از آن هنگام که پل والری، شاعر و نویسندهی معروف فرانسوی، پس از جنگ جهانی اول در سال ١٩١٩ هشدار داد که «اکنون، دیگر میدانیم که تمدنهای ما فناپذیرند»، کمی بیش از یک سده میگذرد. طی این سده، ما آگاه و ناآگاه خطراتی را که تمدن و زندگی ما را بر روی این سیاره تهدید میکنند، نادیده گرفته و با رفتاری غیرمسئولانه و کاسبکارانه به تخریب محیط زیست خود پرداختهایم.
چکسلواکی رسماً کشوری کمونیست بود اما تیم فوتبال عمدتاً اسلوواکِ این کشور که به مقام قهرمانیِ رقابتهای سال 1976 دست یافت، احساسات نهفتهی ناسیونالیستی را برانگیخت. دانمارکیها نزدیک بود که تاریخساز شوند زیرا در سال 1992 هم قهرمان جام ملتهای اروپا شدند و هم در همهپرسی به «پیمان ماستریخت» [پیمان اتحادیهی اروپا] رأی منفی دادند.
اگر شیوع کووید-19 در سال 2021 ادامه یابد و جانِ میلیونها نفر را بگیرد، یا اگر بیماری عالمگیرِ مرگبارتری در سال 2030 بشر را مبتلا کند، نه نوعی بلای طبیعیِ مهارنشدنی خواهد بود و نه عذابی الهی. چنین چیزی نتیجهی قصور بشر و ــ به بیان دقیقتر ــ معلول کوتاهیِ سیاستمداران خواهد بود.
در نیم قرن گذشته جهان بر اثر جریانهای تجارت و سرمایهگذاری دگرگون شده است. منابع غذایی و تولید همه چیز، از کفش ورزشی گرفته تا تلفنهای همراه، دگرگون شده است. تحقیق و استعلام بانکی در نیوکاسل (بریتانیا) در بنگلور (هندوستان) مورد رسیدگی قرار میگیرد. شغلهای صنعتیِ تضمینشده در اروپا و آمریکای شمالی محو شدهاند و در آن سوی دیگر جهان از نو نمایان شدهاند.
سقف بالای سرت، آسمان باشد یا چادری پلاستیکی... زمین زیر پایت، بام ساختمان «دیگران» باشد یا زمین موقوفهای که آسیه از آن بیرون رانده شد، داستان همان بحران مسکن و حق دسترس به آن برای گروههای کمبرخوردار یا بهحاشیه رانده شده است. مسئلهای جهانی که با کمی اغماض میتوان گفت در سراسر دنیا بر اساس منطقی یکسان تولید و بازتولید میشود.
۷۵ سال پس از پایان جنگ، ما آلمانیها باید از بسیاری دستاوردها خوشحال باشیم. اما هیچ یک از این دستاوردهای مثبت جاودانه نیست. به همین دلیل است که نباید از یاد برد که ۸ مه پایان آزادسازی نبود ــ حفظ آزادی و دموکراسی وظیفهای ابدی است که از آن روز به ما سپرده شده است!