دین، مخصوصاً در زمینهی ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷، موضوعی جنجالبرانگیز و حساس بوده است؛ از سویی با تمام رنجها و تاریکیهایی که به بار آورده و از سوی دیگر با تمام امید و نیرویی که عرضه کرده است. این مجموعه تلاش میکند تا نگاهی اجمالی به موضوع «دین در دنیای معاصر» داشته باشد و در این راستا، ضمن اشاره به برخی از نگاههای نظری، به بررسی تفاوت آرای جوامع دینی مختلف در رابطه با تجربهی فعلیشان و همینطور نسبت بهینهی حضورشان در عرصهی عمومی بپردازد.
لووی در سال ۱۹۳۸ در سائو پائولو در برزیل به دنیا آمده است. اما از سالها قبل در فرانسه ساکن است و بیشتر به فرانسوی مینویسد. او به خاطر پژوهش دربارهی کافکا مدال نقرهی مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه را از آنِ خود کرده است. در میان مارکسیستهای فرانسوی، لووی یکی از درخشانترین چهرههاست.
چهار سال پیش روایتی دربارهی تجربهام از کنار گذاشتنِ حجاب نوشتم و در فضای مجازی منتشر کردم. روایتی که برای اجتناب از عواقبِ احتمالی بدون نام منتشر شد. در هفتههای اخیر و پس از قتل مهسا امینی که بالاخره این زخم جمعی سرباز کرد دوباره به این متن بازگشتم. کمی تغییرش دادم، امضایش کردم، و تصمیم گرفتم یک بار دیگر منتشرش کنم.
سحر که در یک خانوادهی سنتی در جنوب تهران بزرگ شده، در اواخر دبیرستان، ابتدا چادر و سپس حجاب را کنار گذاشت. او که نام و مشخصات واقعیاش به درخواست خودش محفوظ نگهداشته شده، دربارهی تجربهاش از برداشتن حجاب میگوید.
چه زمانی چیزی را به خودیِ خود چیزی میدانیم؟ کلمهی دین را معمولاً با این فرض به کار میبریم که «به خودی خود» چیزی است. اما این «چیز» که این کلمه به آن اشاره دارد، چیست؟ آیا کاربرد این کلمه با این انتظار همراه است که چیزی (شاید واقعی و انضمامی) در دین به خودیِ خود وجود دارد؟
بنیادگرایی، بهویژه با ویرانیهایی که به بار آورده است و آمادگیاش برای ستیزهجویی، در جهان امروز چیست، اگر آرامگاه و سنگ گور خدایان در بناهایی سنگی (متصلب) و بیروحشده و تأسیسهای بربادرفتهی پیامبران را نمیجوید!