تاریخ انتشار: 
1398/05/19

۲۵ سال پس از نسل‌کشی در رواندا چه خبر است؟

کارل ویک

time.com

رئیس جمهور رواندا برای رسیدگی به امور شخصی به منهتن آمده است. قرار است که دختر پل کاگامه در مقطع کارشناسی ارشد رشته‌ی امور بین‌الملل از دانشگاه کلمبیا فارغ‌التحصیل شود. با کاگامه در اتاقی در هتل «پارک هایات»، در نیم‌بلوکیِ جنوب «سنترال پارک»، گفت‌وگو می‌کنم. او می‌گوید، «پسرم هم از ویلیامز کالج فارغ‌التحصیل می‌شود.»

در همین حال، کشورش سرگرم برگزاری نوعی مراسم سالگرد است. 25 سال قبل حدود 1 میلیون رواندایی به قتل رسیدند، نسل‌کشی‌ای که دولت‌های غربی جلویش را نگرفتند. کشتار تا وقتی ادامه یافت که چریک‌های تحت فرمان کاگامه موفق شدند که آدم‌کش‌ها را از کشور بیرون برانند. کاگامه شش سال در عمل معاون رئیس جمهور بود و از سال 2000 منصب ریاست جمهوری کشور را در اختیار داشته است.

هنوز هم وقتی نام رواندا شنیده می‌شود، مردم، به‌ویژه خارجی‌ها، به یاد این شوک روحی می‌افتند. کاگامه می‌گوید، «ما هنوز هم در سایه‌ی آن زندگی می‌کنیم.» او ترجیح می‌دهد که از مفاهیم انتزاعی استفاده کند، «این تنها یکی از مجموعه روایت‌هایی است که درباره‌ی این کشور کوچکِ واقع در قلب قاره‌ی آفریقا وجود دارد. برای خارجی‌ها شاید حتی مهم نباشد که بدانند رواندا کجاست یا حتی چیست.»

رواندا حتی پیش از نسل‌کشی هم در مقایسه با دیگر کشورهای شرق آفریقا کشوری نامتعارف بود: پر از تپه، با 12 میلیون جمعیت که از مرکز بر اساس تقسیمات سفت‌وسخت استانی اداره می‌شد. عاملان نسل‌کشی از این سازمان‌دهی برای کشتار اقلیت قومیِ توتسی به دست تندروهای هوتوتبار استفاده کردند. این سازمان‌دهی پس از نسل‌کشی هم باقی ماند و در یک ربع قرن گذشته زیر نظرِ کاگامه بوده است.

کاگامه این سازمان‌دهی را چطور به کار برده است؟ پاسخ این پرسش به این بستگی دارد که از چه کسی بپرسید.

کاگامه می‌گوید، «بیست و پنج سال پس از نسل‌کشی، جامعه‌ای باثبات و اقتصادی پایدار ساخته‌ایم. ما در حال توسعه هستیم. همه‌چیز هنوز در حال توسعه است اما می‌توانید بسنجید و بفهمید که از کجا به کجا رسیده‌ایم.»

آمار و ارقام چشمگیر است. از سال 1990، امید به زندگی از 48 سال به 66 سال افزایش یافته، و میزان مرگ‌ومیر کودکان زیر 5 سال از 152 مورد در هر 1000 نفر به 42 فقره کاهش یافته است. این کشور همچنان فقیر است اما دولت کاگامه می‌کوشد تا آن را به محلی استثنایی در آفریقا ــ جایی برای کسب‌وکار ــ تبدیل کند. بر اساس نظرسنجیِ «بانک جهانی» درباره‌ی محیط تجاریِ 190 کشور، رواندا در رتبه‌ی 29‌ام جای دارد. رواندا در حوزه‌ی برابری جنسیتی هم پیشرفت چشمگیری داشته است: 61 درصد از اعضای مجلس را زنان تشکیل می‌دهند، که از هر کشور دیگری در دنیا بیشتر است. «مجمع جهانیِ اقتصاد» می‌گوید تنها پنج کشور دیگر شکاف جنسیتی را بیشتر از رواندا کاهش داده‌اند.

اما از دیگر جهات، دولت کاگامه با کلیشه‌های حکم‌رانی در آفریقا همخوانی دارد؛ سازمان نظارتیِ «خانه‌ی آزادی» می‌گوید تنها 20 درصد از کشورهای آفریقایی «آزاد» به شمار می‌روند. رواندا در اصل کشوری تک‌حزبی و تحت سلطه‌ی «جبهه‌ی میهن‌پرست رواندا» است و کاگامه رهبر بلامنازع آن به شمار می‌رود. بنا به قانون اساسی رواندا، که چهار سال قبل اصلاح شد، کاگامه می‌تواند تا سال 2034 رئیس جمهور بماند.

گزارش وزارت امور خارجه‌ی آمریکا به «قتل‌های خودسرانه‌ توسط نیروهای امنیتی کشور؛ ناپدیدشدن قهری به دست نیروهای امنیتی حکومت؛ شکنجه توسط نیروهای امنیتی کشور، از جمله خفگی، شوک‌های الکتریکی، اعدام‌های دروغی؛ بازداشت خودسرانه توسط نیروهای امنیتی کشور؛ وجود زندانیان سیاسی» و مواردی از این دست اشاره کرده است. جسد مخالفان سیاسی کاگامه را در دیگر کشورها پیدا کرده‌اند.

در آوریل، آسوشیتد پرس اوضاع را به طور موجز بیان کرد: «25 سال بعد از نسل‌کشی، کاگامه را هم می‌ستایند و هم از او می‌ترسند.» کاگامه این تیتر خبری را می‌خواند و می‌گوید، «توصیف سومی هم وجود دارد. سومی این است که مردم رواندا می‌دانند که چه می‌خواهند.»

61 درصد از اعضای مجلس را زنان تشکیل می‌دهند، که از هر کشور دیگری در دنیا بیشتر است.

کاگامه‌ی 61 ساله متولد یک اردوگاه پناهندگان در کشور همسایه، اوگاندا، است زیرا پدر و مادرش به علت حمله به توتسی‌ها از کشور گریخته بودند. می‌گویند او نجوش است و خویشتن‌داری‌اش با هر دو صفت فن‌سالاری و سردی که به او نسبت می‌دهند، سازگاری دارد. اما در اتاقِ شبی 700 دلاریِ هتل هایات، که به جای اسباب و اثاثیه پر از عکس و مأموران امنیتیِ لباس شخصی است، دوست دارد که درباره‌ی دشوارترین موضوعات حرف بزند.

یکی موضوع کمک خارجی است. پس از نسل‌کشی، پول به رواندا سرازیر شد، هم به علت نیاز شدید و هم به این علت که به نظر می‌رسید دولت این کشور بیش از اکثر دولت‌ها این پول را خرج خودِ کشور می‌کند و کمتر آن را به جیب می‌زند. با وجود این، کاسه‌ی صبر کاگامه از نظارت خارجی‌ها لبریز شده است.

او می‌گوید، «نظارت دائمی وجود دارد. اولین منابعی که به ما دادند باید برای ایجاد مبنایی برای ادامه‌ی کار کافی باشد ]و دست از نظارت بردارند[. این طوری مردم به شأن و منزلت خود پی می‌برند، مردمی که به کرامت اهمیت می‌دهند.» حال که صحبت از کرامت به میان آمد، باید گفت که او نخستین رهبر آفریقایی‌ای بود که بعد از اشاره‌ی جنجالیِ ترامپ به «کشورهای کثافت‌خونه» با او دیدار کرد. او به روی خود نیاورد و چیزی نگفت. کاگامه می‌گوید، «اگر کسی به رواندا یا به من توهین کند، سعی می‌کنم بفهمم چرا چنین حرفی زده است. می‌گویم، بر چه اساسی چنین حرفی زده است؟»

به نظر می‌رسد که او به بحث و تأمل درباره‌ی طولانی شدن دوران ریاست جمهوری‌اش و معنایی که این امر در مورد کیفیت دموکراسی رواندایی به ذهن متبادر می‌کند، چندان علاقه‌ای ندارد. کاگامه می‌گوید، «معمولاً فکر می‌کنند که رهبران آفریقایی فقط به این دلیل در قدرت هستند که بلا به سر مردم بیاورند. ]فکر می‌کنند که[ آنها آدم‌های خیلی بدی هستند و حتی نمی‌دانند که چه چیزی به نفعشان است.» او می‌گوید که می‌خواسته در پایان دوره‌ی قبلی ریاست جمهوری‌اش از قدرت کناره‌گیری کند و دیگران او را به شرکت در انتخاباتی ترغیب کرده‌اند که در آن، بنا به آمار رسمی، 99 درصد از آرا را به دست آورد. یکی از رقبای اصلیِ او، دایان روییگارا، ابتدا از رقابت منع و سپس دستگیر شد.

کاگامه می‌گوید، «من با تقلب رهبر نشده‌ام. من سرمایه‌گذاری‌ کرده‌ام. سرمایه‌گذاری‌های من ربطی به قانون‌شکنی و تجاوز به حقوق مردم ندارد. من این طور آدمی نیستم.»

بی‌تردید، یکی از خطرات دهه‌ها باقی ماندن در قدرت این است که به آینده‌ی سیاسیِ کشور لطمه می‌زند. کاگامه می‌گوید که حزبش مشغول پرورش دادن و آماده کردن جانشین نیست. «چنین کاری کم‌وبیش مثل نظام‌های پادشاهی است.» اما از بسیاری جهات می‌توان او را دیکتاتور شمرد، البته دیکتاتوری که با هواپیمای گلف‌استریم جی‌650 ریاست جمهوری به مراسم فارغ‌التحصیلیِ یک دانشگاه درجه‌ی یک آمریکایی می‌رود و نه برای خرید به پاریس (مقصد مشترک حکام دزدسالارتر کشورهای آفریقایی).

لحن او هنگام مخالفت کمی پرشورتر است و می‌گوید، «من برای آزادیِ خودم جنگیده‌ام. من برای آزادیِ مردم‌ام مبارزه کرده‌ام، بهتر از این ناظرانی که ]به رواندا[ می‌آیند و می‌گویند، "خب، دارید این کار را می‌کنید. این کار را نکنید!" نه، من می‌دانم که دارم چه کار می‌کنم. می‌دانم چه چیزی به نفع‌ام است. لازم نیست که کسی به من بگوید.»

در یک لحظه چشمان رئیس جمهور رواندا از خوشحالی برق می‌زند، یعنی وقتی که می‌گویم شاید، از بعضی جهات، به این دلیل از دولتش انتظار بیشتری دارند که همین دولت بود که نسل‌کشی را متوقف کرد ــ تصور رایج این است که آن‌هایی که جلوی کار خیلی بدی را می‌گیرند باید خودشان آدم‌های خیلی خوبی باشند. اما گروه‌های مدافع حقوق بشر می‌گویند که همه‌ی جنایت‌ها با هم برابرند: درست همان طور که آمران نسل‌کشی در دادگاه‌های بین‌المللی محاکمه شدند، فرماندهان متهم به قتل‌های انتقام‌جویانه هم باید در چنین دادگاه‌هایی محاکمه شوند. این مناقشه از سال 1994 ادامه داشته است و سابقه‌ی غم‌انگیزی دارد. نیروهای کاگامه عاملان نسل‌کشی را تا جنگل‌های جمهوری دموکراتیک کنگو تعقیب کردند و در آن‌جا در دو جنگی درگیر شدند که 5 میلیون نفر در آن، عمدتاً بر اثر گرسنگی و بیماری، جان باختند.

کاگامه به هیچ وجه زیر بارِ این حرف نمی‌رود و می‌گوید، «همه‌ی مشکلات را به گردن ما انداخته‌اند. ما را مقصر می‌شمارند چون هنوز زنده‌ایم. اگر ما زنده نباشیم» ــ با خنده ادامه می‌دهد ــ «دیگر کسی نیست که تقصیر را به گردنش بیندازند. به نظرم کاملاً معلوم است که بین زنده ماندن و مقصر شمرده شدن و زنده نماندن کدام گزینه را انتخاب می‌کنم.»

 

برگردان: عرفان ثابتی


کارل ویک خبرنگار هفته‌نامه‌ی تایم در نیویورک و رئیس پیشین دفتر این نشریه در اورشلیم است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Karl Vick, ‘Is Rwanda’s Paul Kagame a Strongman, a Technocrat, or Something in Between?’, Time, 27 June 2019.