قضاوتها و رفتارهای ما در اجتماع را چگونه و با چه معیارهایی میتوان ارزیابی کرد؟ بیزاری و خشونتی که اغلب بین کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی میبینیم چه منشأ و عللی میتواند داشته باشد؟ آیا جامعهی ما دچار بحران اخلاق و اعتماد است؟ این پرسشها را با حسین قاضیان، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی، در میان گذاشتهایم که یکی از تخصصهایش نظرسنجی در حوزهی سیاسی و فرهنگ اجتماعیست.
در کتابمان با عنوان شش چهرهی جهانیشدن: برندگان و بازندگان آن کیستند و چرا این امر مهم است؟(۲۰۲۱) شش روایت اصلی را شناسایی کردهایم که به گفتگوها دربارهی مزایا و معایب جهانیشدن اقتصادی جهت میدهند. این روایتها داستانهایی را ارائه میکنند که مردم از طریق آنها واقعیت را میفهمند و ارزشهای خود را بیان میکنند. آنها را میتوان به سه دستهی گسترده تقسیم کرد: روایتهای برد-برد، برد-باخت و باخت-باخت.
یکی از عادتهای زشت فجایع این است که سر و کلهشان ناگهان ظاهر میشود. آنها جوامع را غافلگیر میکنند، و مردم را برای فهم معنای واقعیِ فاجعهای مثل کووید-۱۹ به دردسر میاندازند. یافتن معنا در تهدید ظاهراً بیمعنایی علیه زندگی بشر همواره متألهان و فیلسوفان را به توضیح واداشته است.
«از زمانی که من، همراه با ۱۷.۴ میلیون بریتانیایی دیگر، به خروج از اتحادیهی اروپا رأی مثبت دادم، حدود سه سال میگذرد. امروز میخواهم اقرار کنم که طرح برگزیت شکست خورده است.» این جملات آغازین مقالهی پیتر اوبورن، ستوننویس روزنامهی «دِیلی مِیل»، است که در آن توضیح داد چرا نظرش دربارهی برگزیت عوض شده است. این مقاله بسیار دست به دست شد و جلب توجه کرد چون نمونهی نادری از اقرار علنی به تغییر عقیده است.
فرانک پرندهای را در حیاط میبیند و معتقد است که این پرنده یک سهره است. گیتا که کنارش ایستاده همان پرنده را میبیند اما عقیده دارد که یک گنجشک است. چه واکنشی را باید از فرانک و گیتا انتظار داشت؟
«دموکراسی»، به معنای حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، را یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در جامعهی مدرن میدانند. با این حال، دموکراسی یک ساختار سیاسی است، و سیاست نباید تمام وجوه جامعه و تعاملات اجتماعی ما را در بر بگیرد. برای بقای دموکراسی، باید مجالی برای روابط انسانی فارغ از تمایلات و تعهدات سیاسی فراهم کنیم.