تاریخ انتشار: 
1397/10/05

سیر و سیاحتی تصویری در خلیج فارس و عراق در سال ۱۹۰۶

لوئیس آلدِی

blogs.bl.uk

 «خانه‌ی دیلماج ]مترجم[ کنسولگری بریتانیا در بصره»، 1906


در نوامبر 1906، ویلفرید مالِسون، افسر اداره‌ی اطلاعات ارتش بریتانیا، برای جمع‌آوری اطلاعات از سیملا در هند رهسپار خلیج فارس و منطقه‌ای شد که مقام‌های بریتانیایی «عربستان تُرکی» می‌خواندند (جنوب عراق کنونی، که در آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود.) در آن وقت بریتانیا قدرت امپریالیستی حاکم بر خلیج فارس بود و می‌خواست بفهمد در مناطق شمالی خلیج فارس که تحت سلطه‌ی عثمانی‌ها بود، چه خبر است. گزارش مالسون درباره‌ی این سفر-که با توقف در مسقط، کویت، بصره، بغداد و خرمشهر همراه بود-تصویر جذابی از این منطقه در آن زمان ارائه می‌دهد.

«مسجد و مناره‌ای با کاشی‌های رنگی در بصره». مالسون در توصیف آن می‌نویسد: «بنایی آجری با مناره‌ای مزین به چند کاشی‌ آبی‌رنگ زیبا اما، در کل، بنایی زشت و بی‌ارزش که اگر در هند بود به زحمت کسی به آن نگاه می‌کرد.»


این گزارش علاوه بر روایت‌های مالسون، عکس‌هایی از محل‌هایی را دربردارد که او از آنها دیدار کرد. مهم‌ترین این محل‌ها بصره و بغداد بود. هرچند مالسون در مقدمه‌ی گزارش رسمی خود از کیفیت نامطلوب این عکس‌ها عذرخواهی می‌کند اما بیش از یک‌صد سال بعد این عکس‌ها خاطره‌انگیز به نظر می‌رسند زیرا این اماکن به شدت تغییر کرده‌اند و بعضی از آنها کمتر از یک دهه پس از سفر مالسون به اشغال نیروهای نظامی بریتانیا درآمدند. مالسون به استحکامات دفاعی (یا فقدان آن) در این محل‌ها اشاره می‌کند، از جمله بصره که درباره‌اش می‌گوید، «هیچ استحکامات دفاعی‌ای وجود ندارد و به آسانی می‌توان در خفا از کشتی سرباز پیاده کرد.» او همچنین حدس می‌زد که «رفتار حساب‌شده‌ی ]بریتانیایی‌ها[ می‌تواند به راحتی اعراب محلی را علیه ترک‌های به شدت منفور برانگیزد.» هشت سال بعد-شاید با استفاده از اطلاعات ارائه شده از سوی مالسون-ارتش بریتانیا در جریان «عملیات بین‌النهرین در جنگ جهانی اول» به بصره حمله و آن را تصرف کرد، و این رویدادها سرانجام به تشکیل کشور کنونی عراق انجامید. در سال 2003، تقریباً یک قرن بعد از سفر مالسون، ارتش بریتانیا دوباره به بصره حمله و آن را اشغال کرد.

«کنسولگری بریتانیا و دفاتر شرکت مِسِرز لینچ»؛ 4000 تُن کالا در انتظار ارسال به بغداد». مالسون می‌نویسد که مغازه‌های بصره «پر از اجناس پرنقش‌ونگار و پرزرق‌وبرق ساخت منچستر است که با ذائقه‌ی محلی سازگاری دارد.» مالسون می‌گوید کارگران یا «عمله‌ها»ی اسکله‌ی بصره «عرب‌ها و کلدانیانی خوش‌بنیه»اند که «می‌توانند بارهای سنگین را بلند کنند. آنها از طلوع تا غروب کار می‌کنند، اما وقتی هوا بارانی باشد کار نمی‌کنند و هر وقت دل‌شان بخواهد دست از کار می‌کشند.»


علاوه بر مسائل نظامی، او در این گزارش به موضوعات متنوع دیگری مثل تجارت، کشاورزی، تاریخ، زیرساختار حمل‌ونقل، جوامع دینی، و فعالیت‌های قوای رقیب، به‌ویژه امپراتوری‌های عثمانی‌ و آلمان، می‌پردازد. همانطور که مالسون در مقدمه با لحنی حاکی از عذرخواهی می‌نویسد، این گزارش موارد بسیاری را دربردارد که «به طور مستقیم به امور نظامی ربط ندارد.»

«زائران بحرینی در کشتی خلیفه». مالسون با خلیفه به بغداد رفت و می‌گوید «جالب‌تر از محل‌هایی که از آنها گذشتیم زائران همسفرمان بودند. جورواجور بودند، از همه‌جای دنیای اسلام آمده بودند تا برای زیارت به شهرهای مقدس نجف و کربلا بروند.»


علاوه بر این، مالسون به افرادی اشاره می‌کند که در سفر با آنها آشنا شده است، از جمله تاجری آلمانی که در قایق عازم مسقط دیده و دو «یهودی جهان‌وطن» مهمان‌نواز که در ناحیه‌ی قرنطینه‌ی مسافران در بصره با آنها آشنا شده است. این پدر و پسر تاجر بودند و پسر در حال انتقال کسب‌وکارش به منچستر در شمال انگلستان بود. مالسون می‌گوید که «بعداً» به سلطه‌ی منچستر در بازار دادوستد بغداد «پی‌بردیم.» او همچنین با کاوشگری آشنا شد که مایل بود یافته‌هایش را با نیروهای اطلاعاتی بریتانیا در میان بگذارد چون عقیده داشت که «سیاست‌گذاری درست بریتانیا در خلیج فارس به ترقی و اشاعه‌ی تمدن خواهد انجامید، و در کل به نفع دنیا خواهد بود.»

«قهوه‌خانه و مسجد نزدیک دروازه‌ی شمالی بغداد». مالسون می‌گوید که «قهوه‌خانه‌ها عمدتاً پاتوق سربازان ترکی هستند که اغلب خموده و فقیرند و علاف به نظر می‌رسند.»


 «نمایی در بغداد». مالسون با ابراز شگفتی از تنوع موجود در بغداد می‌گوید، «علاوه بر تعداد زیادی عرب...و نمایندگانی از اکثر اهالی آسیا، حدود 35 هزار یهودی، و شمار زیادی از فرقه‌های عجیب مسیحی هم در آنجا وجود دارد، از جمله ارمنی‌ها، نسطوری‌ها، نونسطوری‌ها، کلدانی‌ها، صابئین، آریانی‌ها، یعقوبیان و مانویان. اکثر آنها را می‌توان از طریق لباس‌های متمایزشان تشخیص داد، و شکل و شمایل متفاوت این لباس‌ها بسیار جالب است.»


هرچند شیوه‌ی نگارش این گزارش جذاب است اما متأسفانه آکنده از اظهارنظرهای شرق‌شناسانه و زن‌ستیزانه‌ای است که در نوشته‌های بسیاری از مأموران بریتانیایی در این دوره به چشم می‌خورد. شاید ناخوشایندترین نمونه از کاربرد لحن نژادپرستانه در این گزارش-و در عین حال شاهدی بر تداوم برده‌برداری در این منطقه در آن دوره-وقتی است که مالسون در توصیف زنان بغداد می‌گوید که آن‌ها «محجبه بیرون می‌روند، حتی زنان یهودی و فرقه‌های پرشمار مسیحی. زنان یهودی جامه‌های ابریشمی فوق‌العاده زیبایی می‌پوشند و واقعاً جالب است که خرهای سفیدی دارند که سیاه‌ترین و زشت‌ترین برده‌های کاکاسیاه از آن‌ها مراقبت می‌کنند.»

«نزدیک مسجد جامع بغداد». مالسون می‌گوید که بغداد در قرون وسطی ترقی کرده بود، در حالی که «بخش اعظم اروپا به زحمت از توحش بدوی‌ای که با سقوط امپراتوری رم به دامن آن درغلتیده بود، بیرون آمده یا شاید هرگز بیرون نیامده بود.»


«خیابانی در بغداد». اما بغداد جدید چنگی به دل نمی‌زد. مالسون عقیده داشت که «مسافری که صرفاً آوازه‌ی نام بغداد او را به این‌جا کشانده و انتظار دارد که در بغداد، شهر سحرانگیز رؤیاهایش را ببیند، محکوم به سرخوردگی است.»


مالسون علاوه بر شهرهای جدید، از ویرانه‌های بناهای تاریخی، از جمله خرابه‌های بابِل باستان و تیسفون، پایتخت سابق امپراتوری ساسانی، هم دیدار کرد.

 «طاق کسری». مالسون می‌نویسد که «خبرگان بومی بر این باورند که این ویرانه‌ی باشکوه دیری نخواهد پایید» اما بیش از صد سال بعد، به رغم حملات و جنگ‌های متعدد، طاق کسری همچنان پابرجا است.


«وسیله‌ی حمل‌ونقل ما از بیابان به بابل». به قول مالسون، «ارابه‌ای عجیب‌وغریب، نیمی رختکن متحرک و نیمی گاری خواروبارفروشی، با صندلی‌هایی تنگ و آزارنده، که چهار و گاهی پنج قاطر یراق‌شده آن را می‌کشیدند و زمام‌شان به دست بیابانگردی تندخو بود.»


«تنها طاقی که تاکنون در بابل کشف شده است.» مالسون در شرح دیدار خود از بابل می‌نویسد، «این‌جا، در میان خاکستر برجای‌مانده از امپراتوری‌های ویران‌شده و خرابی‌های ایجادشده به دست انسان، یک فیلسوف ممکن است به ناپایداری چیزهای دنیوی، زوال شهرت، مسخرگی ثروت، و بی‌ارزشی قدرت بیندیشد.»


مالسون در پایان گزارش خود چنین می‌نویسد: «و بنابراین، با علاقه‌ای بیش از پیش به مشکلات خاورمیانه، و شاید با شناختی بیشتر؛ با برقراری پیوند دوستی با آدم‌های مفید، و وعده‌های فراوان کمک و مکاتبه، عربستان ترکی را ترک می‌کنیم و عازم بوشهر و کراچی می‌شویم.» درست هشت سال بعد، بریتانیا به بصره حمله کرد و پس از برافراشته شدن پرچم بریتانیا بر فراز این شهر، روزنامه‌ی دِیلی مِیل با افتخار از پیدایش «یک نقطه‌ی قرمز دیگر روی نقشه» سخن گفت.

 

برگردان: عرفان ثابتی


لوئیس آلدی متخصص تاریخ خلیج فارس و زبان عربی است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او است:

Louis Allday, ‘A Photographic Tour of Persian Gulf and Iraq, 1906’, British Library, 21 October 2018.