تاریخ انتشار: 
1398/11/08

برای دستیابی به توسعه‌ی پایدار اصلاحات منطقی‌تر است

علی اکبر مهدی

من یک سوم عمرم را در ایران گذراندهام. آنجا به دنیا آمدم، بزرگ شدم، و مدرسه و دانشگاه رفتم. هر چند بیش از دو سوم عمرم را در آمریکا زیستهام، به طور روزمره هنوز با ایرانیتام زندگی میکنم. ایران بخش زیادی از «احساسات و ارزشها»ی مرا شکل داده است ــ ارزشهایی که همچون خون همواره در تار و پود اندیشه و رفتار من جاری است.
این نکته را نیز باید ذکر کنم که زمینهی مادی و فرهنگی تولید و بازتولید این ارزشها بیشتر در جغرافیای ایران است تا اندیشه و احساس من در فضای غربت. میزان بهرهبرداری من و دیگر مهاجران ایرانی از آن‌ها بیشتر جنبهی «مصرف شخصی» دارد تا بازتولید نهادی و پایدار. دوری از آن جغرافیا بازتولید آن‌ها را هم سختتر و هم کمتر میکند. شانس من و دیگر ایرانیان در آمریکا این است که این جامعه «چندفرهنگی» است و فشار «همگون‌سازی» کمتر از بسیاری از دیگر کشورهایی است که ایرانیان مهاجر در آن مستقر شدهاند. با این حال، در نهایت خوشبینی، مهاجری مثل من بخشی از این میراث را به فرزندان خود منتقل خواهد کرد ــ میراثی که بر اساس پژوهشهای جامعهشناسی بیش از دو نسل دوام نخواهد داشت.

آرزو همیشه با واقعیت فاصله دارد، حتی وقتی انسان به آن دست می‌یابد. تصورات بیشتر از امکانات و شرایط متأثر می‌شوند تا نیات و ذهنیات آرزومندان. نباید از یاد برد که آیندهی ایران به دست ایرانیانی رقم می‌خورد که در ایران زندگی میکنند و نه ایرانیانی که به دلایل مختلف مهاجرت کرده و امکان بازگشتشان به کشور بسیار کم است.
با توجه به این دو نکته، من هم مثل بسیاری دیگر آرزو دارم که ایران در آیندهای هرچه زودتر به یک حکومت جمهوری عرفگرا و دموکراتیک دست یابد ــ حکومتی که در آن قدرت سیاسی متکی بر نهادهای انتخابی است، قوانین متأثر و متکی بر اعلامیه‌ی حقوق بشر است، سیاست رفع هرنوع تبعیض جنسی، قومی، دینی و فرهنگی از اولویتهای دولت است، و سیاست خارجی کشور مبتنی بر منافع ملی و غیرایدئولوژیک تنظیم شده و در پی برقراری رابطهای صلحآمیز با همهی کشورها، فارغ از دین و قومیت و ایدئولوژی، است. ویژگی این اصول کلی را مردم ایران در شرایط مشخص زمان و مکان و امکانات خود تعیین خواهند کرد. این که جامعه به چه میزان و چه نوع دموکراسیای دست مییابد، چه نوع جمهوریای را تأسیس میکند، و تا چه میزان توان رفع تبعیضات را دارد، همه و همه مشروط به این است که کشور در «آیندهی ممکن» خود را در چه موقعیت داخلی و خارجی (ژئوپولیتیکی در منطقه و فضای بینالمللی) بیابد. این‌ها جزئیاتی هستند که از پیش نمیتوان مشخص کرد. در حوزهی داخلی، نوع دولت وقت، توازن نیروهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و طبقاتی در جامعه نقش تعیینکنندهای در امکان و میزان دستیابی به این اهداف دارد.

مسیر دستیابی به چنین آیندهای فقط با ارزشها و نیازهای نقطهی مقصد تعیین نمیشود. نقطهی شروع و امکانات و شرایط موجود بیشتر در تعیین نقشهی راه و حتی امکان و زمان و میزان دستیابی به آن مقصد، مؤثر است. امروز مخالفان جمهوری اسلامی هم از نظر شیوهی مبارزه و هم از لحاظ بدیلیابی و بدیلسازی نظرات گوناگونی دارند. سه الگوی غالب برای تغییر در میان مخالفان جمهوری اسلامی عبارت‌اند از کودتا، اصلاحات قدم به قدم، و انقلاب، که در میان طرفداران هر یک از آن‌ها نیز برداشتها و الگوها و شیوههای گوناگونی مطرح است. من در کوتاهمدت اصلاحات را منطقیتر و ممکنتر میدانم. علاوه بر این، معتقدم که در بلندمدت بازده بیشتری برای دستیابی کشور به توسعهی پایدار در سیاست، اقتصاد، جامعه، و فرهنگ خواهد داشت. امکان کودتا هست ولی الگوی ناموفقی است که به دشواریهای کنونی کشور خواهد افزود. انقلاب در شرایط فعلی کمترین احتمال را دارد و با توجه به آنچه در انقلاب ۵۷ رخ داد، هم هزینه‌ی گزافی دارد و هم آیندهی مطمئن و مطلوبی را نوید نمیدهد. مبارزه قدم به قدم، سازمانیافته، متکی به توانمندیهای داخلی و همکاری طبقات، اقوام، و نیروهای مدنی درون کشور، و با هماهنگی مسالمتآمیز با فضا و امکانات بینالمللی بهترین شیوه برای دستیابی به جامعهای مدرن است. هر نوع تلاش برای دستیابی به ایران مطلوب باید همه‌جانبه بوده و از اولویت دادن به توسعهی اقتصادی به قیمت اصلاحات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بپرهیزد.

ایران امکانات انسانی و مادی زیادی برای طی مسیر توسعه دارد. در بُعد انسانی، ساختار جمعیتی کشور جوان است و نیروی کار آن از تحصیلات بالا و مهارت زیادی برخوردار است. زیربنای آموزشی ایران همچنان توانمند است، هر چند از نظر محتوایی، به‌ویژه در حوزهی علوم انسانی، نیازمند تغییرات وسیع است. تجربهی تاریخی ایرانیان در تغییر و تحول سیاسی و غنای فرهنگی کشور در خاورمیانه نیز از عمق بیشتر و وسعت گستردهای برخوردار است. از بعد مادی، علاوه بر سرزمینی پهناور و دسترسی به خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال، ایران صاحب منابع طبیعی زیادی مثل نفت و گاز، انواع مختلفی از مواد معدنی، جنگلهای وسیع، و میزان چشمگیری زمین قابل کشت است که استفاده‌ی بهینه از آن‌ها به علت مدیریت غلط رخ نداده است. در حوزهی صنعت و خدمات، کشور در زمان انقلاب توانمندی رشد چشمگیری داشت اما متأسفانه با توجه به فربهسازی اداری و حاکمیت، اصل وفاداری به جای شایستگی حرفهای در ادارات و شرکتهای دولتی با رکود و فسادی بیسابقه مواجه شده است. شاید از اولین طرحهای تغییر انتقال و آموزش این نیروی عظیم در حوزه‌های مناسب و نیازمند به نیروی انسانی ماهر باشد. وجود آثار تاریخی و مناظر طبیعی فراوان در کشور، که متأسفانه به علت محدودیتهای ایدئولوژیک گردشگران بالقوه را از ایران دور نگه داشته است، نه تنها یک منبع مهم ارزی بلکه منبع فرهنگی مهمی برای ایجاد هماهنگی و تفاهم با جهان ورای دینسالاری موجود است.