خانههای خشمگین
نثار محمدی
محلهی «منبع آب» (یا کوی منبع آب) در شرق اهواز و در منطقهی هفت شهرداری قرار دارد و یکی از نخستین محلات کارگرنشین و حاشیهنشین این شهر است.
محلهی «منبع آب» (یا کوی منبع آب) در شرق اهواز و در منطقهی هفت شهرداری قرار دارد و یکی از نخستین محلات کارگرنشین و حاشیهنشین این شهر است.
ایوان کارامازوف از برادرش آلیوشا میخواهد که فرض کند قدرتی دارد که به واسطهی آن، بتواند جهانی را بیافریند که در آن، آدمها تا ابد در صلح و صفا و خوشبختی به سر برند. ایوان میگوید، فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: تو باید برای رسیدن به چنین دنیایی، یک کودک بیگناه را تا سرحد مرگ شکنجه بدهی.
اگر هدف غایی (telos) یک روایت تاریخی، سال ۱۹۷۹ باشد، آنگاه همهی مسیرها به سقوط شاه و گسستی میرسند که در بحران گروگانگیری آشکار شد. در چنین روایتهایی ــ که عمدتاً رویکردی سیاسی دارند ــ برنامههای اصلاحی شاه جدی گرفته نمیشود. علاوه بر این، به نقاط اشتراک و همدلی تاریخی میان ایرانیان و آمریکاییها نیز بهچشم لحظاتی بیربط یا استثنایی نگریسته میشود، چرا که در خدمت تبیین منازعهی سالهای انقلابی نیستند.
برای فهم زندگی عربهای ایران، شناخت ساختار قبیله یک ضرورت است. عربهای ایران گرچه دیگر به شکل قبیلهای زندگی نمیکنند اما اسم و رسم و ساختار قبیلهها هنوز در بین آنها زنده است.
اخلاق مراقبت بر این ایدهی ساده و روشن استوار است: انسانها آسیبپذیرند. ما وابسته به دنیا میآییم و در سراسر زندگی به یکدیگر وابستهایم. ما بیمار، نیازمند و سوگوار میشویم. از این نظرگاه، عاملیت اخلاقی نه در خودبسندگی بلکه در چگونگیِ پاسخ دادن به نیاز دیگران شکل می
فردریش لیست، نظریهپرداز آلمانی ناسیونالیسم اقتصادی در قرن نوزدهم، گفته بود که «ملت بین فرد و بشر قرار دارد.» او خوشبین بود. دو قرن بعد، به نظر میرسد که فرد و بشر، هر دو، زیر ملت قرار دارند.
دو اقتصاددان هلندی تخمین زدهاند که حدود ۲۵ درصد از کارمندان فکر میکنند که شغلشان از نظر اجتماعی بیاهمیت است، یا دستکم دربارهی ارزش اجتماعی آن تردید دارند.
حتی اگر یاد بگیریم که در قضاوت دیگران، کمتر عجله به خرج دهیم، نمیتوانیم از برخی پرسشهای اخلاقی چشم بپوشیم. مثل اینکه، آیا میتوانیم در جامعهای ناشریف، شریف باقی بمانیم؟ آیا میتوانیم زیرِ سلطهی نظامی جنایتکار، به فساد آلوده نشویم؟
بر اساس یافتههای تحقیق سال ۲۰۱۹ دانشگاه نورث وسترن آمریکا، که به سفارش «مؤسسهی فیلم دوحه» انجام شد، ۲۶ درصد از فیلمسازان مستقل جهان عرب را زنان تشکیل میدهند. در کشورهایی مثل لبنان، مراکش و تونس، یک چهارم از کل کارگردانان زن هستند.
درست ۴۸ سال از چاپ اولین کتابم میگذرد، نزدیک به سی سال از این مدت را من یا ناشرم صرف آن کردیم که پسربچههایی را که هیچ چیز از ادبیات نمیدانند و صرفاً به قصد تحقیر نویسنده در آن سوی میز نشانده شدهاند، متقاعد کنیم که با صدور مجوز برای چاپ کتابهایم هیچ قدرتی ساقط نخواهد شد. اما آنها حرف ما را باور نمیکردند.
آیا تقدس سنت میتواند رنج یک موجود زنده را نادیده بگیرد؟ آیا آزادی دینی باید شامل حق آسیب رساندن به دیگر جانداران باشد؟ و مهمتر، آیا میتوان سنتی همچون قربانی کردن را بازاندیشید، بیآنکه روح ایمان آسیب ببیند؟
آصف ۲۲ ساله و متولد ایران است. پدر و مادرش در دورهی اول جنگ با طالبان به ایران پناه آورده بودند. پدر آصف گذرنامهی اقامتی دارد و بخشی از همان دو میلیون مهاجری است که «قانونی» محسوب میشوند.
من به رواندا رفته بودم زیرا میخواستم بدانم از آن نسلکشی چگونه یاد میکنند ــ هم در مراسمهای یادبود رسمی و هم در ذهن قربانیان. میخواستم بدانم در وضعیتی که عاملان جنایت و قربانیان هر روز از کنار یکدیگر عبور میکنند، خاطرهی جمعی یک فاجعه چه شکلی دارد.
اگر دوران مشروطه را اولین نقطهی عطف تلاقی موسیقی ایران و جنبشهای اجتماعی بدانیم و با این پیشفرض آثار موسیقاییِ ساخته و اجراشده در فراز و فرودهای اجتماعی و سیاسی ایرانِ یک قرنِ گذشته را مرور کنیم، با چهار مفهوم مهم مواجه میشویم: ستایش ملیگرایی، توصیف اندوهِ ملی، تهییج آزادیخواهی و تشویق دفاع.
چرا دموکراسی، درست در مرحلهی پختگی تمدن ــ و در شرایطی که زمینه بیش از هر زمان دیگر برای تحقق کامل امکاناتِ آن وجود دارد ــ رو به افول میرود؟
به هر سو که بنگریم دوستیهای دیرین یا نوپایی را میبینیم که از سیاست آسیب دیده و از بین رفتهاند. علت این امر چیست؟
حالا بسیاری از مردم کشورمان میپرسند این «ضدیت با امپریالیسم» برای ما چه ارمغانی آورده است؟ بهراستی، مردمان عادی چه بهرهای از این سنخ از غربستیزی، خصومت با آمریکا، و «ضدیت با امپریالیسم» بردهاند؟ آیا چنین نیست که در این جریان مردم عادی بیشتر هزینه دادهاند تا عوایدی مادی یا معنوی دستگیرشان شود؟
یک انقلاب و دو جنگ. سهم همنسلان من از این سرزمین تاکنون. بعد از این چه خواهد شد، نمیدانم.
چند دهه است که حضور مهاجران افغان در ایران به مسئلهای سیاسی و اجتماعی برای جمهوری اسلامی تبدیل شده، و در بزنگاههای گوناگون ــ از بحرانهای اقتصادی و جنبشها و اعتراضات علیه نظام تا تنشهای منطقهای ــ بارها موجی از اخراج دستهجمعیِ آنها به راه افتاده است.