تاریخ انتشار: 
1399/01/08

رد پای اعتراض بر خیابان‌های شهر

ابراهیم مهتری

کمپین «خیابان: تریبون زندانی سیاسی»، سه سال پیش از سوی یک گروه مخفی در دفاع از زندانیان سیاسی به راه افتاد که شبانه گرافیتی‌هایی در اعتراض به بازداشت فعالان سیاسی و مدنی را در خیابان‌های شهر حک می‌کرد. فعالان این کمپین، به مرور از دایره‌ی زندانیان سیاسی فراتر رفتند و بسیاری از خیابان‌های شهرهای مختلف ایران را تابلویی برای ثبت اعتراضات مردم کردند. از اعتراض به نقض حقوق زنان و کارگران و اقلیت‌های جنسی و قومی گرفته تا یادآوری قربانیان قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای، کولبران کشته شده در کردستان، حق تحصیل رایگان و همراهی با اعتراضات و اعتصابات عمومی.

برای گفت‌وگو درباره‌ی فعالیت‌های این کمپین به عنوان یک شیوه‌ی مبارزه‌ی مدنی مسالمت‌آمیز به سراغ آن‌ها رفتیم و درباره‌ی شیوه‌ی اجرای گرافیتی‌ها و طرح‌های خیابانی، گستردگی فعالیت‌هایشان، بازتاب و تأثیر آن بر مردم و چالش‌های پیش روی‌شان گفت‌وگو کردیم. از آنجا که این کمپین به عنوان یک گروه مخفی در داخل ایران فعالیت می‌کند، نام مصاحبه‌شونده محفوظ می‌ماند.


 

 

ایده‌ی ایجاد چنین حرکتی برای ثبت گرافیتی‌هایی با مضمون اعتراضی از کجا آمد؟ آیا تجربه‌های دیگران یا حرکت‌های پیشینی بود که جرقه‌ی چنین کاری را برای شما زد؟

کمپین «خیابان: تریبون زندانی سیاسی» از طرف یک گروه سوسیالیست (به نام کمیته‌ی عمل سازماندهی کارگری) بنیان گذاشته شد و از همان ابتدا هدف کمپین این بود که ظرفی باشد برای اتحاد عمل با طیف وسیعی از مبارزان رادیکال ضداستبدادی و ضدسرمایه‌داری که مایل‌‌اند حول مسئله‌ی حمایت از زندانیان سیاسی همکاری کنند.

جرقه‌ی کار از این حقیقت ساده زده شد که می‌دیدیم زندانیان سیاسی پوشش رسانه‌ای متناسبی نمی‌گیرند. می‌دیدیم و هنوز هم می‌بینیم که «حقوق بشر» بدل به صنعتی شده که بودجه و منافع سیاسی تأمین‌کنندگان مالی سازمان‌هایش تعیین می‌کند که کدام طبقات جامعه «بشرتر» هستند و باید در صدر فهرست خبری باشند و کدام‌ها نیستند. می‌دیدیم که رسانه‌های جریان اصلی چطور چهره‌های انگشت‌شماری از زندانیان سیاسی را که از قضا پیوندهای نزدیکی با طبقه‌ی حاکم دارند برجسته می‌کنند؛ می‌دیدیم آن‌هایی که خط و ربط‌‌‌شان به اصلاح‌طلبان حکومتی می‌رسد، همیشه زیر نورافکن رسانه‌ها هستند و کافی است عطسه کنند تا فردایش تیتر اول شود، حال آن‌که کُرور کُرور زندانی بی‌نام و نشان و بی‌صدا هستند که حتی یک قطعه عکس پیکسلی بی‌کیفیت هم ازشان به زور پیدا می‌شود.

هرچند ما به حقوق دموکراتیک همه‌ی زندانیان سیاسی عمیقاً اعتقاد داریم، اما هدف‌مان آن بوده که خیابان‌ها و کوچه پس‌کوچه‌ها را به تریبونی برای آن دسته از زندانیان سیاسی بی‌صدایی بدل ‌کنیم که هم پیوندی با قدرت‌های حاکم ندارند و هم با فعالیت‌شان به تقویت جنبه‌های رادیکال و ضدسرمایه‌داری جنبش اعتراضی ادای سهم کرده‌اند و دنبال تغییرات ریشه‌ای در وضع موجود هستند یا استعداد و ظرفیت‌اش را داشته‌اند که در فرآیند مبارزه به این مرحله برسند.

 

شما کارتان را با گرافیتی‌هایی درباره‌ی زندانیان سیاسی شروع کردید و بعد به موضوعاتی همچون حقوق زنان، حقوق‌ اقلیت‌های جنسی، زبان مادری، کولبران و ... رسیدید و گاه به نظر می‌رسد بحث‌ها و اعتراضات جامعه را روی دیوارهای شهر نقش می‌کنید. آیا از اول قصد داشتید که کم کم به این موضوعات هم بپردازید یا در مسیر کار این تغییر اتفاق افتاد؟ و چرا؟

زمانی که این کمپین را راه انداختیم، پیش‌بینی می‌کردیم که این کارزار دیر یا زود از صِرفِ «دفاع از زندانی سیاسی» فراتر رود. در طول کار به تجربه متوجه شدیم که صرفاً معرفی «چهره» و «نام» یک زندانی سیاسی و شرح وضعیت‌اش کافی نیست. مخاطب باید بداند بالاخره «حرف حساب» او چه بوده و «چه‌کار کرده» که سر از زندان‌های جمهوری اسلامی درآورده؟ بنابراین از این نقطه به بعد لازم بود برای مخاطب بازگو کنیم که کارگران و معلمان، کولبران و سوخت‌بران، زنان، خداناباوران، اقلیت‌های مذهبی و ملی و جنسی و... در چه وضعی هستند و برای رسیدن به کدام حقوق‌شان می‌جنگند؟ چرا و چطور سرکوب می‌شوند و به چه اعتراض دارند؟

نشان دادن این‌ها از جهت دیگری هم مهم بود و آن هم این‌که با مخاطبانی روبرو هستیم که به خاطر یک عمر زندگی و آموزش در یک جامعه‌ی استبدادزده و مذهب‌زده، علی‌رغم همه‌ی بیزاری‌شان از رژیم بعضاً در مواردی حامل همان پیش‌داوری‌ها و باورهای عقب‌مانده‌ی حاکمیت هستند. مثلاً کافی‌ست صحبت از حقوق اقلیت‌های ملی تحت ستم کنیم تا برچسبِ حاضر و آماده‌ی «تجزیه‌طلب» را به آن‌ها الصاق کنند یا اسم همجنسگرایان یا بهائیان بیاید تا نفرت‌پراکنی‌شان عود کند و... در حقیقت یکی از وظایف ما آن است که نشان دهیم استبداد مذهبی و ستم و استثمارِ طبقاتی همگی اجزای مختلف یک سیستم واحد هستند و مبارزه با یکی بدون مبارزه علیه دیگری ناکامل است.

 

موضوع‌های گرافیتی‌ها و کارهای خیابانی‌تان را چطور انتخاب می‌کنید؟

همان‌طور که گفتیم، پرداختن به ستم و تبعیض و استثمار محور آثار ماست. منتها در مورد این موضوعات نه باید کلی‌گویی کرد و نه صرفاً در بازنمایی واقعیت درجا زد و به‌اصطلاح ذکر مصیبت کرد. برای آن‌که مخاطب با پیام گرافیتی‌ها درگیری ذهنی پیدا کند پیام‌ها باید با دغدغه‌های روزمره‌ی رهگذران پیوند خورده باشد. برای همین در هر مورد، بنا به فاکتورهایی مثل اهمیت و موضوعیت، درگیری ذهنی جامعه و مخاطبان ویژه‌ی آن اثر، گره‌گاه‌های اعتراضی، زمان و نیروی در دست‌مان و غیره تصمیم‌گیری می‌کنیم.

 

به غیر از پیام‌های سیاسی-اجتماعی نهفته در کارهای‌تان، بسیاری از آن‌ها از لحاظ هنری هم قابل توجه هستند، زیبائی بصری آن‌ها چه‌قدر در جلب مخاطب تأثیر داشته است؟

یکی از وظایف ما آن است که نشان دهیم استبداد مذهبی و ستم و استثمارِ طبقاتی همگی اجزای مختلف یک سیستم واحد هستند و مبارزه با یکی بدون مبارزه علیه دیگری ناکامل است.

واقعیت این است که سه فاکتورِ «سرعت‌ عمل در اجرا» و «صراحت بیان» در واکنش به موضوع‌های سیاسی‌-اجتماعی و هدف «ارتباط‌گیری با عموم رهگذران» می‌طلبیده که جنبه‌ی سیاسی آثار به جنبه‌ی هنری آن‌ها بچربد. به بیان دیگر ما به معنی دقیق کلمه یک گروه «هنری» نیستیم، بلکه در وهله‌ی اول فعالان سیاسی هستیم که از گرافیتی به عنوان ابزار انتقال پیام و اعتراض استفاده می‌کنیم. با این حال تلاش ما این بوده که در آثارمان این دو جنبه‌ی هنری و سیاسی را با هم ترکیب کنیم. هنر می‌تواند یک سلاح بسیار کاربردی و برّا در مبارزه‌ی سیاسی باشد. بارها پیش آمده که یک اثر هنری (خواه کاریکاتور باشد یا گرافیتی یا موسیقی یا هر چیز دیگری) بسی بیش از ده‌ها مقاله و سخنرانی و کنفرانس توانسته در انتقال پیام موفق عمل کند و به عمق ذهن مخاطبان‌اش رسوخ کند. یکی از ویژگی‌های خاص هنر گرافیتی و تمایزش با سایر هنرها هم این است که ماهیتاً یک فعالیت غیرقانونی و ریسک‌دار امنیتی‌ست. از این لحاظ رهگذر در مواجهه با آن سرسری برخورد نمی‌کند. به لحاظ ذهنی و بصری درگیرش می‌شود و پیام و مفهوم آن را تجزیه و تحلیل می‌کند. از این جهت این نکته که طرح به گونه‌ای باشد که در نگاه اول و در میان انبوه پارازیت‌های بصری محیطی جلب توجه کند، خودش یک تاکتیک ارتباطی اولیه است.

 

آیا حوزه‌ی فعالیت‌ شما فقط در تهران است؟ یا در شهرهای دیگر هم کار گرافیتی می‌کنید؟

فعالیت‌ها فقط محدود به پایتخت نیستند، اما به خاطر برخی ملاحظات امنیتی نامی از سایر شهرهای کوچک‌تری که محل فعالیت داوطلبان بوده‌ نمی‌بریم.

اصولاً چه در استان‌های تهران و البرز، چه در هر استان دیگری، محل انجام فعالیت ارتباط مستقیمی با مضمون و مخاطب آن اثر دارد. یعنی سعی می‌شود هر گرافیتی بسته به پیام و نوع مخاطبش انتخاب شود. یک گرافیتی ممکن است مربوط به مسائل کارگری باشد، یکی مربوط به دانشجویی و غیره. بنابراین آثار معمولاً در جایی کار می‌شوند که سنخیتی با مخاطبان و رهگذران آن منطقه داشته باشند.

 

آیا کسانی که این گرافیتی‌های شما را روی دیوارهای شهر می‌زنند، همگی فعالان مرتبط با گروه شما هستند یا پیش آمده که افراد دیگر طرح‌های شما را از شبکه‌های اجتماعی‌تان بردارند و در خیابان‌های شهر اجرا کنند؟

فعالان کارزار خیابان، هم داوطلبان مقطعی‌اند و هم اعضای ثابت. اما هدف این کمپین از ابتدا ایجاد یک پلتفرمِ «اتحاد عمل» بوده و تشویق و رواج این سبک کار بین دیگران به جای شیوه‌های خنثی‌تر حمایتی. برای همین هم هست که کمپین «خیابان تریبون» همیشه اعلام کرده که از انتشار آثار خیابانی ضمن ارجاع به نام فرد یا گروه‌های مستقل مجری آن‌ها استقبال می‌کند و این کمپین متعلق به تمام کسانی است که حتی با نام گروهی خود آثار مشابهی خلق کنند. حتی مواردی بوده که افرادی با الهام از این کمپین ولی بدون اطلاع خودِ ما کارهایی را با نام این کمپین انجام دادند و در رسانه‌های دیگر منتشر کرده‌اند.

 

یعنی اگر افرادی بخواهند این ایده را خودشان اجرایی کنند و طرح‌های شما را در جاهای دیگر در خیابان اجرا کنند، می‌توانند از شما بخواهند که طرح یا شابلون‌‌اش را برایشان بفرستید؟ یا خودتان به چنین ایده‌ای برای جلب مشارکت بیشتر دیگر شهروندان فکر کرده‌اید؟

در مورد هر دو بخش سؤال شما باید بگوییم که بله. بارها پیش آمده که کاربرانی در شبکه‌های اجتماعی تماس بگیرند، ایده‌ای را با ما به مشورت بگذارند و نهایتاً بعد از یک همفکری متقابل ایده‌شان را به طرح تبدیل کنیم و برایشان بفرستیم تا همان‌طور که مایل‌اند اجرا کنند. مواردی هم بوده که افرادی تصاویر طرح‌ها را در شبکه‌های مجازی یا دنیای واقعی دیده‌اند و برای اجرای همان طرح تماس گرفته‌اند و ما فایل طرح موردنظر را برای اجرا به ایشان ارسال کرده‌ایم.

حتی ممکن است بخواهند این طرح‌ها را در رسانه‌ی خودشان منتشر کنند و ما وظیفه‌ی سیاسی خود دانسته‌ایم که برایشان وقت بگذاریم و کمک‌شان کنیم و مضامین سیاسی و طراحی و ملاحظات فنی و امنیتی و غیره را به آن‌ها منتقل کنیم. البته باید این را هم اضافه کنیم که فعالیت ما یک فعالیت زیرزمینی و مخفی است و همه‌ی این کارها بدون دیدار حضوری ــ و بدون افشای هویت خودمان یا اطلاع از هویت طرف مقابل ــ شکل می‌گیرد.

در مورد قسمت دوم سؤال شما هم باید بگوییم که هدف ما دقیقاً فراگیر شدن همین مشارکت است. هدف‌مان از ابتدا آن بوده که دایره‌ی افرادِ درگیر در این نوع فعالیت‌ها را گسترش بدهیم. در دوره‌های اوج‌گیری سرکوب و بگیر و ببند و بازداشت، خیلی‌ها مایل‌اند فعالیتی علیه این فضای خفقان انجام دهند. پیام ما این بوده که با یک قوطی اسپری هم یک‌تنه می‌توان این فضای وحشت را برای صدها نفر از رهگذران شکست. ثبت پیام سیاسی در فضای عمومی، هم به خود فرد و هم به عابرانی که آن را می‌بینند انگیزه و اعتمادبه‌نفس می‌دهد؛ باعث می‌شود خیلی ترس‌های ذهنی و موانع روانی سرکوب برایشان فروبریزد. گذشته از این به خود اجراکننده هم کلی تجربه‌ی عملی مخفی‌کاری می‌دهد، انضباط و سرعت عمل را یادش می‌دهد، و خلاصه به تنهایی یک کلاس درس است.

 

به غیر از گرافیتی روی دیوارها چه شیوه‌های عمل دیگری دارید؟ نمونه‌هایی مثل پوستر و کار روی کف خیابان هم در شبکه‌های اجتماعی از شما دیده‌ایم. آن‌ها را چه‌قدر ادامه می‌دهید؟ و کدام روش‌ها تأثیر بیشتری دارند؟

 فعالیت ما یک فعالیت زیرزمینی و مخفی است و همه‌ی این کارها بدون دیدار حضوری ــ و بدون افشای هویت خودمان یا اطلاع از هویت طرف مقابل ــ شکل می‌گیرد.

در این کمپین از نصب بنر تا پوستر و شعارنویسی و استیکر و گرافیتی اجرا شده‌ است. با این حال مواردی مثل پوستر و استیکر و بنر ــ در کلان‌شهرهایی که روزمره با تبلیغات کاغذی تجاری بمباران می‌شوند و شهرداری‌ها هم چندنوبته مشغول پاکسازی‌شان هستند ــ نمی‌تواند شانس چندانی برای ماندگاری طولانی‌مدت داشته باشد. بنابراین ضرورت ایجاب می‌کرد که شیوه‌ی فنی کار تغییر کند. این‌گونه بود که وزن بیشتری به سمت کار با استنسیل (شابلون) و رنگ رفت که هم ماندگاری بسیار بالاتری دارد و هم بیشتر به چشم می‌آید. نمونه‌اش گرافیتی‌هایی از زندانیان سیاسی بود که در شلوغ‌ترین خیابان‌های مرکز شهر بیش از دو سال و نیم ماندگار شد.

از طرف دیگر بعضاً پیش آمده برخی طرح‌ها را به جای دیوار بر کف زمین کار کنیم. این نکته‌ای‌ست که حتی برخی شرکت‌های تجاری تبلیغاتی هم متوجه‌اش شده‌اند. این‌که برای بهتر دیده شدن در مناطقی که تبلیغات محیطی انبوه است و هم از آنجایی ‌که بسیاری رهگذران یا سر به زیر دارند یا چشمان‌شان به صفحه‌ی موبایل‌شان است، بهتر است آثار کف خیابان‌ها ثبت شوند تا بازدید بیشتری پیدا کنند.

 

شما بر خلاف بسیاری از حرکت‌هایی که این روزها محدود به شبکه‌های اجتماعی اینترنتی می‌مانند، کار اصلی را در خیابان انجام می‌دهید و نتیجه‌اش را در فضای مجازی بازتاب می‌دهید. این انعکاس در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی چه بازتاب و تأثیری داشته است؟

در واقع غیر از خودمان، رهگذران (در چندین مورد خبرنگاران) و برخی رسانه‌های خبری کارها را انعکاس داده‌اند؛ و از آن‌جا که خبرنگاران یا رسانه‌های شناخته‌شده در قیاس با ما مخاطبان بسیار گسترده‌تری از اقشار مختلف با دیدگاه‌های مختلف دارند، بنابراین همیشه نگاهی به کامنت‌ها و بحث‌های درگرفته زیر آثار داریم تا نبض جامعه را در دست داشته‌ باشیم. بارها در صفحات مجازی زیر آثارِ مناقشه‌انگیز، بحث‌های پویایی شکل گرفته که خود ما هم از آن آموخته‌ایم. در بعضی موارد لشکر حساب‌های سایبری جمهوری اسلامی از راه رسیده‌ تا با به‌اصطلاح «ترول کردن» و گرد و خاک به راه انداختن تقلا کنند پیام اثر را خفه کنند و در مواردی پیش آمده که رسانه‌هایی سعی کنند از یک اثر برای مقاصد سیاسی خودشان بهره‌برداری کنند و ... در واقع هدف اصلی ما هم این بوده که مخاطب نه صرفاً یک بیننده‌ی منفعل، بلکه یک دخالت‌گر فعال باشد.

 

آیا هیچ امکانی بوده که تأثیر این کارهای خیابانی را روی مردم و جامعه ببینید؟ واکنش مردم به این کارها چه‌طور بوده؟

بله. اصلاً مهم‌تر از خودِ کار، بازخورد و واکنش جامعه است. منتها این واکنش اکثراً خودش را از مجرای فضای مجازی بروز می‌دهد. در خیابان‌ مواردی را دیده‌ایم که رهگذران کنار یک اثر متوقف می‌شوند، نگاه می‌کنند و بعد می‌روند. گاهی اگر گرافیتی در یک پاتوق یا ایستگاه اتوبوس کار شده باشد، افراد حاضر درباره‌اش حرف زده‌اند، اما نمی‌دانیم دقیقاً در ذهن‌شان چه می‌گذشته. از سوی دیگر مخاطبانی هم هستند که وقتی آثاری را در خیابان می‌بینند، تصاویرش را برای‌مان ارسال می‌کنند و در خیلی از موارد این ارسال همراه با پیام‌های همدلی و تشویق بوده است.

در آن سوی ماجرا مواردی هم بوده که رهگذرانی خودِ گرافیتی را دستکاری کرده‌اند تا پیامش را عوض کنند.

 

مخاطبان اصلی کارهای شما چه قشری از جامعه هستند؟ شما چه قشری از جامعه را به عنوان گروه هدف مدنظر دارید و بیشترین واکنش‌ها را از چه قشری گرفته‌اید؟

مخاطب اصلی و موضوع کارهای ما به طور خلاصه همه‌ی کسانی هستند که به اشکال مختلف و به درجات مختلف در این جامعه تحت ستم و استثمار هستند. از کارگرانی که بابت اعتصاب به زندان می‌افتند تا معلمان اخراجی؛ از دستفروش‌هایی که در جنگ و گریز دائمی با مأموران شهرداری هستند تا زنانی که هر روز در خانه و خیابان و محیط کار تبعیض و خشونت می‌بینند؛ از حاشیه‌نشینان و بیکارانی که سهم اصلی را در خیزش‌های دی ۹۶ و آبان ۹۸ داشتند تا دانشجویانی که در این سال‌ها در صف اول همبستگی با اعتراضات مردمی بوده‌اند. از اقلیت‌های جنسی تا اقلیت‌های مذهبی و ملی که مدام انکار و سرکوب می‌شوند. حتی رو به آن مخاطبانی که همین مبارزه را ورای مرزها می‌کنند: از روژاوا تا معترضان عراقی و لبنانی که مستقیماً زیر تیغ سرکوب حکومت جمهوری اسلامی بوده‌اند.

 

 آیا طی دو سالی که از فعالیت شما می‌گذرد، همکاری و ارتباطی با دیگر فعالان و گروه‌های سیاسی-مدنی هم داشته‌اید؟ و شبکه‌ای از ارتباطات برای چنین فعالیت‌های اعتراضی در ایران وجود دارد یا گروه‌هایی مثل شما به شکل جزیره‌های دورافتاده از هم کار می‌کنند؟

اگر مقصود شما این است که آیا بین ما و سایر گروه‌های فعال در حوزه‌های اجتماعی تا به حال همکاری برای انجام فعالیت‌هایی از این دست وجود داشته، پاسخ ترکیبی است از هم خیر و هم بله. به این خاطر که اتحادعمل‌های ما عموماً شکلی غیرمستقیم و باواسطه به خود می‌گیرند و نه شکلی منسجم و مستقیم و تشکیلاتی.

در نتیجه نه آن شبکه‌ی هماهنگی که اشاره کردید وجود دارد و نه جزیره‌های پراکنده‌ی کاملاً جداافتاده از هم؛ بلکه در عمل ضرورت‌های عینی مبارزه و خطوط سیاسی همسو و همگراست که فعالانی از گروه‌های مختلف را در مواردی کنار هم قرار می‌دهد.

 

گروه‌های دیگری که چنین شیوه‌های اعتراضی مخفی داشته باشند که نتایجش به صورت مشخص و علنی در جامعه دیده شود را سراغ دارید و می‌شناسید؟

هدف اصلی ما هم این بوده که مخاطب نه صرفاً یک بیننده‌ی منفعل، بلکه یک دخالت‌گر فعال باشد.

قطعاً جمع‌های دیگری هم وجود دارند که به لحاظ روش مشابه ما فعالیت می‌کنند، اما به لحاظ محتوا و اهداف و چشم‌انداز سیاسی و اجتماعی در تقابل با ما قرار دارند. مثلاً کم نیستند گروه‌های سیاسی که تصاویر رهبران خود را بر در و دیوارها منقوش می‌کنند و زیرش شعار «جاوید باد» می‌نویسند. هدف آن‌ها معرفی یک منجی برای بحران‌های تلنبارشده‌ی اجتماعی‌ست. درحالی‌که هدف کارزار ما انعکاس صدا و مطالبات آن‌هایی‌ست که خودشان روزانه مبارزه می‌کنند و برایش به زندان می‌افتند و هزینه می‌دهند.

تناقض آن‌ها در این‌جاست که خیابان را تریبون چهره‌هایی می‌کنند که ۲۴ ساعته در شبکه‌های تلویزیونی با بودجه‌های عظیم سخن می‌گویند و خودشان زیر هیچ فشار و ستمی نیستند. حال آن‌که کارگران و معلمان و زنان و زندانیان سیاسی و مطالبات‌شان است که کمتر تریبونی دارد و خیابان باید بلندگوی آن‌ها باشد. بنابراین گرچه در ظاهر ممکن است یک مشابهت روشی وجود داشته‌ باشد اما تفاوت‌شان آن است که یکی تبلیغ «بالایی‌ها»ست و دیگری تبلیغ «پایینی‌ها». در نتیجه فُرم اعتراض این‌جا مسئله‌ی محوری نیست. اعتراض به چه و با چه آلترناتیوی مسئله‌ی محوری‌تر است.

با این مقدمه باید گفت که گروه‌های خودجوش دیگری هم وجود دارند، منتها دسته‌ای متأسفانه به خاطر فعالیت‌های علنی که سال‌ها با توهم به فضای اصلاحات صورت می‌گرفت، زیر ضرب رفته‌اند و مجال عمل آن‌ها تماماً محدود شده، اما برخی دیگر هم هستند که ترکیب مناسب فعالیت مخفی و علنی را یافته‌اند و در حال رشد هستند. دنبال کردن و دیدن رشدِ کیفی و کمّی این دسته مایه‌ی خوشحالی و اعتماد به نفس خود ماست. البته این‌جا به خاطر عدم ایجاد حساسیت امنیتی نامی نمی‌بریم، اما این‌ها نسل جدیدی هستند که جمهوری اسلامی را با سرکوب عریانش در دی و آبان شناخته‌اند و این بار بی‌توهمی ‌نسبت به ظرفیت‌های دموکراتیک رژیم اهداف‌شان را پی می‌گیرند.

 

برخورد و واکنش نهادهای امنیتی و حکومتی چطور بوده است؟ آیا گرافیتی‌ها و دیگر کارهای‌تان را پاک و نابود نکرده‌اند؟ آیا پیش نیامده که کسی موقع کار خیابانی و ثبت گرافیتی بازداشت شود؟

 پاسخ حکومت در این مورد هم مثل همیشه با حذف و سیاهکاری همراه بوده. برخی آثار که از چشم‌شان در رفته، تا دو سال هم ماندگاری داشته‌اند؛ اما برخی هم بوده‌اند که به دو روز نکشیده نابودشان کرده‌اند. مثلاً در یکی از اخیرترین مواردی که گرافیتی‌های فرمایشی قاسم سلیمانی بر در و دیوار را دست‌کاری کردیم، بعد از چند روز دیدیم که کلاً مجبور شدند برای حذف‌شان، گرافیتی‌های اولیه‌ی حکومتی را هم رنگ بگیرند.

اما در مورد بازداشت باید بگوییم که خوشبختانه تا الآن موردی نداشته‌ایم، ولی تجارب جالبی هم از برخورد با گشت پلیس بوده که بچه‌ها با ابتکار عمل در لحظه اصطلاحاً آن‌ها را پیچانده‌اند. برخی از حساسیت‌ها از این جهت پیش می‌آید که گشت‌ها ممکن‌ است تصور کنند با «سارق» و «ساقی» طرف هستند. این کار ریسک‌ها و مخاطرات خاص خودش را دارد. تعدد دوربین‌های مداربسته، وجود گشت‌های پلیس و حتی کنجکاوی نابجای ساکنان یک محل می‌تواند دردسرساز شود. به همین خاطر سرعت عمل در اجرا کلیدی‌ترین فاکتور امنیتی است.

گذشته از مخاطرات حین اجرای کار، نیروهای امنیتی چندباری هم به تلاش‌های موازی برای ضربه زدن به کارزار هم متوسل شدند: مثلاً افرادی را در پوشش داوطلب جلو فرستاده‌اند تا بتوانند اطلاعاتی در مورد ما به دست آورند یا در چند مورد مذبوحانه سعی داشتند با ارسال فایل آلوده حساب‌هایمان را هک کنند که به خاطر رعایت پروتکل‌ها این نقشه‌ها همه شکست خورده است. گرچه ریسک بازداشت هیچ‌وقت به صفر نمی‌رسد، ولی پروتکل‌هایی در زمینه‌ی مسائل امنیتی تدوین کرده‌ایم که با رعایت‌شان این ریسک‌ها به حداقل می‌رسد.

 

فکر می‌کنید چنین کارهای خیابانی چه نقشی می‌توانند در خاموش نشدن شعله اعتراض‌ها و زنده نگه‌داشتن نبض خواسته‌ی تغییر در جامعه داشته باشند؟

به نظر ما واقعاً نقش دارد. بگذارید مثالی بزنیم از روزهای بعد از سرکوب خونین خیزش آبان ۹۸. با وصل دوباره‌ی اینترنت، گویی که دریچه‌ی سد را باز کرده باشند، ناگهان سیلی از گزارش‌ها و فیلم‌ها و تصاویر کشتار در شبکه‌های مجازی مخابره شد و پشت بندش جوّ سنگین بهت و ناباوری و روحیه‌های خراب‌. سرکوب به قدری سنگین بود که در مواجهه با ابعادش خون در رگ‌های شما منجمد می‌شد. در این اوضاع و احوال بدترین کار ماتم و سوگواری بود که به فضای یأس دامن می‌زد. سرنوشت هفت هزار زندانی سیاسی جدید در زندان‌ها مبهم بود. آن موقع به چشم خودمان دیدیم که در فضای سوت و کور سرکوب، چطور شعارنویسی‌ها و گرافیتی‌های‌ ساده می‌توانست انرژی و انگیزه و اعتمادبه‌نفس به مخاطبان تزریق کند و این را می‌شد در پیام‌های خصوصی و کامنت‌ها و میزان استقبال در شبکه‌های مجازی لمس کرد. بنابراین باور داریم که به‌خصوص در شرایط سرکوب و خفقان، این نوع فعالیت‌ها برای شکستن فضای رعب تأثیر به‌سزایی دارد.

 

و به عنوان آخرین سؤال، در شرایطی که هرگونه حرکت اعتراضی به شدت سرکوب می‌شود، چنین شیوه‌های مبارزاتیِ مدنیِ مخفی چه نقشی می‌توانند در پیشبرد اعتراضات جمعی داشته باشند؟

کمپین «خیابان: تریبون زندانی سیاسی» صرفاً یک کمپین دفاعی، تهییجی و تبلیغی و در مواردی آموزشی‌ست و نمی‌تواند جایگزین امر سازمان‌دهی در بخش‌های مختلف (کارگران، زنان، محیط زیست و غیره) بشود. بنابراین در پاسخ به سؤال شما باید گفت که پیشبرد اعتراضات جمعی هدف‌دار، فراتر از دیوارنگاری، وابسته به «متشکل‌شدن» و سازماندهی مخفی است.

عناصر فعال و مبارز جنبش اگر نتوانند مبارزه‌ی منفرد خود را در دوران سرکوب در قالب یک تشکیلات و با چشم‌انداز پیش ببرند، افق مبارزه‌شان صرفاً به تخلیه‌ی خشم مقطعی در خیابان محدود می‌شود. داشتن تشکیلات تضمین می‌کند که حتی در زمان افول جنبش، مبارزه از کانال‌های دیگر پی گرفته ‌شود؛ مانع یأس مبارزان از عقب‌نشینی‌های مقطعی می‌شود؛ درس‌های اعتراض را جمع‌بندی و فرمول‌بندی می‌کند؛ و خلاصه ظرفی‌ست که نمی‌گذارد انرژی مبارزان در دوره‌های رخوت و رکودِ مبارزه هدر رود.

از سوی دیگر شرایط استبدادی حاکم حکم می‌کند که چنین تشکیلاتی برای بقا و تداوم فعالیت‌اش الزاماً به سمت «مخفی‌کاری» برود، وگرنه تبدیل به کاریکاتوری می‌شود که در چهارچوب جمهوری اسلامی فقط مجبور است برای اعتراض، به خنثی‌ترین و زردترین کارها مثل جمع‌آوری طومار امضاء و امثال آن دست بزند و حتی برای آن هم هزینه‌های زندانی ‌شدن بدهد.