تاریخ انتشار: 
1401/03/27

تلاش برای اَبَرمادر بودن برای هیچکسْ از جمله کودکان سودی ندارد

ریچل کلی

NYT

بنا بر نظرسنجی‌ای که هفته‌ی پیش منتشر شد، مادران بریتانیایی خسته‌اند چون سعی می‌کنند بی‌نقص باشند. این نظرسنجی‌ من را به فکر انداخته است تا انجمن جدیدی راه بیندازم. نام آن چیزی شبیه به این خواهد بود «انجمن ابرمادران نجات‌یافته». اعضای این انجمن مادرانی همچون من خواهند بود که سعی کردند مادرانی نمونه باشند ــ یعنی مادرانی که کار بیرون و کار خانه و شغل و فرزند را با هم ترکیب می‌کنند ــ اما شکست خوردند و با این وجود دوام آوردند تا داستان‌شان را روایت کنند.

تصور می‌کردیم همه چیز رو‌به‌راه است: لحظه‌ای آراسته و سشوار کشیده، پشت میز کارمان هستیم. لحظه‌ای دیگر نوزادی پوشک‌شده به بغل در میان کودکانی موطلایی در خانه‌ی کاملاً مرتبمان نشسته‌ایم. تصویری بی‌نقص از قابلیت رسیدگی به همه‌ی امور و موفقیت در کار و تربیت فرزندان.

اما هیچکدام از این تصورها درست نبودند. خسته و فرسوده و نالان و گریان بودیم. کارها تمامی نداشت. در مورد خودم، این فشار تلاش برای رسیدگی به همه‌ی کارها به بهترین شکل ممکن، منجر به دو دوره‌ی افسردگی شدید در دهه‌ی چهارم زندگی‌ام شد.

دلمشغولی‌ام تلاش برای کارم بودم (در آن زمان به عنوان خبرنگار روزنامه کار می‌کردم)، تلاش برای اینکه مادر خوبی باشم و همچنین تلاش برای اینکه همسر خوبی باشم ــ در واقع، تلاش برای اینکه «اَبَرمادر» باشم. اما این دلمشغولی‌ها من را بیشتر و بیشتر مستأصل می‌کرد.

ترسی در وجودم بود که مبادا هر لحظه فاجعه‌ای رخ دهد. می‌ترسیدم که نکند اتفاق وحشتناکی پیش بیاید و نتوانم کاری برای جلوگیری از آن انجام دهم. انگار سوار هواپیمایی بودم که قرار بود سقوط کند. در عرض سه روز، اضطراب خفیفم به ناتوانی در حرکت تبدیل شد. مثل جنین در خودم جمع می‌شدم و این ترس‌ها باعث شده بود به فکر خودکشی بیفتم. کمی بعد متوجه شدم که این شروع اولین دوره‌ی افسردگیِ شدیدم بود که ناشی از حس استیصال بود. چند سال بعد یک دوره‌ی افسردگی دیگر هم از راه رسید.

با توجه به این تجربه‌ام، از نتایج نظرسنجی Bupa UK که نشان می‌داد ۶۳ درصد زنان از تلاش برای تبدیل شدن به مادری بی‌نقص خسته شده‌اند، شگفت‌زده نشدم. همگی ما آرزوی رسیدن به وضعیت والدینی بی‌نقص را در سر می‌پرورانیم: والدینی که آشپزی و مهمانداری می‌کنند، بر فعالیت‌های فوق‌برنامه‌ نظارت دارند و فرزندانشان نمراتی عالی می‌گیرند. این وسواس فکری رهایمان نمی‌کند که باید از همه چیز سر در بیاوریم. برای کنترل، بهبود بخشیدن و کارآمد کردن زندگی، کودکان و بدن‌مان همواره در حال بهینه‌سازی هستیم. باید از هر لحظه، کالری و فرصت شغلی بهترین استفاده را کرد.

یک پنجم مادران می‌گویند که فشار برای اَبَرمادر بودن بر سلامت روان آنها تأثیر گذاشته است. تقریباً یک سوم از آنها به خاطر نگرانی‌های مربوط به سلامت روان از پزشکی متخصص کمک گرفته‌اند، اما این مسئله را از نزدیکان خود مخفی نگه داشته‌اند. گویی داغ ننگ همچنان در عصر ما هم زنده و در جریان است.

از طرفی، مادران در حال حاضر حتی بیشتر از زمانی که من فرزندانم را بزرگ می‌کردم ــ کوچک‌ترین فرزندم اکنون ۱۸ سال دارد ــ تحت فشار قرار دارند. نیمی از مادران شرکت‌کننده در نظرسنجی گفته بودند که اینفلوئنسرها در رسانه‌های اجتماعی، پُست‌های افراد مشهور و پُست‌های مادران دیگر باعث شده تا احساس کنند که باید معیارهایی غیر واقع‌بینانه را رعایت کنند.

در حالی که زمانی ممکن بود خودمان را با همسایگان یا دوستانمان مقایسه کنیم، اکنون می‌توانیم زندگی خانوادگی‌مان را با موفق‌ترین و قدرتمندترین افراد جهان مقایسه می‌کنیم.

مادر بی‌نقصِ اسطوره‌ای در اینستاگرام رونق زیادی دارد. رسانه‌های اجتماعی به تدریج در ما این احساس را به وجود می‌آورند که به اندازه‌ی کافی خوب نیستیم. افرادی را می‌بینیم که به نظر می‌رسد هنگام صرف غذا در کنار خانواده نسبت به روابط دلگیر ما اوقات خوش‌تری دارند. افرادی که والدینی بهتر، ثروتمندتر، لاغرتر و جذاب‌تر از ما هستند. در حالی که زمانی ممکن بود خودمان را با همسایگان یا دوستانمان مقایسه کنیم، اکنون می‌توانیم زندگی خانوادگی‌مان را با موفق‌ترین و قدرتمندترین افراد جهان مقایسه می‌کنیم. طبیعتاً، تعداد کمی از ما بر این باوریم که خودمان یا خانواده‌هایمان زندگی موفقی داریم.

واضح است که این فشار برای تبدیل شدن به مادری بی‌نقص برای ما زنان بسیار مخرب است: کمال‌گراییِ زنانه یکی از عواملی است که منجر به نرخ بالاتر افسردگی می‌شود. به گفته‌ی بنیاد سلامت روان، زنان بیشتر از مردان از افسردگی رنج می‌برند. در سال ۲۰۱۴، از هر شش بزرگسال، یک نفر از مشکلات رایج سلامت روانی رنج می‌برد: از هر پنج زن، یک نفر و از هر هشت مرد، یک نفر. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، میزان مشکلات رایج سلامت روان در انگلستان به طور پیوسته در زنان افزایش یافته و تا حد زیادی برای مردان ثابت مانده است.

فکر می‌کنم تلاش برای بی‌نقص بودنْ برای فرزندانمان نیز مخرب است. ما این تفکر را برای‌شان به یک الگو بدل می‌کنیم که باید ابرفرزند باشند. هر چه بی‌نقص‌تر باشیم، فشار بیشتری بر فرزندانمان تحمیل می‌کنیم تا آنها نیز بی‌نقص باشند.

واقعیت این است که مزایای بسیاری در کودکیِ نه چندان ایده‌آل و فرزندپروریِ کاستی‌دار برای فرزندان‌مان وجود دارد. مشاهده‌ی شکست‌ها و نا‌بسامانی‌های والدین و دست‌و‌پنجه نرم کردن با کاستی‌ها، همگی می‌تواند برای فرزندان ما، به ویژه برای نوجوانان، نیرویی سازنده باشد. نوجوانان برای رشد به چالش‌ نیاز دارند و داشتن والدین بی‌نقص ممکن است بخشی از فرآیند رشد را با اخلال مواجه کند.

دوره‌های کوتاه استرسِ طبیعی برای کودکان مضر نیست. جاناتان هایت، روانشناس اجتماعی و نویسنده‌ی (همراه با گِرِگ لوکیانوف) کتاب لوس بار آوردن ذهن آمریکایی بر این باور است که این دوره‌ها ضروری هستند.

کودکان برای قوی ‌شدن نیاز به تجربه‌های گسترده‌ای دارند. هایت استدلال می‌کند که اگر ما، یعنی والدین بی‌نقص، بیش از حد از آنها محافظت کنیم ممکن است با همین نیت خیر به طور سیستماتیک باعث توقف رشد آنها شویم.

واکنش مناسب‌تر، و واکنشی که ممکن است هم برای ما و هم برای فرزندانمان بهتر باشد، این است که در حد توانمان خوب باشیم، ایده‌ای که در ابتدا از سوی روان‌شناسانی مانند دونالد وینیکات مطرح شد. او اعتقاد داشت که هیچ کودکی به والدینی ایده‌آل نیاز ندارد. آنها فقط به یک پدر یا مادر خوب، شایسته، نجیب، خیرخواه، گاهی بدخلق اما اساساً معقول، نیاز دارند.

این همان دیدگاهی است که از جانب روانشناس بالینی، دکتر کارلا کرافت از سازمان سلامت بارتز، نیز ارائه شده است: «پذیرش نقص‌هایمان و عدم سختگیری نسبت به آنها، فرزندپروریِ آرام‌تری را رقم می‌زند. وقتی بی‌نقص نیستیم، به فرزندان‌مان در مورد روابط واقعی ــ یا به عبارتی دیگر، عشق اصیل- آموزش می‌دهیم .»

این پیامی است که امیدوارم نسل جدید مادران به آن توجه کنند: هدف این است که در حد توانشان خوب باشند و نیازی نیست که اَبَرمادر باشند. امیدوارم روزی برای عضویت در انجمن‌های نجات‌یافتگانی مانند انجمن من، داوطلبی وجود نداشته باشد.

 

برگردان: فرهاد نیک‌اندیش


آخرین کتاب ریچل کلی، آواز در باران: کتاب تمرینی الهام‌بخش نام دارد. آنچه خواندید، برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Rachel Kelly. ‘Striving to be a supermum does nobody any good, including the kids’, The Guardian, 13 March 2022.