تاریخ انتشار: 
1398/01/14

رژیم غذایی امسال می‌تواند بی‌‌رژیمیِ مطلق باشد

اما ویورمن

changinghabits

چطوراست امسال بهجای اینکه به خودتان قول بدهید رژیم خواهید گرفت، تصمیم بگیرید که رژیم نگیرید؟ 

این کاری است که آنجلا یزبک دو سال پیش انجام داد و اکنون میگوید هرگز اینقدر خوشحال و سالم نبوده است. یزبک، که معلم یوگا و تهیهکنندهی سابق شبکهی سیبیسی در تورنتو است، پس از سال‌ها وسواس در مورد غذا و محدود کردن رژیم غذاییاش تصمیم گرفت که اصول «تغذیه‌ی حسی»[1] را رعایت کند. او اکنون بهجای حذف بعضی وعدههای غذایی، سه وعده غذا‌ی روزانهی خود را با توجه به میلش به غذا هرقدر که دوست دارد با رضایت می‌خورد.

تغذیه‌ی حسی در واقع نه یک برنامه است و نه یک رژیم غذایی بلکه رویکردی است چنان ساده به غذا که باید بدیهی باشد. این رویه را می‌توان چنین خلاصه کرد: وقتی‌ گرسنه هستید می‌خورید، وقتی‌ سیر شدید خوردن را متوقف می‌کنید، و هر زمان که میل داشتید به همان اندازه که میل دارید غذا می‌خورید. به نظر افراطی می‌آید، اینطور نیست؟ 

تغذیه‌ی حسی لزوماً مفهوم جدیدی نیست -متخصصین تغذیه از سال 1995 سرگرم ترویج این روش غذا خوردن بودهاند. اما اخیراً این رویکرد در شبکههای اجتماعی باب شده است - فضایی که تا خرخره پر از پیام‌هایی است که  کمخوری را ترویج می‌کند. کم نیستند حسابهای اینستاگرامیای که «سالمخواری»[2] یا رژیم‌های غذایی مد روز مثل «کتو» را تبلیغ می‌کنند یا برخی‌ افرادِ به‌اصطلاح متخصص که مروج این ایده‌ا‌ند که لاغری، سلامتی، و اجتناب از دسته‌های غذاییِ خاص مانند لبنیات و غلات همگی‌ به هم پیوستهاند.

اما طرفداران تغذیه‌ی حسی می‌گویند این امر افراد را از گوش دادن به بدنشان فراری داده است. فکر کردن بیش از حد به لاغری به اضطرابی دائمی انجامیده مبنی بر این که هیچکس هیچوقت به اندازه‌ی کافی‌ سالم نیست. برخی‌ استدلال میکنند که وجود چنین واهمه‌ای برای صنعت تناسب اندام و رژیم‌های لاغری حیاتی است، صنعتی که با سرمایه‌گذاری در ناکامی مستمر مردم در کاهش وزن یا وحشت از اضافهوزن میلیاردها دلار به جیب میزند.

در عوض، تغذیه‌ی حسی میخواهد اخلاقیات و شرم را از غذا خوردن جدا کند و بر لذت بردن از غذا تمرکز کند. الیسا رمزی، متخصص تغذیه در نیویورک و مربی خصوصی و آنلاین، میگوید: «افراد لاغر از لحاظ اخلاقی برتر نیستند و خوردن سالاد کِیْل هم کار مرجحی نیست. در دنیای رژیمزده‌ و سالمخواریزده‌ی ما این ایدهها اغلب با شک و تردید مواجه میشوند، گویی خوردن آنچه دوست دارید غیرطبیعیترین و نامعمولترین کاری است که یک فرد میتواند انجام دهد.»

در نظرِ افرادی که حسی غذا می‌خورند، تنها راه آشتی با غذا و بدنمان، حتی اگر نتوانید آن لاغری تبلیغاتی را کسب کنید، این است که به جای درگیری دائمی با غذا، یاد بگیریم که از غذا خوردن لذت ببریم، خواه سبزیجات باشد یا هلههوله.

رمزی در صفحه‌ی پرطرفدار اینستاگرامیِ خود توصیه می‌کند که به نشانههای سلامتیِ بدن خود توجه کنید: «میدانید چه چیزی از خوردن کیل بهتر است؟ داشتن رابطه‌ی خوب با غذا»؛ «کنترل خود یعنی بگویم: برای اینکه سالم باشم باید با هر وعده‌ی غذا سبزیجات بخورم؛ اما مراقبت از خود یعنی بگویم: سبزیجات مواد مغذی مورد نیاز بدنم را فراهم میکنند.»

رمزی می‌گوید اولین واکنش اغلب مردم به ایده‌ی «هر چه میخواهی‌ بخور» شوک است چون نگران‌اند که به طور دائمی غذاهای ممنوعه ببلعند، هرگز هیچ چیز سالمی نخورند، و مقدار زیادی وزن اضافه کنند. اما او میگوید سرانجام مردم چیپس خوردن را کنار خواهند گذشت و به جای آن غذای سالم خواهند خورد چون متوجه میشوند که با خوردن سبزیجات احساس بهتری خواهند داشت.»

تغذیه‌ی حسی برای رمزی نوعی احساس جدید آشتی با غذا و با خود را به ارمغان آورده است. او سالها نگران هر لقمه‌ای بود که به دهان میگذاشت، در حالیکه انواع رژیم‌های غذایی مد روز و ورزش‌های بدنسازی را برای به دست آوردن به‌اصطلاح «اندام بی‌عیب» امتحان می‌کرد. بسیاری به خاطر لاغریاش او را تحسین میکردند اما او از نظر صَرف وقت و نیروی ذهنی، هزینهی سنگینی میپرداخت. این روزها رمزی غذای بیشتری میخورد اما زمان کمتری را صرف فکر کردن به غذا می‌کند. از زندگی‌ بیشتر لذت می‌برد و میگوید «اضطراب و وحشتی که در هر وعدهی غذا داشتم از بین رفته است.»

غذا تنها غذاست و هیچ ارزش اخلاقیای ندارد.

دارا گورا، متخصص تغذیه و نویسنده‌ی وبلاگ «چگونه غذا بخوریم» در تورنتو، پس از این که دید دخترش  غذاهای خود را به طور طبیعی انتخاب میکند به این نتیجه رسید که رویکرد حسی گزینه‌ای سالم برای کودکان و بزرگ‌سالان است و بنابراین به تغذیه‌ی حسی روی آورد. او دلش می‌خواهد مردم در مورد غذا آرام بگیرند و بپذیرند که غذا تنها غذاست و هیچ ارزش اخلاقیای ندارد. اما در عین حال او میداند که این نوعی فرایند است و مردم ممکن است به حمایت روانی‌ متخصصان یا درمان‌گران تغذیه‌ی حسی نیازمند باشند.

تغذیه‌ی حسی مبتنی بر ۱۰ اصلی است که دو متخصص تغذیه به نامهای اِوِلین تریبول و الیز رش در کتاب «تغذیه‌ی حسی: یک الگوی انقلابی کارآمد»[3](2009) به آن پرداختهاند. این اصول شامل مواد زیر است: رد ذهنیت رژیم غذایی، احترام به احساس گرسنگی، احترام به سیری و احترام به سلامتی.

تریبول از تمرکز دائم بر مدیریت وزن و رژیم غذایی که بخش عمدهای از کار اوست کلافه شده بود. او میگوید ساختار رژیم‌های غذاییِ محدودکننده خواه‌ناخواه به شکست افراد می‌انجامد و ارتباط بین غذا با بدنشان را از بین میبرد. «به عنوان یک متخصص تغذیه مشاهده‌ی شکست مردم کلافهکننده بود. اما این مردم نیستند که شکست می‌خورند، این رژیم غذایی است که در بر آوردن نیاز آنها شکست خورده است.»

او می‌گوید علم نشان می‌دهد که محدود کردن غذا به طور طبیعی منجر به پرخوری می‌شود و این را نباید به پای شکست اخلاقیِ فرد نوشت. «هیچ گونه اخلاقیاتی نباید در مورد غذا وجود داشته باشد. اگر برای خوردن غذا کشاورز را کشته‌اید، قانون اخلاقی‌ را زیر پا گذاشتهاید. در غیر این صورت، به خودتان اجازه بدهید که آنچه را می‌خواهید بخورید.»

همه‌ی کارشناسان با این نظریه موافق نیستند. دکتر یونی‌ فریدهاف، سرپرست برنامه‌ی مدیریت رفتاری وزن در اوتاوا، میگوید، «غذا حسی نیست، ‌ای کاش چنین بود.» به نظر او، در فرهنگ غذایی فعلی‌ ناممکن است که بتوان یک حسیخوار واقعی‌ بود. او میگوید هدف غذای فرآوریشده واداشتن مردم به هر چه بیشتر خوردن است. وقتی‌ پای غذاهای پر کالری و بهشدت فرآوریشدهی دور و برمان در میان است، احتمالاً احساسات در مقابل آنها شکست خواهند خورد. غذاهای فرآوریشده طوری طراحی شدها‌ند که هر چه بیشتر آنها را طلب کنیم و این هر گونه احساس درونی‌ نسبت به آن نوع غذا را خنثی می‌کند.

فریدهاف با افراطی‌ترین بخش تغذیه‌ی حسی، یعنی‌ بخشی که میگوید وزن اهمیتی ندارد، بهشدت مخالف است و میگوید علم نشان داده است که اضافهوزن تأثیر منفی‌ بر سلامتی افراد دارد و مردم می‌توانند برای بهبود کیفیت زندگی‌ با خیال راحت ۱۰ تا ۱۵ در صد از وزن خود را کاهش دهند. او با افرادی که رژیم غذایی خود را تا حدی محدود میکنند هیچ مشکلی ندارد و میگوید، «من برابریطلب هستم: اگر نیازهای تغذیه‌ای خود را برآورده می‌کنید و از روش زندگی‌ خود راضی‌ هستید، پس حتماً خوب است.» اما اضافه میکند که افراد باید از سالمترین شیوه‌ی زندگی‌ِ ممکن لذت ببرند و این برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد.

افرادی که تصمیم میگیرند به تغذیه‌ی حسی روی آورند ممکن است متوجه اضافه شدن وزن خود بشوند، بهویژه اگر قبل از تغییر رژیم غذایی، به اندازهی کافی‌ کالری مصرف نمی‌کردند یا از غذاهای فراوانی پرهیز می‌کردند. رمزی میگوید که چند ماه اول تغذیه‌ی حسی میتواند برای برخی‌ افراد سخت باشد چون ممکن است وزنشان تغییر کند اما پس از طی‌ دوره‌ی سازگاری به نقطهی ‌ثبات طبیعی‌ خود میرسند که ممکن است بالاتر و یا پایین‌تراز انتظارشان باشد.

آرامش حاصل از تغذیه‌ی حسی زمان بیشتری برای اولویت بخشی به اجزای مهم‌تر زندگی‌ مانند دوستان و خانواده و فرزندان در اختیار یزبک قرار داده است. او دو شماره بزرگ‌تر از وقتی است که تغذیه‌ی حسی را شروع کرد، با بدنی منحنیتر اما همچنان قوی و باریک. اما  دیگر ساعتها وقت صرف برنامهریزی وعده‌های غذاییاش نمیکند در وحشت از چیزی که قرار است بخورد به سر نمی‌برد یا در جستجوی تنقلات متناسب با رژیم غذاییاش وقت تلف نمیکند، و این خبر خوبی است. اکنون لذتی که او از گوش دادن به صدای بدنش و تغذیه کردن آن میبرد بخشی از تمامیِ زندگیاش شده است.

او میگوید، «واقعاً احساس میکنم که حالا سبکترم.»

 

برگردان: افسانه هژبری


اما ویورمن نویسندهی وبسایت گلوب اند میل است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Emma Waverman, ‘The big diet this year could be no diet at all’, The Globe and Mail, 6 January 2019.


[1] Intuitive eating

[2] Clean eating

[3] Intuitive Eating: A Revolutionary Program That Works