عبارت ملکههای فلسفه در عنوان کتاب، قرینهای است به عبارت «فیلسوفشاه» یا همان پادشاهان فیلسوف در کتاب جمهور افلاطون. در کتاب جمهور که در واقع مجموعهای از گفتوگوهاست، افلاطون میگوید که زنان میتوانند همتراز با مردان، پادشاه یا حاکمفیلسوفِ دولتشهر آرمانیِ او باشند؛ سخنی که در دورهی افلاطون کاملاً رادیکال [و مترقی] بود. با این حال، زنان در تاریخ فلسفه تا حد زیادی به حاشیه رانده شدهاند و اعطای لقب ملکه به فیلسوفان زن، در واقع نوعی اعادهی لقبی به ایشان است که در [تاریخ] فلسفه از ایشان دریغ شده است.
اولین بار عکسش را روی جلد صفحهی گرامافون پشت ویترین «صفحهفروشی بتهوون» در خیابان پهلوی دیدم. با موهای سیاه شلاقی که روی پیشانیِ بلندش پخشوپلا شده بود و برق چشمان سیاهش را جلا میداد. خندهای صمیمی و هم آشنا، لبهای خوشفرمش را پس زده بود تا دندانهای ردیف و سفیدش نمایان شود. شوشا گاپی: خوانندهی ترانههای محلی.
در سه سال آخر حکومت صدام حسین در عراق، همانوقت که کمر کشور زیر بار تحریمهای سنگین بینالمللی و فشار اقتصادی و بحران سیاسی خم شده بود، چهار کتاب در ژانر ادبیات عامهپسند و پروپاگاندا با اسامی مستعار در عراق منتشر شد. پشت جلد کتابها، در توضیح نویسنده آمده بود که او فردی است «مشهور اما فروتن» که عراق را عاشقانه دوست دارد. کتابها همه ارزش ادبی نازلی داشتند، و پر از کلیشهسازی و مضامین پررنگ ناسیونالیستی بودند. هویت نویسندهی این کتابها مثل رازی سرگشاده بود.
- 1 از 84
- بعدی ›
آنچه در این کتاب دربارهی «حالات شعری طاهره قرةالعین» میخوانید، چهرهگشایی ازین شاعر در شعر اوست. آیا شعرهایی که اینجا و آنجا از طاهره نقل شده بهراستی همه از آنِ خود اوست؟ این شعرها امروز با ما چه میگویند؟ طاهره و شعرش در تاریخ ادبیات زنانهی ایران از رابعه تا فروغ فرخزاد چه جایگاهی دارد؟ در این کتاب نویسنده کوشیده از منظری ادبی به پاسخهایی برای این پرسشها نزدیک شود.
بهسوی صلح جاودان: طرحی فلسفی، جستار کوتاه، ولی اثرگذارِ ایمانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) است. این نوشتار نقش مهمّی در بنیانگذاری رشتهی روابط بین الملل داشت، و در مطالعات جنگ و صلح جایگاه ویژهای یافت. کانت در این جستار، به پیروی از الگوی صلحنامههای زمانهی خود، طرح یک معاهدهی صلح را میریزد که همیشه بپاید، و مانند آتشبسهای موقت، در میانهی جنگهای پایدار، به نظر نیاید.
تجربهی یوگسلاوی بحرانی در دههی ۱۹۹۰ نشان میدهد که مرز میان زندگی عادی و پاکسازی قومی بسیار باریک است. اما چگونه میتوان در مقابل ناسیونالیسم افراطی، بهویژه در یک جامعهی بحرانی ایستادگی کرد؟ فضای سیاسی یک جامعهی استبدادزده را چگونه میتوان باز کرد و در عین حال مجال کمتری برای نیروهای تندرو مهیا شود؟
- 1 از 6
- بعدی ›