تب‌های اولیه

برای یک درد مشترک

ر خورشید

چهار یا پنج ساله بودم که روزی متوجه شدم دیگر قرار نیست به این زودی‌ها خاله مهوش و خاله فریبا را ببینم؛ آنها قرار بود که به «زندان» بروند.

بیگانه؛ روایتی از مهاجران افغانستانی

معصومه عرفان

روزهای پرماجرا و شب‌های طولانیِ اندونزی دو خط عمیق و موازی نزدیک چشمانش کشیده و چهره‌اش را بیشتر شبیه به پدرش کرده، پدری که عکسش را از خانه تا اندونزی در جیب حمل کرده است.

میان تاریخ و آینده: مکان‌های خاطره؛ گفت‌وگو با شهلا شفیق

غزل صدر

مفهوم مکان‌های خاطره را پی‌یر نورا، مورخ و اندیشمند فرانسوی (متولد ۱۹۳۱، پاریس)، در دهه‌ی ۱۹۷۰ مطرح کرد. به‌گفته‌ی او، «مکان خاطره» ممکن است جایی واقعی باشد یا پدیده‌ای صرفاً ذهنی که خاطره در آن شکل می‌گیرد و ماندگار می‌شود و کارکردی «علیه فراموشی» به خود می‌گیرد.

ای کاش عدالتی؛ دو یادداشت درباره‌ی مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی

شیوا نظرآهاری، مریم شفیع‌پور

اولین‌باری که نام مهوش و فریبا را در جایی غیر از اخبار شنیدم، راهروهای بند ۲۰۹ زندان اوین بود. پیش از آن، ما در «کمیته‌ی گزارشگران حقوق بشر»، اخبار بازداشت و زندانی بودنِ آنها را پوشش می‎دادیم. اما در خرداد سال ۸۸ در سلولی بسیار نزدیک به آنها در همان بند بودم.

«علیه اعدام»، کتابی برای موافقان مجازات مرگ

مریم فومنی

چنان‌که عبدالفتاح سلطانی، وکیل سرشناس مدافع حقوق بشر، در مقدمه‌ی کتاب علیه اعدام نوشته است: «سخن‌گفتن از مجازات اعدام ــ به‌ویژه در جوامعی چون ایران ــ امری بس دشوار است. این دشواری زمانی چند برابر می‌شود که پژوهشگری بخواهد بیهودگیِ این مجازات و غیرانسانی‌بودن آن را اثبات کند.»