شکستن قلم آسان است؛ آنجا که پای زور در میان است موقتاً از اهل قلم کاری ساخته نیست. اما برخلافِ تصورِ آن که میتواند قلم را بشکند، خطرِ قلمِ شکسته بیشتر است تا قلمِ آزاد. قلم شکسته بیشتر حرف میزند، در خفا حرف میزند، و چون آزادتر حرف میزند همهی حرف را میزند.
عباس معروفی، نویسندهی شهیر ایرانی پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ در تبعید درگذشت. او در این گفتگو که در سال ۲۰۱۸ و در حاشیهی نمایشگاه «کتاب بدون سانسور» انجام شده، بخشهایی از آخرین رمانش «نام تمام مردگان یحیاست» را میخواند، دربارهی آن حرف میزند و از لذت نوشتن و زندگیاش در تبعید بهعنوان نویسنده و ناشر میگوید. آقای معروفی در سال ۱۳۷۴ و در پی تهدیدها و ممنوعیتها ایران را ترک کرد و ساکن برلین شد. او در بخشی از این گفتگو میگوید «میخواهم خودم را خرج کتاب و کلمه و فرهنگ و انسان کنم.»
«کتابهای ایوان کلیما در بسیاری از کشورهای دنیا منتشر شده. حتی در ایران. آیا در فرهنگی چنین متفاوت، مردم میتوانند از کتابهای او سر در بیاورند؟ کلیما در پاسخ میگوید: "به گمانم بله. داستانهای کوتاه من، گرچه بر اساس ماجراهای خاص نوشته شده، اما کاملاً جهانشمول است."»
یادی از یاشار کمال، یکی از شناختهشدهترین نویسندگان ترکیه در قرن بیستم، که آثارش برندهی مهمترین جوایز ادبی ملی و بینالمللی شد.
بیشک در دنیا کمتر کسی هست که اهل فیلم یا کتاب باشد و نام دکتر ژیواگو را نشنیده باشد. کتابی که وِلولهای در جهان انداخت، به صدر پرفروشترین کتابهای دنیا رسید، جایزهی نوبل را برای نویسندهاش به ارمغان آورد و برای مدتی موازنهی قدرت میان دو ابرقدرت جهان را بر هم زد.
خوجه در سال ۱۹۰۸ در یکی از کوچهپسکوچههای شهر کوچک جیروکاسترا، با نام عجیب «کوچهی مردان دیوانه» به دنیا آمد. کمی آن طرفتر و چند سال بعدتر، در همان کوچه، در ۱۹۳۶ اسماعیل کاداره، نویسندهی نامدار آلبانیایی، چشم به جهان گشود. تقدیر آن بود که طالع نحس و کوکب اقبال آلبانی، هر دو از یک کوچه، آنهم کوچهی مجانین، پدیدار شوند.