اگر اخلاق را جدی بگیریم، چنان که باید این کار را بکنیم، آنگاه دلیل موجهی داریم که اخلاقیگری ــ به ویژه بیرحمانهترین شکلهای آن ــ را هم بسیار جدی بگیریم. پیچش بنیادی و ذاتی در وضعیت بغرنج بشری این است که اخلاق هم امکان و هم ابزاری برای تحقق بخشیدن به بسیاری از بیانعطافترین و بیرحمانهترین شکلهای بیاخلاقی است.
قبلاً عاشق خشمم بودم. وقتی جوان بودم، این آتش سوزان، این خشم پنهان را ارزشمند میشمردم، خشمی که مثل فانوس در دست میگرفتم، بی آنکه بفهمم منبع نور و گرما نیست و در عوض پوستم را میسوزاند. در آن زمان احساس میکردم که خشم خوب است.
همدلی، شریک احساسات شخص دیگری شدن و در نتیجه به فکر او بودن و غم او را خوردن، در جامعهی ما معمولاً نوعی فضیلت به شمار میرود. سی دانیل باتسون، روانشناس نامداری که دربارهی همدلی پژوهش میکند، خاطرنشان میسازد که هرچند تعاریف گوناگونی از همدلی ارائه شده اما همگی در این مورد توافق دارند که همدلی فرایند تجربه کردن و فهمیدن احساسات دیگران است.
همدلی یعنی این که تصور کنیم که در ذهن دیگران چه میگذرد، بفهمیم که آدمهای مختلف دیدگاههای متفاوتی دارند، و به افکار و احساساتشان واکنش عاطفی مناسبی نشان دهیم. پس از سالها تحقیق دربارهی اوتیسم و ماهیت همدلی، دریافتهام که همدلی یکی از ارزشمندترین منابع طبیعی ما است. همدلی رهیافت بسیار مناسبی برای حل اختلاف است، رهیافتی که در مقایسه با دیدگاههای عمدتاً نظامی، اقتصادی یا حقوقی امتیازاتی دارد.