استفادهی جناحِ راست افراطی در ایتالیا از رسانههای اجتماعی برای دامن زدن به نفرتپراکنی از حیث وسعت و شدت بیسابقه است. نتیجهی آن تباهی گفتار سیاسی در محیطی رسانهای است که تحت کنترل کافی قرار ندارد. اقدامات متقابلی در حال شکلگیری است اما معضل به نوعی ساختاری است و بعضاً ریشه در الگوی تجاری رسانههای اجتماعی دارد.
سال ۱۹۷۱. نظام کمونیستیِ حاکم بر بلغارستان نه تنها عضویت در نهادهای دینی و اجرای شعائر و مناسک مذهبی بلکه هر گونه موسیقی غیرایدئولوژیک، از جمله راک اند رول، را ممنوع کرده است. رادیو تهدیدی علیه امنیت ملی به شمار میرود و شنوندگان برنامههای دویچه وله، بیبیسی و رادیو اروپای آزاد مجازات میشوند.
اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان یک رژیم تمامیتخواه و سرکوبگر، با آزادی بیان مخالف بود. با این حال، عدهای از دگراندیشان این کشور، به کمک شهروندان عادی و اعضای جامعهی مدنی، راههای مؤثری برای انتشار حقایق، افشای اخبار جعلی، و مبارزه با سانسور دولتی پیدا کردند.
«رسانههای جدید حقیقت را نصفهنیمه پخش میکنند و پر از تبلیغات و دروغاند. خودمداری را تشویق میکنند، و این گونه جوامع بشری را تکهپاره و از هم گسیخته میکنند. به این ترتیب، هر آماتوری اجازه مییابد که نویسنده شود و گفتگوی عمومی را تنزل دهد.» این حرف آشنا به نظر نمیرسد؟
بر اساس نتایج نظرسنجیِ جهانیِ مهمی که منحصراً در اختیار روزنامهی گاردین قرار گرفته است، پوپولیستهای سراسر دنیا بسیار بیشتر از دیگران احتمال دارد که به نظریههای توطئهآمیز دربارهی واکسیناسیون، گرمایش کرهی زمین و حملات تروریستیِ یازده سپتامبر عقیده داشته باشند.
وقتی هزار و نهصد و هشتاد و چهارِ جورج اورول در ۸ ژوئن ۱۹۴۹، در میانهی قرن بیستم، منتشر شد، منتقدی گفت شک دارد که چنین کتاب بموقعی نفوذ و تأثیر مشابهی بر نسلهای بعدی داشته باشد. از آن زمان، هفت سال گذشته و ما هر بار که حقیقتْ قلب، زبانْ تحریف، و از قدرت سوءاستفاده میشود و میخواهیم ببینیم که اوضاع چقدر بدتر خواهد شد، باز هم به سراغ این رمان میرویم.