زمانی دور میدانها میدویدیم و شعار میدادیم «آزادی، آزادی!» اما آن زمان هیچ درکی از آزادی نداشتیم. خیال میکردیم آزادی روز باشکوهی است که سریع فرا خواهد رسید و به خودمان میگفتیم که فردا همه چیز زیبا و عالی خواهد شد. اما حالا روشن است که در نهایت مسیرمان به جایی کاملاً متفاوت با آنچه انتظارش را داشتیم ختم شد.
آنچه میخوانید گفتگویی است میان سرهی پلوخی و فیلیپ سندز در کنفرانس بینالمللی «مؤسسهی علوم انسانی» با عنوان «میانِ کییف و وین: تاریخ مردم، اندیشهها و اشیای در گردش و حرکت» که از 5 تا 8 دسامبر 2019 در وین برگزار شد.
هر بار که به خانه برمیگردم، ماسکم را درمیآورم، دستهایم را میشویم، و به این فکر میکنم که آیا باید لباسهایم را عوض کنم یا نه. اگر این لباسها به ویروس آلوده شده باشند چه؟ خب، میتوانم لباسهایم را عوض کنم اما اگر ذرات ویروس به جای دیگری پرتاب شده و سطح خانه را آلوده کرده باشند چه؟
به مناسبت روز جهانی نابودیِ کامل سلاحهای هستهای ــ پس از حادثهی چرنوبیل، سازمانهای بینالمللی هشدار پزشکان محلی دربارهی بروز «فاجعهی انسانی» را نادیده گرفتند تا بر رسواییِ ناشی از آزمایشهای هستهای غرب از دههی ۱۹۵۰ به بعد سرپوش بگذارند. کِیت براون در گفتوگو با آرو وِلمِت از تاریخ سرّیِ تشعشعات هستهای و اهمیت فاجعهی چرنوبیل در عصر تغییرات اقلیمی سخن میگوید.
اکنون سیاستگذاران از لزوم گسترش چشمگیر انرژی هستهای برای مقابله با تغییرات اقلیمی سخن میگویند. پیش از ورود به عصر هستهایِ جدید باید به اسناد مربوط به پروندههای پزشکیِ چرنوبیل توجه کنیم. این اسناد محرمانه که در اختیار عموم قرار گرفتهاند پرسشهایی را دربارهی تأثیرات بلندمدت مقادیر اندک مواد رادیواکتیو بر سلامتی انسان مطرح میکنند که تا کنون بیپاسخ ماندهاند.
سِرهی پلوخی، که ماه گذشته جایزهی بِیلی گیفوردِ بهترین اثر غیرداستانی را برای نگارش کتاب چرنوبیل: تاریخ یک تراژدی به دست آورد، همیشه میخواست دربارهی بدترین فاجعهی هستهای دنیا چیزی بنویسد، مخصوصاً چون این فاجعه را از نزدیک به چشم خود دیده بود. این انفجار در سال 1986 در نیروگاه هستهای اوکراینی رخ داد. او میگوید: «در آن زمان آنجا بودم. آن ترس و وحشت را به یاد میآورم.»