حالا نزدیک به یک سال است که بسیاری از زنان در ایران خود را از قید حجاب اجباری رها کردهاند. برای بسیاری از آنها کشته شدن ژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱ آخرین تیر بر تابوت حجاب اجباری بود، اما نباید از یاد برد که این مبارزه از نزدیک به دو قرن پیش آغاز شده است.
سوار بر خط شرق به غرب هستم و میخواهم در ایستگاه میدان انقلاب پیاده شوم. دو دختر جوان کولهبهدوش که به نظر نمیرسد بیش از بیست سال داشته باشند، بدون روسری در کنار درِ ورودی واگن با هم پچپچ میکنند و ریزریز میخندند. در دو سه واگن جلویی و عقبی هم یکی دو زن بیحجاب میبینم.
۱۲۲۷: نخستین بار، طاهره قرةالعین، از رهبران جنبش بابی، با برداشتن روبنده در ملاء عام کشف حجاب کرد.
۱۲۸۵: در سالهای پس از مشروطه برخی زنان تحصیلکرده، مقالاتی در مخالفت با حجاب مینوشتند، روبندههایشان را کنار میگذاشتند و در مجامع خصوصی چادر و روسری از سر بر میداشتند.
اعتراضها به مشکلات معیشتی و حجاب اجباری، چه تأثیری بر جنبش زنان در ایران گذاشتند؟ آیا این دو حرکت، که زمستان گذشته خیابانهای ایران را تکان دادند و پسلرزههای آنها هنوز ادامه دارد، میتوانند نیروهای جدیدی را به جنبش زنان اضافه کنند و استراتژیهای آن را تغییر دهند؟
آخرین باری که زنان ایران در روز «هشت مارس» به خیابانها آمدند ۱۷ اسفند ۱۳۸۵ بود: خیابان بهارستان، مقابل ساختمان مجلس؛ تجمعی که در نهایت با ضرب و شتم و بازداشت شرکتکنندگان آن تمام شد. پس از آن، با تشدید فضای امنیتی، تا ۱۱ سال امکان فراخوان دادن برای تجمع «روز جهانی زنان» وجود نداشت.
مادربزرگِ آن روزهای هنوز نیامده، حتماً خاطرهها دارد از پلیسهایی که در خیابانها منتظر شکار زنان و دخترانی بودند که پارچهی روی سرشان کمی عقب رفته و موهایشان پیدا بوده، یا آستینهایشان کمی بالا رفته بوده، یا انحنای پا و سینهشان از زیر لباسها به چشم میآمده ...