تا افراد بخشی از زندگی روزمرهی خود را روایت کنند و از تجربهی خویش در مورد اعتراضات در مهر و آبان ۱۴۰۱سخن بگویند.
برای پیداکردن یا خریدن یک حیوان خانگی کافی است به یکی از فروشگاههای اینترنتی بروید. حیوانات متعدد، از پرنده تا سگ و خرگوش و گوسفند، را در هر قیمتی میتوان پیدا کرد. البته به نژاد، اندازه، سن و رنگ هم بستگی دارد. سهره و سگ و کبوتر تعدادشان بیشتر از بقیه است.
قصهی دیوارها برای من کمی متفاوت است. اگر یک شعار، یک شعر یا یک جملهی خبری، حالا به هر رنگ و در هر ابعادی، روی آنها باشد ماجرا تغییر میکند. شاید شما هم از جمله کسانی باشید که هر گوشه از شهر را با دیوارنوشتههایش میشناسند. یک جمله از یک شخصیت بزرگ سیاسی و مذهبی، یا یک توصیهی سادهی بهداشتی. شهر اگر کمی دقیقتر دیده شود، پر از دیوارهایی است که به نظر میرسد نباید بیاستفاده بمانند.