هفتهی گذشته دولت چین با انتشار گزارشی کوشید تا رفتار خود با اقلیت مسلمانِ اویغور این کشور را توجیه کند. دهههاست که دولت چین تلاش میکند تا روایت خود از ایالت سینکیانگ، واقع در شمال غربی چین، را به کرسی بنشاند. اکنون نزدیک به ۱.۵ میلیون نفر در اردوگاههای کار اجباری در این استان زندانی هستند.
امروز همه میدانند که نخستوزیر صربستان زنی همجنسگرا است و نخستوزیر مرد ایرلند هم با سربلندی از همجنسگراییِ خود حرف میزند. همین امر در مورد مدیر عامل اپل و تعداد زیادی از سیاستمداران، تاجران، هنرمندان و دانشمندان صادق است با این حال دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم که آزادی اقلیتهای جنسی حتماً در سراسر جهان گسترش خواهد یافت و سرانجام به عربستان سعودی و برونئی هم خواهد رسید. در واقع، وقوع واکنشهای منفیِ همجنسگراهراسانه حتی در لیبرالترین کشورها نیز محتمل است.
کتابخانهها هم مثل خیلی مکانها و پدیدههای دیگر، سویه دیگری هم دارند که برای بعضی نه تنها خوشایند نیست، که ترسناک است و اضطرابآور. وقتی اینترنت فراگیر شد، فرض ابتدایی این بود که اضطراب کتابخانه کاهش پیدا خواهد کرد. واقعیت اما از جنس دیگری است. حالا دیگر تایپ یک کلیدواژه و یک کلیک برای جستجو در گوگل، دهها صفحه نتیجه را جلوی چشم متقاضی میگذارد.
در جریان انتخابات ریاستجمهوری برزیل، آدمهای اهل فناوری به شکل مستقیم و غیرمستقیم از سوی کارزار انتخاباتی هر دو رقیب اصلی استخدام شدند تا با استفاده از واتساَپ و ابزارهایی که امکان ارسال همزمان یک پیام مشخص را به صدها هزار کاربر میدهد، تلفنهای همراه میلیونها شهروند برزیل را بمباران خبری کنند. بمبارانی که بسیاری از اخبارش یا از بیخوبن جعلی و دروغ بود، یا تنها بخشی از واقعیت بود.
آیا دانشوران باید همیشه حقیقت را بیان کنند، حتی اگر این کار به ضرر همسازی اجتماعی باشد؟ آیا باید دروغ را افشا کرد، حتی اگر این دروغ مایهی دوام نظم اجتماعی باشد؟ وقتی کتاب جدیدم، 21 درس برای قرن بیست و یکم، را مینوشتم، در مورد لیبرالیسم با همین مشکل دست و پنجه نرم میکردم.
هفتهی گذشته یووال نوح هراری، نویسندهی نامدار کتابهای «انسان خردمند» و «انسان خداگونه»، هشدار داد که خطر جنگ هستهای، تغییرات آبوهوایی و آشفتگی تکنولوژیک بقای نوع بشر را تهدید میکند، خطری که جز با همکاری جهانی برطرف نخواهد شد.