بدیهی است که کسی که از گذشته درس نگیرد محکوم به تکرار آن است. اما به ندرت توضیح داده میشود که دقیقاً تاریخ چگونه میتواند در ساختن آیندهای بهتر به ما کمک کند. البته این امر مانع از آن نمیشود که تاریخنگارانی چون یووال نوح هراری نتوانند به رهبران جهان در داووس توصیههایی ارائه کنند یا دانشمندانی مانند جِرد دایموند کتابهای پرفروشی دربارهی فروپاشی جوامع سنتی ننویسند.
عجیب نیست که انفجار خشم ابتدا در آمریکا رخ داد. قتل جورج فلوید و بریونا تیلور تنها عامل تظاهرات «جانِ سیاهپوستان اهمیت دارد» نبود. فقر و وضع نامناسب سلامت در جوامع سیاهان هم در ابراز این خشم نقش داشت ــ یعنی همان عواملی که سبب شد میزان مرگومیر سیاهپوستانِ مبتلا به کووید-۱۹ سه برابر سفیدپوستان باشد. اما مشکل عمیقتر از اینهاست: تحریف تاریخ.
هلند در قرن هفدهم به یکی از قدرتهای جهانی تبدیل شد و به لطف ثروت هنگفتی که کمپانیهای هند شرقی و غربی به بار آوردند در عرصههای تحقیق علمی و کوششهای هنری ترقی کرد. اما این دوران همراه با خشونتهای استعماری در مقیاس وسیع و فعالیت گسترده در تجارت بردگان بود.
وقتی که دوریس کرنز گودین، تاریخنگار، کتاب «رهبری در زمانههای پرآشوب» را نوشت، نمیدانست که در آیندهای نزدیک چه آشوبی به پا خواهد شد. این کتاب که سال ۲۰۱۸ منتشر شد، آموزههای چهار رئیس جمهور آمریکا را میآزماید؛ آموزههایی از آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، فرانکلین دلانو روزولت و لیندون بی.جانسون، و این که آنها چه رویکردی در مواجهه با سختترین لحظات دوران مسئولیت خود داشتند.
آخوندزاده کتاب «مکتوبات کمالالدوله» را، که رمانی است نامهنگارانه دربردارندهی سه مکتوب از کمالالدوله به جلالالدوله و پاسخ این آخری به آن سه نامه، در سال ۱۸۶۳ نوشته است. کتاب بی نامِ نویسنده در ایران دستبهدست میشده است. آخوندزاده هنگام فرستادن نسخهای از کتاب به دوستانش، از آنها میخواسته که آن را به کسی نشان ندهند «مگر به کسانی که به معرفت و امانت و انسانیت ایشان وثوق کامل داشته» باشند، نسخهای از آن به کسی ندهند «مگر به کسانی که در هر خصوص شایستهی اعتماد» باشند، اما نام نویسنده را به هیچکس نگویند «مگر به کسانی که ایشان را محرم راز شمرده» باشند.
مستأصل و آزرده از اتفاقاتی که در ماههای اخیر به چشم دیدهایم، دوباره رجوع به تاریخ و خواندن کتابهای تاریخی را به هم پیشنهاد میکنیم. برای این که ردی از خود در تاریخ بیابیم و آرامش بگیریم. برای این که خود را همچنان وصل به جهان و به احوالی که در آن میگذرد بدانیم. پشت تاریخ پناه بگیریم و با فاصله به خود نگاه کنیم و تصوری از مسیر و از پایان داشته باشیم.