راهی برای بقا و زندهماندن. راهی برای امرار معاش. هویتِ نسل ما را نمیتوان با یک مکان جغرافیایی معین کرد. بیشتر از مکان، این تجربهی ماست که هویت ما را تعریف میکند؛ تجربهی مشابهِ همیشه در مهاجرت بودن، تعلقنداشتن، طردشدن و تاریخ مشترک داشتن. برای بسیاری از افغانها، مهاجرت «راهی برای زندگی» است.
در این دفتر، مروری به مسئلهی مهاجران در ایران داشتهایم و بخشی کوتاه از تجربهی آنها را نیز مرور کردهایم. اقلیتی که «دیگری» و «بیگانه» تصور شده و خصوصاً در چهار دههی اخیر، امکانِ پذیرش در جامعهی ایران و حتی گاه برخورداری از حقوق اولیهی خود را نیز نداشته است.
افزایش میزان مهاجرت و تعداد مهاجران در کل دنیا و بهویژه در کشورهای غربی و اروپایی، به انبوهی از درگیریهای پیدا و پنهان میان اکثریتها و اقلیتهای قومی در این کشورها دامن زده است. لیاو اورگاد در کتابش به رابطهی میان اکثریت و گروههای اقلیت در نظامهای لیبرال-دموکراتیک معاصر میپردازد.
امروز حدود ۵ میلیون از اتباع ترکیه در خارج از مرزهای این کشور زندگی میکنند و این روند مهاجرت همچنان ادامه دارد. هر چند به دلایلی که در ادامه میخوانید، بایگانی کامل و تاریخچهی دقیقی از ادبیات نسل اول مهاجران ترک در دسترس نیست اما دستکم این متون پرشمارند و دربارهی آن نیز بسیار نوشته شدهاند. در نتیجه، این مقاله تنها روزنهای به این خردهفرهنگ پویا به روی علاقهمندان خواهد گشود.
در مثلث نویسنده، متن و خواننده، خواننده نیرویی خدایی دارد زیرا اگر او متن را نخوانَد، هیچچیز به وجود نخواهد آمد و نویسنده درون حروف بیجانِ متن خود گرفتار میماند. علاوه بر این، آغاز کار خواننده به پایان نگارش متن موکول نمیشود بلکه نویسنده به محض اینکه قلم برمیگیرد خوانندهی خود را در ذهن دارد و تصویر خواننده هرگز در جریان کار نگارش ناپدید نمیشود.
ترکیه، شاید به دلیل موقعیت جغرافیایی و سیاسیاش که مثل پلی میان خاورمیانه و آسیای مرکزی و اروپاست، همواره کشوری مهاجرپذیر و مسیر گذر مهاجرتهای جمعی بوده است. اما در چند سال اخیر وضعیت پناهجویان در ترکیه بسیار تغییر کرده و به مسئلهای ملی و بینالمللی تبدیل شده است.