تب‌های اولیه

فؤاد روحانی؛ اولین دبیرکل اوپک

پرویز نیکنام

مدتی در شرکت نفت انگلیس و ایران بودم و در آنجا کارهای اداری و حقوقی انجام می‌‌دادم. بعد از آنکه نفت ملی شد، در شرکت ملی نفت اول به‌عنوان مشاور حقوقی کار می‌کردم، بعد عضو هیئت‌مدیره شدم و بعد هم در حدود شش سال قائم‌مقام رئیس هیئت‌مدیره بودم. بعد به دبیرکلی اوپک انتخاب شدم.

ما به دوبی سفر نکردیم

منصوره شجاعی

قرارمان این بود که رأس ساعت یازده شب جلوی خانه‌ی نسرین باشیم. قرار بود که پسرم هم برای دیدار از نمایشگاه گروهی از نقاشان معاصر به دوبی سفر کند. هم‌زمانیِ این دو واقعه ما چهار نفر را هم‌سفر کرده بود. نسرین و نیما، من و بامداد... .

ژینوس محمودی؛ اولین زنِ هواشناس ایران

پرویز نیکنام

ژینوس محمودی امیدوار بود هواشناسی ایران روزبهروز پیشرفت کند و به قدرت کشورهایی نظیر شوروی و آمریکای آن روز برسد. خودش می‌گوید: «آرزو دارم که روزی هواشناسی ایران را به جایی برسانیم که اثر مستقیم با زندگی مردم داشته باشد و در بهبود وضع اقتصادی و کشاورزی ما مؤثر باشد.»

توران میرهادی، از مدرسه‌ی فرهاد تا فرهنگ‌نامه‌ی کودکان و نوجوانان

پرویز نیکنام

توران میرهادی معلمی پیشرو بود که زندگی‌اش را وقف آموزش کودکان ایران کرد. مدرسه‌ی فرهاد را ساخت که هیچ‌کس نتوانست شبیه آن را بنا کند. شورای کتاب کودک را پایه گذاشت. وقتی طرح تألیف فرهنگ‌نامه‌ی کودکان و نوجوانان را شروع کرد، همان علاقه‌مندان شورای کتاب و کودک و گروهی دیگر همراهش شدند.

عباس میلانی: هشدار دادیم آن چیزی که در راه است یک نوع فاشیسم است

عباس میلانی، پژوهشگر تاریخ معاصر

 معلوم بود آنچه در راه است به قول دکتر صدیقی استبداد نعلین است که از هر استبدادی بدتر است. چون استبداد ناسنجیده خودش را به الهیات وصل میکند و خودش را نماینده خدا میداند و مخالفت با او نه فقط مخالفت سیاسی بلکه گناه هم به شمار میرود. بیمهایم متأسفانه نه تنها درست از آب درآمد، بلکه آنچه متحقق شد به مراتب بدتر از آنی بود که من تصور میکردم.

فریاد زیر آب

روایت‌های زندان مریم حسین‌خواه ۳

پریروز که صدام کردن دفتر زندان و ابلاغیه‌ی اجرای حکم را دادن دستم، هنوز باورم نمی‌شد که ماجرا جدی شده باشه. تا همین عصری که گفتن باید بری انفرادی‌های پایین، فکر می‌کردم این بار هم عقب می‌افته. مثل اون سه دفعه قبل ...

من سیاوش نیستم

خاطرات زندان مریم حسین‌خواه ۲

عذرا می‌گفت وقتی کار به اینجا رسید، دیدم اوضاع خیط شده و باید تمومش کنم. یه چند وقتی دختره را دست به سر کردم تا گفتش که اگه تو نیای تهران، من راه می‌افتم میام شهر شما و هرطوری شده پیدات می‌کنم. اصلاً تلفن‌ات را می‌دم پلیس می‌گم مزاحم تلفنی هستی ردت را بگیرن ...