چیزی که من با همان سن کم آن روزهایم حس میکردم، تنشی بود که بین جوانان و پیرها بود. اغلب آدمهای مسن خیلی نگران بودند و از وضعیت پیش رو دل خوشی نداشتند، اما جوانها همه در خیابان بودند و امیدوار. آن روزها به نظر میآمد که هرکس آدم پیشرو و مدرنی باشد باید به استقبال این انقلاب برود.
مشارکت گستردهی یهودیان در راهپیماییهای اول انقلاب ۵۷ میتواند نشانهی این باشد که اکثریت جمعیت یهودیان به رغم آن که نقش فعالی در حوادث منتج به انقلاب نداشتند اما پیروزی آن را حتمیالوقوع میدانستند و در نتیجه به استقبال فرصتها و منافعی رفتند که این انقلاب میتوانست برای جامعهی یهودیان و آیندهی آن در ایران به ارمغان آورد.
عسل باقری، دکترای زبانشناسی و نشانهشناسی و مدرس دانشگاه سوربن پاریس در کنفرانس «انقلاب ایران، پس از ۴۰ سال: گسستها و پیوستگیها» بررسی گرایشها و جریانات سیاسی در ایران امروز را موضوع سخنرانیاش قرار داده بود.
روشنفکران و دموکراسیخواهان باید تیزهوش میبودند و این تیزهوشی در اول انقلاب نبود. این تیزهوشی باید به ما میگفت که در ایران، جامعهی مدنی و نهادهای مدنی باید قوی بشوند تا روشنفکران و جریانات دموکراسیخواه بتوانند حقشان را از قدرتهای مختلف بگیرند.
نسیم خاکسار، نویسنده و نمایشنامهنویس با مروری بر داستانها و شعرهای منتشر شده در چهار دههی بعد از انقلاب، گزارشی مختصر از انعکاس روایت زندگی مردم در ادبیات ارائه میدهد و بازتاب دیدگاههای آنها از انقلاب و واقعیت برخواسته از دل آن را در شعر و داستانهای منتشر شده در این ۴۰ سال بررسی میکند.
میخواهم بگویم که با همهی این سختیهایی که از نزدیک با آنها آشنا بودم و میشناختم، فکر میکنم ما حق داشتیم که انقلاب کنیم. حالا اینکه انقلاب را دزدیدند یا ما نیرو و آگاهیِ کافی نداشتیم برای اینکه بدانیم چه کاری را باید انجام دهیم که این اتفاق نیفتد، وضعیتی ناگزیر بود، و البته ناراحتم که نتوانستیم انقلاب را به آن راهی که میخواستیم ببریم.