تاریخ انتشار: 
1397/10/08

بنای لرزان امید در لبنان

آلیسا سایمون
جِی وایسبِرگ

variety

الیان راهب، مستندساز لبنانی، که «شب‌های بی‌خوابی»اش در سال 2012 در بخش مسابقه‌ی «مُهر» جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم دوبی با استقبال روبه‌رو شد، امسال به این جشنواره برگشته تا شاهد نخستین نمایش جهانی اثر جدیدش، «آن‌ها که باقی می‌مانند»، باشد. شخصیت اصلی این مستند تأثیرگذار، مرد سالخورده‌ی خوش‌سیمایی به نام هیکل میخائیل است. هیکل از آن نوع آدم‌های ستودنی‌ای است که در شرایطی دشوار یک غذاخوری و مزرعه را در سراشیبی‌ِ کوه الشمبوق در منطقه‌ی عَکار در لبنان اداره می‌کند. او از مسیحیان مارونی است و در یک قلمرو بسته‌ی مسیحی در مجاورت روستاهای مسلمانان شیعه و سنی و نزدیک به سوریه زندگی می‌کند.

راهب می‌گوید، «به نظرم هیکل استعاره‌ای از لبنان است. بنابراین، سعی کردم به کمک داستان زندگی او به آدم‌هایی بپردازم که واقعاً می‌خواهند در این منطقه‌ی دشوار و پرتنش باقی بمانند و ]در عین حال[ با مشکلات شخصی و سیاسی مواجه هستند.»

هیکل پیوند محکمی با این سرزمین دارد اما با مشکلات زیادی روبه‌رو است که نشان می‌دهد چرا کشاورزی در این ناحیه در حال رکود است. مسیرهای منتهی به مزرعه و غذاخوریِ او صعب‌العبور و پر از چاله‌چوله‌های بزرگ‌ است؛ اگر در زمستان برف‌ها را نروبند، عملاً عبور و مرور از این راه‌ها ناممکن است. در فصل کِشت، گرد و خاک معادن مجاور، محصولات زراعی هیکل را می‌پوشاند. تنش‌های فرقه‌ای محلی، و پیامدهای سیاسی و اقتصادیِ بحران سوریه هم اوضاع را سخت‌تر می‌کند. فرصت‌طلبان محصولات کشاورزان درمانده‌‌ی سوری را به بهای ناچیز می‌خرند و زیرِ قیمت می‌فروشند، امری که به کشاورزان لبنانی آسیب می‌رساند زیرا نمی‌توانند محصولات و احشام خود را به قیمت موردنظر بفروشند. دعوای حقوقی دنباله‌دار بر سرِ مالکیت مزرعه‌ی هیکل هم اوضاع را بیش از پیش دشوار کرده است.

راهب در سال 2014 از طریق دوستی که در این ناحیه پیاده‌روی می‌کند با هیکل آشنا شد. او می‌گوید، «در سال 2015 تصمیم گرفتم که این فیلم را بسازم و فیلم‌برداری را در آخر سال 2015 شروع کردم.» گروه فیلم‌سازی نسبتاً کوچک (پنج نفره) بود و در مجموع 10 روز اما در سه فصل فیلم‌برداری کردند. «هیکل آدم بسیار صریحی است و حرف زدن از زندگی شخصی‌اش برایش سخت نیست.»

راهب علاوه بر هیکل با چند نفر دیگر هم مصاحبه کرد: زن مسلمان یک‌دنده‌ای که برای هیکل کار می‌کند، پزشک محلی‌ مؤدبی که خانواده‌اش بر سر مالکیت مزرعه علیه هیکل اقامه‌ی دعوا کرده‌اند، مسلمانی اهل روستای مجاور که با خریدن زمینی در قلمرو بسته‌ی مسیحی بعضی از مسیحیان را عصبانی کرده است، یک گروه بپّای شبه‌نظامی متشکل از جوانان داوطلب، و یک مسیحی متعصب که برای بیرون کردن مسلمانان از محله‌ی مسیحیان تلاش می‌کند، به رغم این واقعیت که همسایگان مسلمان مدت‌ها از کلیسای مارونیِ قدیمی محافظت کرده‌اند. راهب می‌گوید، «این آدم متعصب عضو جنبشی به نام "سرزمین من، کلیسای من" است و سعی می‌کند تا بی‌اعتنا به تصمیم شهرداری، نظرش را تحمیل کند. او نشان می‌دهد که در غیاب دولت، گروه‌های کوچک و احزاب تندرو قدرت را به دست می‌گیرند و قوانین خود را تحمیل می‌کنند.»

راهب، که در دانشگاه سنت جوزف بیروت فیلم‌سازی درس می‌دهد، سرگرم کار روی چند پروژه‌ی مستند دیگر است. بهار امسال در برلین جایزه‌ی نخست رابرت بوش استیفتونگ به پروژه‌ی لبنانی-آلمانی او، «جنگ میگِل»، تعلق گرفت. مؤسسه‌ی فیلم دوحه هم تأمین هزینه‌ی پروژه‌ی قطری-لبنانی-فرانسوی او، «خانواده‌ی بزرگ»، را بر عهده گرفته است؛ این فیلم درباره‌ی یک فرزندخوانده‌ی لبنانی است که در فرانسه بزرگ شده اما درمی‌یابد که از بازماندگان کشتار در اردوگاه پناهندگان فلسطینیِ «تَل زَعتَر» است. [1]

***

راهب می‌داند که عینیت و بی‌طرفی کامل دروغی بیش نیست (دست‌کم این را از تاریخ منحصربه‌فردِ لبنان یاد گرفته‌ایم) و بنابراین به دنبال کشف حقیقتی بزرگ‌تر است.

تعداد مستندهای لبنانی درباره‌ی جنگ داخلی این کشور و پیامدهای آن چنان زیاد است که منتقدان ناگزیر کلماتی تکراری مثل جراحت، زخم‌های باز، بیهودگی و اندوه را به کار می‌برند. ممکن است که داستان‌های افراد شبیه به هم به نظر برسد؛ به همین دلیل فقط فیلم‌سازی استثنائی مثل الیان راهب («شب‌های بی‌خوابی») می‌تواند از منظری بدیع به این موضوع بنگرد و بی‌همتاییِ هر تجربه را نشان دهد و در عین حال همه را به آشتی و مسالمت فرا بخواند-حتی به رغم این که کارگردان خودش تلویحاً می‌گوید شاید اختلاف‌ها شدیدتر از آن شده باشد که بتوان آنها را برطرف کرد. «آنها که باقی می‌مانند» داستان فرد خاصی را بازگو می‌کند اما این قصه معانی ضمنیِ عام‌تری دارد. این مستند به مرد سالخورده‌ی یک‌دنده‌ای می‌پردازد که به زمین خانوادگی‌اش در شمال لبنان چسبیده است، همان جایی که فرقه‌گرایی سبب شده تا خاطرات گذشته‌ای مسالمت‌آمیزتر از یاد برود. این فیلم که جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران جشنواره‌ی بین‌المللی دوبی را به دست آورد، می‌تواند در دیگر جشنواره‌ها بدرخشد.

آن‌چه بر جذابیت رویکرد راهب می‌افزاید این است که وانمود نمی‌کند که حضورش به معنای نوعی مداخله نیست: صدای سؤال کردن‌‌ او را می‌شنویم، و متوجه می‌شویم که شخصیت‌های فیلم از وجود دوربین غافل نیستند. راهب می‌داند که عینیت و بی‌طرفی کامل دروغی بیش نیست (دست‌کم این را از تاریخ منحصربه‌فردِ لبنان یاد گرفته‌ایم) و بنابراین به دنبال کشف حقیقتی بزرگ‌تر است. به این منظور، با مهارت حداکثر اطلاعات ممکن را، نه تنها درباره‌ی شخصیت‌های فیلم بلکه درباره‌ی محیط فیلم، ارائه می‌دهد، بی‌آن‌که خود را دانای کل یا نامرئی جا بزند. خودِ عنوان فیلم نشان می‌دهد که درباره‌ی زمین است، درباره‌ی منطقه‌ی عکار در شمال لبنان در نزدیکیِ سوریه و متشکل از آبادی‌های مسیحی‌نشین، شیعه‌نشین و سنی‌نشین.

راهب بی‌درنگ شخصیت اصلی فیلم، هیکل میخائیل، را معرفی می‌کند اما قطعات پازل را به آرامی کنار هم قرار می‌دهد. هیکل مسیحی است و پیوند دیرینی با این ناحیه دارد، گوسفند پرورش می‌دهد و باغ‌های سیب دارد و به تنهایی سنگ روی سنگ می‌گذارد تا غذاخوری و خانه‌ی بزرگی برای خود و خانواده‌اش بسازد. اما همسرش (به دلایلی نامعلوم) او را ترک کرده و چهار فرزندشان را هم با خود برده است. بنابراین، خانه‌ی جدید نماد ملموس از دست ندادن امید در سخت‌ترین شرایط است. در غیاب خانواده، خلائی احساس می‌شود که با احساس کلیِ غم و اندوه فراگیر محل به هم می‌آمیزد.

در نگاه اول، عکار محل باصفایی به نظر می‌رسد و مزین به بزرگ‌ترین و بکرترین جنگل لبنان است. در سراشیبی‌های پوشیده از درخت می‌توان روستاها و آبادی‌هایی را دید. راهب در فصول مختلف سال در آن‌جا فیلم‌برداری کرده و تصویر دشت‌های پوشیده از گل‌های خودرو در بهار و دره‌های پوشیده از برف در زمستان را ثبت کرده است. باوجوداین، همان طور که میخائیل می‌گوید، همه‌ی جوامع مذهبی این ناحیه بیش از پیش متعصب شده‌اند: روستاهای سنی، سنی می‌مانند، مسیحیان مارونی با فروش زمین به «غیرخودی‌ها» مخالفت می‌کنند، و خاطره‌ی زمانی که همسایگان مسلمان از صومعه‌ی «القبیات» محافظت کرده‌اند عملاً به فراموشی سپرده شده است.

البته منشاء (یا به تعبیر بهتر، تسریع‌کننده‌ی) این فراموشی جمعی، جنگ داخلی است. میخائیل در زمان جنگ عضو گروه شبه‌نظامی «تنظیم» بوده است و اهالی محل نیز با این گروه و افرادی مثل ایلی حُبیقه، فرمانده‌ی بدنام فالانژها، ارتباطات آشکاری داشته‌اند. اما راهب علاقه‌ ندارد که بفهمد میخائیل هنگام سربازی دقیقاً چه کار کرده است. در عوض، می‌خواهد بفهمد که جنگ به او چه آموخته است؛ میخائیل می‌گوید که جنگ به او چیزی یاد نداده است. تنها چیز ثابت و پایدار، زمین است اما تلاش میخائیل برای حفظ بی‌طرفیِ زمین در تضاد با کسانی است که از زمین برای خلع ید از پیروان دیگر مذاهب استفاده می‌کنند. زمین وسیله‌ای برای محروم‌سازی است و نه منبعی برای روزی‌رسانی، و این امر حتی در مورد دوستان هم صادق است-میخائیل و رفیق دوران کودکی‌اش، آنتوان داهِر، درگیر دعوایی حقوقی بر سر زمین بوده‌اند، و هر چند دوستی‌شان هنوز پابرجا به نظر می‌رسد اما زمینِ مورد مناقشه غیرمزروع مانده و قربانیِ خودخواهی و فکر بیهوده‌ی مجازات شده است.

بی‌تردید، این فیلم آینده‌ی لبنان را غم‌انگیز ارزیابی می‌کند، گرچه لحظات دلگرم‌کننده‌ای هم در آن وجود دارد. تدبیر و ابتکار میخائیل یادآور آن است که اثمار زمین نه تنها مایه‌ی حیات بلکه مایه‌ی امید است. خوب است که راهب فیلم دیگری درباره‌ی نسل جوان این ناحیه بسازد، نسلی عمیقاً متأثر از پیامدهای جنگ داخلی. آیا آن‌ها در این محل باقی خواهند ماند؟ آیا مارونی‌ها همچنان احساس خواهند کرد که عرصه بر آن‌ها تنگ شده است؟ بحران و آشوب در سوریه چه تأثیری بر این ناحیه خواهد گذاشت؟ این مستند به این پرسش‌ها پاسخ روشنی نمی‌دهد اما تلویحاً می‌گوید به چیزی جز عزم و اراده‌ی فرد و توانایی طبیعت برای التیام خود نمی‌توان امید بست.

برخلاف مستندهایی که سازندگانشان ظاهراً در روند وقایع مداخله نمی‌کنند، راهب بر مخفی نکردن حضورش اصرار می‌کند (هرچند فقط صدایش را می‌شنویم و خودش را نمی‌بینیم). چنین تضادی مؤثر است و نشان می‌دهد که برخلاف تصور رایج، تنها یک راه برای دستیابی به «حقیقت» وجود ندارد. نگاه سنجیده‌ی راهب و ترکیب‌بندی‌های چشم‌نواز و معنادارِ فیلم بر حرکات گاه و بی‌گاه نامنظم دوربین سایه می‌اندازد.[2]

 

برگردان: عرفان ثابتی


[1]  آلیسا سایمون منتقد سینمایی نشریه‌ی ورایتی و از برنامه‌ریزان اصلی جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم پالم اسپرینگز در آمریکا است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

[2] جی وایسبرگ منتقد سینمایی نشریه‌ی ورایتی است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

Jay Weissberg, ‘Film Review: Those Who Remain’, Variety, 21 December 2016.