تب‌های اولیه

جامعه‌ی ایران مدیون مقاومت‌ها و فعالیت‌های پیگیرانه‌ی زنان است

هایده مغیثی در گفت‌وگو با مریم حسین‌خواه

چهار دهه پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران، حقوق زنان در ایران چه وضعیت و چشم‌اندازی دارد و در آستانه‌ی تغییرات احتمالی در آینده‌ی سیاسی کشور، زنان چه نقش و سهمی در این تغییرات خواهند داشت؟ با هایده مغیثی، استاد بازنشسته‌ی جامعهشناسی و مطالعات زنان در دانشگاه یورک در تورنتو گفت‌وگو کردیم و از او درباره‌ی کتاب جدیدش که بازخوانی شیوه‌ی برخورد نیروهای سیاسی با مبارزات زنان در سال‌های نخست پس از انقلاب است، پرسیدیم.

شش روز، شش یاد

فرشته مولوی

در پنج‌شنبهی برفی ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ و چند روز پس از آن با به خیابان آمدن خودبه‌خودی زنان برای نه گفتن به چماقِ «یا روسری یا توسری» جنبش زنان در ذهن منِ بیست‌وپنج‌ساله معنا و مفهومی روشن پیدا کرد. از آن به بعد بود که ارزش و اهمیت جنبش در نگاه و خیال من پررنگ شد. در همه‌ی این سال‌ها هر نمودی از خشونت نظامِ ولایی با زنان و هر نشانی از کنش یا واکنش اعتراضیِ آن‌ها در برابر تبعیض و زورگویی من را به یاد آن روزها می‌اندازد.

کولبرانِ چترباز

هادی کی‌کاووسی

اولین‌بار نامشان را در اتوبوس شنیدم. اتوبوس تی.بی.تی که از بندرعباس به تهران می‌رفت و وقتی در پلیس‌راه ایستاد تا بازرسی‌اش کنند، سربازی پا در رکاب، فریاد زد: هرکس چترباز است خودش بیاید پایین! من تا آن زمان تنها چتربازها را توی تلویزیون دیده بودم اما این‌که چتربازی در اتوبوس باشد سؤالی بود که امیدوار بودم پدر یا مادر جوابی برایش داشته باشند.

ژنوار؛ سرزمینِ زنان

سوما نگهداری‌نیا

دشت بزرگی را در نظر بگیرید و گروهی از زنانِ هراسان، آزرده و منزوی که از جنگ و آوارگی جان سالم به در بردهاند. چگونه میتوان آنها را قانع کرد که می‌توانند تنها با خاکِ آن دشت، خشت به خشت، یک دهکده را با دستانشان بسازند، دیوارها را بالا ببرند، در دهکده باغ و گلخانه برپا کنند و برای فرزندانشان مدرسه بسازند. سپس تأمین امنیت جامعه‌ی جدیدشان را به دست بگیرند و از خود، خانه و فرزندانشان دفاع کنند. تمام این‌ها در مرحله‌ی نخست نیازمند زیرساخت‌های فکری و روانی‌ست و در ادامه به شجاعت در مقابله با تغییر نیازمند است.

یک کتاب و ۲۶ داستان از موزه‌های زنان

منصوره شجاعی

چگونه میتوان تجربههای زنان ده کشور از پنج قارهی جهان را در جمعآوری و نگهداری منابع تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در یک کتاب گرد آورد؟ آیا انتقال تاریخ اجتماعی زنان کشورهای مختلف از طریق تجربههای روایی در یک کتاب امکانپذیراست؟ آیا اساساً چنین تلاشی ضروری است؟ آیا موزههای زنان یا مکانهای تبارشناسی تاریخ اجتماعی زنان فضایی برای توسعهی رویکرد تعلیم و تربیت فمینیستی است؟‌ آیا نگاه جنسیتی به تعلیم و تربیت موجب تحول در حافظهی جمعی زنان میشود؟ اصولاً رویکرد جنسیتی و مباحث مربوط به جنبشهای فمینیستی چگونه از طریق حافظهی جمعی انعکاس مییابد؟

خشمِ عاری از عشق و همدلی زیان‌آور است

الیف شفق

قبلاً عاشق خشمم بودم. وقتی جوان بودم، این آتش سوزان، این خشم پنهان را ارزشمند می‌شمردم، خشمی که مثل فانوس در دست می‌گرفتم، بی‌ آن‌که بفهمم منبع نور و گرما نیست و در عوض پوستم را می‌سوزاند. در آن زمان احساس می‌کردم که خشم خوب است.

از هر چهار زن ایرانی، یکی در کودکی به خانه‌ی شوهر فرستاده می‌شود

مریم حسین‌خواه

تکان‌دهنده‌ترین تصویری که از ازدواج کودکان دارم، قصه‌ی زندگی، گلنار، دخترک ۱۱ ساله‌ای است که وقتی می‌خواستند او را پای سفره‌ی عقد بنشانند، خودکشی کرد و مُرد. دخترکی که در نامه‌‌ای به مادرش نوشته بود: «می‌خوان شوهرم بدن. مگه من چند سالمه؟»

رسیدن به ایران مطلوب، از راه اصلاح نمی‌گذرد

فرزانه جلالی

ایران برای من به عنوان یک زنِ کُرد جدا از تعریف جغرافیایی و موقعیتی آن که با مفاهیمی از جمله تابعیت رسمی و مرزهای سیاسی قابل تشخیص است، دارای ساختارهای همگون اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و جنسی نیست. بلکه کلیتی است ناهمگون و آکنده از تنوع و گوناگونی