در ماههای اخیر در پی سلسله اتفاقاتی که با سرکوب اعتراضات سراسری آبانماه شروع شد و به شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی ختم شد، موجی از خشم، غم، ناامیدی و استیصال بخش بزرگی از جامعهی ایران را فراگرفت. سؤالی که این روزها بسیار تکرار میشود این است که چطور میتوان با این تجربهی تلخ جمعی مواجه شد؟ آیا در تجارب قبلی که ما و دیگران از سرگذراندهایم، درسها و امیدهایی برای این روزها یافت میشود؟ چگونه میتوان مقهور این تلخی و ناامیدی نشد؟
ما گزافهگویی میکنیم، دروغ میگوییم، مزخرف میگوییم، شوخی و مزاح میکنیم، رمان مینویسیم، استعاره به کار میبریم و کنایه و طنز. در تمام این موارد روشن است که ما واقعاً حقیقت را بر مبنای بهترین شواهد موجود، آنگونه که میدانیم، بیان نمیکنیم. اما تفاوتهای زیادی میان این پدیدهها وجود دارد.
«شیطان وجود ندارد» فیلمی چهار اپیزودی است و مضمون اصلی آن مسئولیت شخصی و پیامدهای آری یا نه گفتن به قدرت است. فیلم بدون پروانهی ساخت تهیه شده و با محدودیتهای بسیاری روبهرو بوده اما در ساختار فیلم اثری از این محدودیت دیده نمیشود و از این نظر با فیلمهای «تاکسی» و «پرده» از جعفر پناهی متفاوت است.
اِسوِتلا سوتسورکووا، که پنج سال قبل با فیلم نخست خود، «عطش»، منتقدان را به ظهور فیلمساز نوآور دیگری در سینمای بلغارستان امیدوار کرده بود، در اثر جدید خود، «خواهر»، نقش ویرانگر دروغ در روابط انسانی را با مهارت به تصویر میکشد. این فیلم، که در جشنوارههای معتبری نظیر سن سباستین و ورشو جوایزی را به دست آورده، نشان میدهد که چگونه دروغهای دختر نوجوانی زندگی خواهر بزرگترش را نابود میکند.
اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان یک رژیم تمامیتخواه و سرکوبگر، با آزادی بیان مخالف بود. با این حال، عدهای از دگراندیشان این کشور، به کمک شهروندان عادی و اعضای جامعهی مدنی، راههای مؤثری برای انتشار حقایق، افشای اخبار جعلی، و مبارزه با سانسور دولتی پیدا کردند.
وقتی هزار و نهصد و هشتاد و چهارِ جورج اورول در ۸ ژوئن ۱۹۴۹، در میانهی قرن بیستم، منتشر شد، منتقدی گفت شک دارد که چنین کتاب بموقعی نفوذ و تأثیر مشابهی بر نسلهای بعدی داشته باشد. از آن زمان، هفت سال گذشته و ما هر بار که حقیقتْ قلب، زبانْ تحریف، و از قدرت سوءاستفاده میشود و میخواهیم ببینیم که اوضاع چقدر بدتر خواهد شد، باز هم به سراغ این رمان میرویم.