PBS

10 ژوئیه 2025

مهاجران افغان؛ سپر بلای بحران‌های ایران

عزیز حکیمی، سمیه الکوزی

چند دهه است که حضور مهاجران افغان در ایران به مسئله‌ای سیاسی و اجتماعی برای جمهوری اسلامی تبدیل شده، و در بزنگاه‌های گوناگون ــ از بحران‌های اقتصادی و جنبش‌ها و اعتراضات علیه نظام تا تنش‌های منطقه‌ای ــ بارها موجی از اخراج دسته‌جمعیِ آن‌ها به راه افتاده است. این‌بار همزمان با حمله‌ی اسرائیل به ایران، مهاجران افغان با اتهام جاسوسی برای اسرائیل روبه‌رو شده‌ و صدها هزار نفر از آنان در مدت کوتاهی از ایران اخراج شده و به افغانستان برگشته‌اند.

آژانس پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) و سازمان بین‌المللی مهاجرت (IOM) گزارش داده‌اند که فقط در ژوئن ۲۰۲۵، بیش از ۲۳۰ هزار مهاجر افغان، شامل حدود ۸۰ هزار کودک، به افغانستان بازگشته‌اند که دست‌کم ۷۰ درصد از آن‌ها به اجبار اخراج شده‌اند. بیشترین تعداد مهاجران بازگشتی در یک روز، در تاریخ ۲۶ ژوئن ثبت شد که طی آن بیش از ۳۶ هزار مهاجر افغان به کشورشان بازگردانده شدند. 

پیش از حمله‌ی اسرائیل هم مهاجران افغان در ایران با اخراج، بدرفتاری و تبعیض گسترده روبه‌رو بوده‌اند. در مواردی، حتی مهاجرانِ دارای اجازه‌ی اقامت قانونی در ایران هم از دسترسی به خدمات و امکانات ساده‌ای مثل باز کردن حساب بانکی، خرید سیم‌کارت یا سفر به دیگر شهرها محروم‌اند. در این روزها برخی از گروه‌ها، به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی، اخراج مهاجران را نوعی «مطالبه‌ی ملی» و حضور مهاجران افغان را «اشغال تدریجی» ایران و تهدیدی برای هویت ملی جلوه می‌دهند و معتقدند که مهاجرت میلیون‌ها افغان‌ دارد ترکیب جمعیتی ایران را تغییر می‌دهد. 

از سوی دیگر، بعضی گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی نیز ادعا می‌کنند که حضور افغان‌ها در ایران بخشی از برنامه‌ی دولت است که از آن‌ها در تظاهرات‌ و کارزارهای حمایت از دولت و سرکوب اعتراضات مردمی استفاده می‌کند. ‌‌این ادعاها از دو طرف، درست یا نادرست، نشان می‌دهد که گروه‌هایی از ایرانیان، خواه هوادار یا مخالف جمهوری اسلامی، هر کدام به دلایلی حضور مهاجران افغان را نوعی معضل می‌دانند.

با این‌ همه، اخراج انبوه مهاجران افغان از ایران با مخالفت تعداد زیادی از کنشگران اجتماعی، روزنامه‌نگاران و هنرمندان مواجه شده است. در پی تشدید بازداشت و اخراج گسترده‌ی مهاجران افغان، ۱۳۰۰ کنشگر، سینماگر و روزنامه‌نگار با انتشار نامه‌ای سرگشاده خواستار توقف «رفتار غیرانسانی» با مهاجران افغان شدند. شماری از کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز این سیاست را نژادپرستانه و مغایر با ارزش‌های انسانی خوانده‌اند

گزارش‌ها و ویدیوهای منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که اکثر مهاجران افغان تجربه‌های بسیار تلخی از اخراج و فشارهای اجتماعی داشته‌اند. آن‌ها می‌گویند در هنگام بازداشت با خشونت و توهین و تحقیر روبه‌رو شده‌ و با استفاده از کامیون‌های باربری به اردوگاه‌ها و به مرز افغانستان منتقل‌ شده‌اند. بنا به شواهد گوناگون، در جریان اخراج مهاجران، که به «افغانی‌بگیری» شهرت یافته است، مأموران بین مهاجران قانونی و غیرقانونی تفاوتی قائل نمی‌شوند. محمود (نام مستعار) که از پانزده سال قبل با سه فرزند و همسرش در مشهد زندگی کرده و کارگر ساختمانی بوده است، می‌گوید هرچند «کارت آمایش» داشته و دو فرزندش در ایران به دنیا آمده‌اند اما سه ماه پیش بازداشت شد و بی‌آنکه به او فرصت دهند که با خانواده‌اش تماس بگیرد، اخراج شد. دو هفته‌ی بعد، محمود با پرداخت ۱۲۰ یورو از کنسولگری ایران در هرات ویزا گرفت و نزد خانواده‌اش در ایران بازگشت. او می‌گوید پس از حمله‌ی اسرائیل به ایران و مطرح شدن اتهام جاسوسی علیه مهاجران افغان، بسیاری مثل او نگران‌اند اما بازگشت به افغانستان نیز به علت محدودیت‌های طالبان، به‌ویژه در زمینه‌ی حق آموزش و کار دختران و زنان و بیکاری، با چالش‌های فراوانی همراه است. 

پس از حمله‌ی اسرائیل و آغاز موج تازه‌ی «افغانی‌بگیری» شمار زیادی از افغان‌ها روایت‌های مشابهی از بازداشت و اخراج خود از ایران را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند؛ از جمله مهاجری که می‌گوید مأموران گذرنامه و ویزای او را پاره کرده و وی را به افغانستان اخراج کرده‌اند. نمونه‌هایی از گذرنامه‌ها و ویزاهای پاره‌شده با نام و نشان و تاریخ اعتبار در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.

از قول مقامات رسمی ایران هم نقل شده است که «هر گونه منزل و ملکی که به افغان‌ها اجاره داده شود، قول‌نامه‌ی آن باطل است و ملک مزبور نیز مهر و موم و مصادره می‌شود.» در این دستور به مستثنی بودن مهاجرانی که به طور قانونی در ایران اقامت دارند، اشاره‌ نشده است. در این شرایط، گزارش‌های میدانی از سوءاستفاده‌ی بعضی از صاحب‌خانه‌ها حکایت دارد. «خبرگزاری دید» گزارش داده است که برخی از مالکان ضمن تهدید به متهم کردن مهاجران به جاسوسی از بازپرداخت پول رهن آنان خودداری می‌کنند. این موضوع به حدی گسترده است که گروهی از شهروندان ایرانی برای حمایت از مهاجران و بازگرداندن پول رهن آن‌ها از سوی مالکان کارزاری را در شبکه‌های اجتماعی به راه انداخته‌اند.

اکنون سکونت افغان‌ها در ۱۶ استان ایران به طور کلی ممنوع و در ۱۲ استان دیگر محدود به برخی شهرها و مناطق است. 

 

«افغان‌ستیزی» راهبردی 

جمهوری اسلامی ایران اغلب اخراج مهاجران افغان را با دلایل اقتصادی، امنیتی یا اجتماعی توجیه می‌کند، اما شواهد نشان می‌دهد که سیاست‌های این حکومت در برخورد با مهاجران رابطه‌ی نه چندان پنهانی با بحران‌های داخلی کشور دارد. گاه حتی مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی برخورد با مهاجران افغان را به ابزاری در کشمکش خود با دولت‌های غربی تبدیل می‌کنند. مثلاً چند سال قبل گفته بودند که اگر تحریم‌های آمریکا فروش نفت ایران را به صفر برساند، «مجبور خواهیم شد از اتباع افغان بخواهیم به دلیل هزینه‌های زیاد ماندنشان، کشور را ترک کنند [...] و در آن صورت مسئولیتش با آمریکا و کشورهای دیگر خواهد بود.» 

روند اخراج مهاجران افغان با انتخاب محمود احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۸۴ تشدید شد و محدودیت‌های افغان‌ها به شکلی کم‌سابقه افزایش یافت. در آن سال، فهرستی از استان‌ها و شهرهای ایران تعیین شد که افغان‌ها حق سکونت در آن را نداشتند. این فهرست به تدریج طولانی‌تر شد تا جایی که بنا به اطلاعات رسمی وزارت کشور ایران، اکنون سکونت افغان‌ها در ۱۶ استان ایران به طور کلی ممنوع و در ۱۲ استان دیگر محدود به برخی شهرها و مناطق است. 

در سال ۱۳۸۶، بعد از اخراج بیش از هشتاد هزار مهاجر افغان از ایران، پارلمان افغانستان رنگین دادفر سپنتا، وزیر خارجه‌ی وقت افغانستان را استیضاح کرد. آقای سپنتا در مجلس نمایندگان افغانستان گفت که هدف ایران از اخراج دسته‌جمعی مهاجران افغان، اعتراض به حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان و متقاعد کردن این کشور به حمایت از برنامه‌ی هسته‌ای ایران بوده است. چندی بعد، علی لاریجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی به یک هیئت افغانی که برای مذاکره درباره‌ی وضعیت مهاجران افغان به ایران سفر کرده بود، گفت که حضور نیروهای خارجی در افغانستان به وخیم‌تر شدن امنیت منطقه و تشدید افراط‌گرایی انجامیده است.

شواهد دیگری هم نشان می‌دهد که روند اخراج افغان‌ها معمولاً با بحران‌های داخلی ایران، به‌ویژه اعتراضات مردمی هم‌زمان می‌شود. برای مثال، در جریان اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶، سازمان ملل متحد و رسانه‌ها گزارش کردند که حدود ۴۰۰ هزار مهاجر افغان، ‌عمدتاً به صورت اجباری به افغانستان بازگشتند. اخراج افغان‌ها در آن سال به عللی مثل فشار مهاجران بر منابع اقتصادی و بازار کار منتسب شد. 

نمونه‌ی دیگر اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در پی افزایش قیمت بنزین بود که با خشونت شدیدی سرکوب شد. در همان سال، رسانه‌ها به نقل از سازمان‌های بین‌المللی گزارش کردند که حدود ۲۲۰ هزار مهاجر افغان، عمدتاً به اجبار، از ایران به افغانستان بازگشتند. 

در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» هم که پس از مرگ ژینا-مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد، مهاجران افغان در ایران با اخراج گسترده روبه‌رو شدند. گزارش‌های رسانه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی در این دوره نیز حاکی از اخراج اجباری صدها هزار مهاجر افغان از ایران بود. 

در تابستان ۱۴۰۲ نیز پس از تیره شدن روابط میان دولت ایران و طالبان بر سر حقابه‌ی رود هیرمند، ده‌ها هزار مهاجر افغان اخراج شدند

و حالا هم‌زمانیِ موج دیگری از اخراج گسترده‌ی مهاجران افغان با حملات اسرائیل به ایران نشان می‌دهد که دولت ایران برخورد با مهاجران افغان را عمدتاً ابزاری برای انحراف افکار عمومی از ناکامی‌های خود می‌داند. 

 

سیاست «درهای باز» 

ایران به آسانی به افغان‌ها روادید می‌دهد و این فرصت مهمی برای کسانی‌ است که نیاز دارند برای درمان، تحصیل و کسب‌وکار قانونی به ایران سفر کنند یا از طریق ایران خود را به اروپا برسانند. پاکستان و هند، که پیش از به قدرت رسیدن طالبان دو مقصد اصلی (در کنار ایران) برای گردشگری و سفر درمانی افغان‌ها بودند، اکنون به ندرت و تحت شرایطی خاص به صاحبان گذرنامه‌ی افغانستانی اجازه‌ی ورود می‌دهند. حتی افغان‌هایی که گذرنامه‌ی اروپایی دارند به سختی می‌توانند ویزای پاکستان یا هند را دریافت کنند. 

بیش از ۶۵ درصد از نیروی انسانی در بخش ساخت‌وساز در تهران، قم، مشهد و یزد را مهاجران افغان تشکیل می‌دهند. این رقم در صنایعی مانند کاشی‌سازی، زغال‌سازی و دامداری به بیش از ۷۵ درصد می‌رسد.

ایران به علل فرهنگی و زبانی از زمان هجوم نظامی شوروی به افغانستان، یکی از مقاصد اصلی پناهجویان افغان‌، به‌ویژه فارسی‌زبانان، بوده و امروز آن دسته از مهاجران افغان که از دو نسل پیش در ایران متولد شده‌اند و چه بسا هرگز افغانستان را ندیده‌اند، بدنه‌ی اصلی مهاجران را تشکیل می‌دهند. بسیاری از آن‌ها ایران را وطن خود می‌دانند، بعضی با شهروندان ایرانی ازدواج کرده‌اند و در جامعه‌ی ایران ادغام شده‌اند اما هنوز از نظر دستگاه اداری ایران، «اتباع بیگانه» به شمار می‌روند و محدودیت‌هایشان کمتر از مهاجران غیرقانونی نیست. 

اگر ایران برخلاف هند و پاکستان، مرزهای خود را به روی افغان‌ها نبسته است و در صدور روادید برای آن‌ها سخت‌گیری نمی‌کند علت را باید در همسایگی، وجوه مشترک تاریخی، فرهنگی و زبانی و حضور دیرینه و گسترده‌ی مهاجران افغان در تاروپود جامعه و اقتصاد ایران جست. افزون بر این، هرچند دیدگاه عمومی جامعه و سیاست‌مداران ایرانی درباره‌ی حضور مهاجران افغان غالباً منفی است اما این تصویر کل واقعیت را به ما نشان نمی‌دهد. گرچه برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد که حضور مهاجران افغان در برخی مناطق ایران منجر به کاهش اشتغال شده، اما هم‌زمان نیروی کار ارزانِ آن‌ها در بخش‌های ساختمانی، معادن و صنایع و کشاورزی مفید بوده است. بر اساس برآورد مرکز پژوهش‌های مجلس، بیش از ۶۵ درصد از نیروی انسانی در بخش ساخت‌وساز در تهران، قم، مشهد و یزد را مهاجران افغان تشکیل می‌دهند. این رقم در صنایعی مانند کاشی‌سازی، زغال‌سازی و دامداری به بیش از ۷۵ درصد می‌رسدپژوهش‌های دیگری هم در مورد نقش مثبت کارگران افغان در چهل سال گذشته در توسعه‌ی عمرانی و صنایع و به طور کلی در اقتصاد ایران منتشر شده است. 

در سطح روابط انفرادی و اجتماعی هم باید گفت که بسیاری از افغان‌ها، به‌ویژه‌ آن‌ها که سال‌ها در ایران زندگی کرده‌اند، از حمایت و اعتماد دوستان، کارفرمایان و همسایگان خود برخوردارند. مثلاً غلام نبی (نام مستعار) کارگر ۵۴ ساله‌ی افغان که از ۲۰ سال پیش با ۴ فرزند خود در ایران زندگی می‌کند، می‌گوید گذرنامه و اجازه‌ی اقامت ندارد اما کارفرمایش به او کمک کرده که سیم‌کارت بگیرد و کارت یکی از حساب‌های بانکی‌اش را به او داده تا بتواند مبادلات بانکی خود را انجام دهد. 

با وجود این، موج اخراج‌ها‌ و وضع محدودیت‌های گسترده‌ علیه مهاجران افغان (خواه قانونی یا غیرقانونی)‌ و شکایت‌ها از فشار مهاجران بر اقتصاد یا ارتکاب جرم، به‌ویژه جرائم امنیتی که گاه خبرساز می‌شود، این پرسش را به میان می‌آورد که چرا ایران حداقل در سیاستِ‌ «درهای باز» خود برای صدور ویزا به شهروندان افغان بازنگری نکرده است. در شبکه‌های اجتماعی نیز شهروندان و گروه‌های مخالف حضور مهاجران افغان پرسش‌های مشابهی مطرح می‌کنند اما مقام‌های ایران تا کنون پاسخ یک‌دست و روشنی ارائه نکرده‌اند. 

بنابراین عجیب نیست که بعضی می‌گویند برای دولت ایران سود بلندمدت حضور مهاجران افغان، حتی به شکل غیرقانونی، بیش از زیان آن‌ است. مهاجران افغان در بحران‌های داخلی و بین‌المللی ایران اغلب نقش «سپر بلا» را بازی می‌کنند. وقتی نارضایتی‌ عمومی از وضعیت اقتصادی افزایش می‌یابد، مدافعان حکومت اغلب مهاجران افغان را عامل افزایش قیمت‌ها (به‌ویژه اجاره‌بها)، بی‌کاری و پایین آمدن دستمزد کارگران ایرانی معرفی می‌کنند. این نظرات معمولاً نه در قالب موضع رسمی دولت بلکه به شکل اظهارنظر مقام‌های ایرانی و تحلیل‌گران در مصاحبه‌ با رسانه‌ها مطرح می‌شود. هر چند نمی‌توان تأثیر حضور میلیون‌ها مهاجر بر اقتصاد یک کشور را نادیده گرفت اما می‌توان گفت هدف از چنین سخنانی انحراف افکار عمومی و پنهان کردن علل اصلیِ ناکامی‌های اقتصادی است که ریشه در سیاست‌های دیرین ایران و تعامل نه چندان سازنده‌اش با جهان دارد. 

در حوادث امنیتی و حملات تروریستی در ایران، از حمله به حرم شاه‌چراغ و حمله‌ی اسرائیل به ایران تا جرائمی مثل قتل و سرقت، باز هم مهاجران افغان در صف اول مظنونان قرار می‌گیرند. این امر در ترکیب با اظهارات مقام‌های ایرانی و گزارش‌های نه‌چندان موثق رسانه‌های طرفدار دولت به نفرت از مهاجران افغان دامن می‌زند. گاهی حتی اعتراض به بدرفتاری پلیس ایران با یک نوجوان معلول افغان نیز به گسترش افغان‌‌ستیزی می‌انجامد.

اگر سخنان سرکنسول ایران در هرات درست باشد، قاعدتاً صدور ویزا برای افغان‌ها، باید دستکم ۵۰۰ هزار یورو در روز (ماهانه حدود ۱۵ میلیون یورو) برای دولت ایران درآمدزایی داشته باشد

بدیهی است که مهاجران افغان نیز، همانند دیگر ملیت‌ها، ممکن است در جرائم کوچک و بزرگ دست داشته باشند. اما تأثیر سیاست‌های مبهم دولت و پوشش خبری مغرضانه‌ی چنین حوادثی بر تشدید نفرت‌پراکنی و افغان‌ستیزی، به‌ویژه در بحران‌های داخلی و بین‌المللی، را نمی‌توان نادیده گرفت. 

 

اقتصاد صدور روادید 

نکته‌ی در خور درنگ این است که به‌رغم سیاست‌های سختگیرانه‌ی دولت در قبال مهاجران افغان و نسبت دادن مشکلات اقتصادی و امنیتی به آن‌ها، محدودیت چندانی بر صدور روادید برای آن‌ها وضع نشده است. گاهی در میانه‌‌ی بحران‌ها و روند اخراج مهاجران، روند صدور ویزا توسط سفارت یا کنسولگری‌های ایران در افغانستان موقتاً متوقف می‌شود اما با پایان یافتن بحران، صدور ویزا دوباره آغاز می‌شود. آمار رسمی ایران نشان می‌دهد که بخش بزرگی از مهاجران غیرقانونیِ افغان کسانی‌ هستند که با ویزا و به طور قانونی وارد ایران شده‌اند اما پس از انقضای ویزا در ایران مانده‌اند. 

دولت ایران آمار دقیقی از صدور روادید برای افغان‌ها یا درآمد حاصل از آن منتشر نمی‌کند اما علیرضا مرحمتی، سرکنسول ایران در هرات، در فروردین ۱۴۰۴ گفته بود که «تنها یک کنسولگری از سه کنسولگری ایران در افغانستان در بازه‌ی زمانی دوماهه، روزانه تا ۴۳۰۰ روادید برای شهروندان افغان صادر کرده‌اند» و از طرف «مقامات دستور دارند» که ورود افغان‌ها به ایران را تسهیل کنند.

هزینه‌ی روادید ایران بسته به نوع ویزا متفاوت است، اما هزینه‌ی روادید یک بار ورود در ماه گذشته ۱۲۰ یورو بوده است. بنابراین، اگر سخنان سرکنسول ایران در هرات درست باشد، قاعدتاً صدور ویزا برای افغان‌ها، باید دستکم ۵۰۰ هزار یورو در روز (ماهانه حدود ۱۵ میلیون یورو) برای دولت ایران درآمدزایی داشته باشد، که رقم قابل ملاحظه‌ای است. 

بعد از تشدید اخراج مهاجران افغان در پی حمله‌ی اسرائیل، هنوز هیچ گزارش رسمی‌ای از سوی منابع دولتی منتشر نشده که نشان دهد صدور ویزا برای شهروندان افغان محدود شده است. محمد (نام مستعار)، مدیر یک بنگاه مسافرتی در هرات که کارش عمدتاً کمک به متقاضیان روادید ایران است، می‌گوید از زمان آغاز حمله‌ی اسرائیل، محدودیتی برای صدور ویزا از سوی سفارت یا کنسولگری‌های ایران در افغانستان اعلام نشده‌ اما «وبسایت درخواست ویزا برای شهروندان افغان غیرفعال است» و شمار متقاضیان ویزا نیز به شدت کاهش یافته است.

 

آيا اخراج افغان‌ها راه حل است؟

دولت ایران گاه و بی‌گاه طرح‌هایی برای سامان‌دهی مهاجران افغان اعلام کرده است اما کارشناسان می‌گویند این طرح‌ها به علت قوانین ناکارآمد، فقدان سیاست‌های جامع و به‌ویژه نگاه امنیتی به مهاجران، به‌جای توجه به جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی مهاجرت، موفق نبوده‌اند. افزون بر این، پیداست که جمهوری اسلامی مهاجرانِ افغان را ابزار مناسبی برای انحراف افکار عمومی از بحران‌ها می‌داند، هر چند این رویکرد انتقادات فزاینده‌ی داخلی و بین‌المللی را در پی دارد. 

ده‌ها سال است که مهاجرت جمعیِ افغان‌ها به ایران به مسئله‌ای بزرگ برای جمهوری اسلامی تبدیل شده است، در حالی که این امر می‌توانست فرصتی بزرگ به سود مردم ایران و مهاجران افغان باشد. این مسئله هم مثل دیگر مسائل ایران، مستلزم ارزیابی‌های واقع‌گرایانه، سیاست‌های جامع، شفافیت و مسئولیت و پاسخگویی حکومت است. اما مهاجران افغان هم مثل شهروندان ایران، دستخوش سوءمدیریت، ظلم و فساد گسترده در جمهوری اسلامی هستند.