زنان ایران در چند سال گذشته، درگیر بحرانی چندوجهی و دردناک بودهاند: تحدید و سرکوب سیاسی و تبعیض اجتماعی که هر روز عیانتر و شدیدتر میشود، ناکارآمدی و بیکفایتی و فساد اداری، تحریمهای اقتصادی سهمگین، و صد البته همهگیری کووید-۱۹ که بختک دیگری بر زندگی شد.
کتاب «کوچ در پی کار و نان»، به قلم محمد مالجو پژوهشی است که در درجهی نخست به مواجههی تاریخی دولتهای پس از مشروطه با مسئلهی مستمندان میپردازد، و در عین حال پژوهشی است دربارهی حضور و پراکندگی مهاجران آذربایجانی در نقاط مختلف ایران. موضوعی که بهرغم اهمیت اجتماعی، اقتصادی و چه بسا سیاسیاش، مهجور مانده و مطالعه نشده است. این کتاب عمدتاً به ریشههای این پدیده پرداخته اما میتوان امیدوار بود که راه را برای پژوهش در گوشهها و دورههای دیگر باز کند.
بیش از نود درصد از زنان کارگر و کارمندِ خوابگاه از کارفرمای خود به ادارهی کار و رفاه اجتماعی شکایت کردهاند. اکثرشان از جانب رئیس خود تهدید و بیحقوق و مزایا رها شدهاند و این شکایتها به جایی نرسیده است.
محمود و دوستانش از مردم افغانستان و اهل هراتاند. محمود میخواهد اول کوچکترها حرف بزنند. داوودِ دوازده ساله و احمدِ یازده ساله با هم خویشاوندی نزدیکی دارند. داوود سه ماه قبل و احمد دو ماه پیش به ایران آمدهاند و همراه هم از پنج صبح تا شش بعد از ظهر زبالهگردی میکنند.
بیش از یک دههی قبل در خیابان انقلاب، بهویژه حد فاصل چهارراه ولیعصر تا میدان انقلاب، آنقدر کتابهای خواندنیِ دست دوم و نو در بساط دستفروشها به چشم میخورد که نمیشد به راحتی از آنها گذشت.
ما ــ پیر و جوان، شهروند و مهاجر ــ وقتی میتوانیم به بهترین شکل عمل کنیم که با یکدیگر همکاری کنیم. در واقع، تنها راه بقا این است که پشتیبان یکدیگر باشیم و از تابآوری و تنوع سیارهای که خانهی ماست، پاسداری کنیم.