پلوخیِ ۶۵ ساله محضری دلنشین دارد: آرام، وسیعالنظر، کمی شوخطبع، و کمادعاست؛ دقیقاً همان چیزی که از یک استاد تاریخ انتظار دارید و میخواهید. اما آخرین اثر او هیچ شباهتی به تاریخنگاریهای سنتی ندارد.
حالا بهخوبی میدانیم که اینترنت انسانها را به هم وصل میکند، اما لزوماً همدلی پدید نمیآورد. بهقول ایان لزلی، روزنامهنگار و نویسندهی بریتانیایی: «اینترنت، در بدترین حالت، مثل دستگاه عظیم تولید نفرتِ متقابل میماند.»
بدرالزمان قریب، که مقدمات زبانهای باستانی را در ایران فرا گرفته بود، در آمریکا شروع به آموختن زبان سغدی کرد، زبانی که آن را زبان خاموش میدانند، چون تا سالها اطلاعات اندکی دربارهی این زبان وجود داشت.
تصویر بنجامین فرنتز در فیلمهای مستند «حسابدار آشویتس»، «تعقیب کیفریِ شر» و «ما اکنون نخواهیم مُرد»، کالنقش فیالحجر در خاطرم نقش بسته است. چندی قبل هنگام گوش سپردن به سخنان او در مستند «تاوان»، سرودهای از ماریو بِنِدِتی، شاعر اروگوئهای، به ذهنم خطور کرد: «چه خوش است آنکه دانم/که تو در میانِ مایی».
در سال گذشته، حجم تجارت خارجیِ ایران، به استثنای نفت، به حدود ۱۱۳ میلیارد دلار رسید. بیش از ۳۰ میلیارد دلار از این مبادلات تجاری، سهم چین بود که بزرگترین شریک تجاریِ ایران است.
برای اوکراینیها آزادی مهمتر از ثبات است. برای روسها عکس این موضوع صادق است. اوکراینیها در هر دور از انتخابات رئیسجمهورشان را عوض میکنند. روسها تزارشان را تا زمان مرگ سرِ کار نگاه میدارند.
این گفتگو که حدود ده سال پیش در پاریس ضبط شده بخشی از گفتگوهای آسو با اهل نظر دربارهی ریشههای تعصب و خشونت علیه بهائیان در ایران است، و به یاد ناصر پاکدامن منتشر میشود. دکتر پاکدامن، اقتصاددان و پژوهشگر علوم اجتماعی و فرهنگ، و از روشنفکران مبارز ایران بود که در روز سوم اردیبهشت در پاریس درگذشت.
جنبش دموکراسیخواهی در برزیل در دههی ۱۹۸۰ دورهای حیاتی در تاریخ این کشور بود. بعد از دو دهه دیکتاتوریِ نظامی، مردم برزیل برای دستیابی به حقوق دموکراتیکشان بسیج شدند. زنان اما با سازماندهی تظاهرات و دفاع از حقوق خود نقشی تحسینبرانگیز در پیروزی این جنبش داشتند.
در بخش نخست این پادکست برنامهی «گلها» را در دههی ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ بررسی کردیم تا زمانی که در سال ۱۳۵۱ مدیریت «گلها» به هوشنگ ابتهاج سپرده شد. در بخش چهارمِ این پادکست، برنامهی «گلها» در دوران ابتهاج را مرور کرده و همچنین به سهم قابل توجه موسیقی در جشنهای هنر شیراز و تأثیرگذاری این رویداد تاریخی در عرصهی موسیقی ایران میپردازیم.
در بخش سوم گروههای راک ایرانی در دههی ۱۳۴۰ خورشیدی را بررسی میکنیم. این گروهها با عنوان بیتبندها شناخته میشدند و موسیقی فضاهای شهری طبقه متوسط در این دهه را تولید میکردند. همچنین تاریخچه اُپرا در ایران، شکل گیری ارکستر سمفونیک و ساخته شدن تالار رودکی را مرور میکنیم و اینکه چگونه افتتاح تالار رودکی در دههی ۱۳۴۰ باعث انسجام و رشد قابل توجهی در موسیقی کلاسیک ایرانی شد.
موسیقی رپ در سال گذشته و پس از شکلگیری جنبش «زن، زندگی، آزادی»، جامعهی ایرانی را بهخوبی همراهی کرد و مخاطبانش هم رشد چشمگیری داشت. تعداد زیاد ترانههای رپی که برای این جنبش ساخته و منتشر شد شاهد این موضوع است.
در یکی از روزهای شهریور ساعت ۲ بعدازظهر به محل ثبتنام رفتیم. مدارک را ارائه کردم و مسئول مربوطه بعد از کنترل مشخصاتم کمی مکث کرد. مطمئن بودم که این مکث هیچ دلیلی جز باور دینیِ متفاوتِ من از سایر دانشجویان ندارد ولی چون اظهارات مسئولان و قانون اساسیِ کشور نباید مرا از تحصیل محروم کند به روی خودم نیاوردم و منتظر ماندم.
زنی روسری سیاه از سر میکند و کبریت میکشید که ببینیدم. میگریختی از نگاهش، از پرهیب تن نازکش، از یادش میگریختی و دور نمیشد موی پریشان رها میشد که بسوزد و بسوزاند.
بیش از شش ماه از آغاز اعتراضات سراسری در سال ۱۴۰۱ میگذرد، اعتراضاتی که با قتل مهسا امینی در اواخر شهریورماه آغاز شد و شعلهاش با طنین «زن، زندگی، آزادی» سراسر ایران را فرا گرفت. صدای این انقلابِ زنانه بلند و رسا بود و نشنیدنش ناممکن.
روز اول نوروز بود. من و شوهرم با پسرمان وارد یکی از پارکها شدیم. تنها پارکی بود که به خانمها اجازهی ورود میداد. دو سه دقیقه قدم زدیم و از در و دیوارِ پارک قصهها میگفتیم که یک قسمتِ توجهمان را جلب کرد. شوهرم خواست آنجا عکسی بگیریم. تازه من و پسرم در زوم دوربین رفته بودیم که مردی صدا زد: «اووو بیغیرت!!!!»
«همهی کاری که باید بکنی، این است که یک جملهی درست بنویسی. درستترین جملهای را که میدانی، بنویس.» سالها قبل ارنست همینگوی، یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم، وقتی نویسندهی جوان تازهکاری در پاریس دههی ۱۹۲۰ بود و دچار یکی از آن برزخهایی شده بود که انگار قلم در آن خشکیده، این جمله را نوشت.
از مرداد ۱۴۰۰ تا الآن که در حال نوشتن این مطلب هستم در مرخصی و تعویقِ اجرای حکم به دلایل درمانی، بیرون از زندان به سر میبرم. در این مدت بر آن شدم تا نامههایی را که در زندان مینوشتم و برای خانواده و یا گاه برای برخی مقامات میفرستادم، منتشر کنم. اکنون که تا حدود زیادی این نامهها را برای انتشار مرتب کردهام، زنان و مردان کشورم به خیزش بزرگی دست زدهاند که در رأس آن شعار «زن، زندگی، آزادی» قرار دارد و من از اینکه هممیهنانم بهجای هجو شخصیت یا کیش شخصیت، به مفاهیم زندگیسازی روی آوردهاند که پرهیز از خشونت را در بطن خود دارد، مسرورم.
خراسان از نخستین روزهای ظهور آیین بهائی از پایگاههای مهم آن در ایران بوده و شاید بتوان گفت که بزرگترین جمعیت بهائیان را در شهرها و قصبهها و دهات خود داشته است. کتاب «تاریخ دیانت بهائی در خراسان» با عکسها و فهرستهای متعدد، داستان زنان و مردانی است که از اواسط قرن نوزدهم با گسستن از بندهای سنّت و شریعت به هویتی نو روی آوردند و همواره با شدیدترین مخالفتها از سوی روحانیون روبهرو بودند.
کتاب «در جستجوی جهانی بهتر: سفر پرماجرای حقوق بشری» به قلم پیام اخوان روایتی درهمتنیده از تجربههای شخصی و رویدادهایی سرنوشتساز در تاریخ معاصر است که منجر به پیدایش نهادها و قوانین حقوق بشری کنونی شدهاند. پیام اخوان استاد حقوق بینالملل در دانشگاه تورنتو و از اعضای دیوان دائمی داوریِ لاهه است.
دین، مخصوصاً در زمینهی ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷، موضوعی جنجالبرانگیز و حساس بوده است؛ از سویی با تمام رنجها و تاریکیهایی که به بار آورده و از سوی دیگر با تمام امید و نیرویی که عرضه کرده است. این مجموعه تلاش میکند تا نگاهی اجمالی به موضوع «دین در دنیای معاصر» داشته باشد و در این راستا، ضمن اشاره به برخی از نگاههای نظری، به بررسی تفاوت آرای جوامع دینی مختلف در رابطه با تجربهی فعلیشان و همینطور نسبت بهینهی حضورشان در عرصهی عمومی بپردازد.
چند وقت پیش، دوستی از اهالی مطبوعات زنگ زد و از من خواست که چیزی دربارهی آقای گلستان بنویسم. گفتم به چه مناسبت؟ گفت امسال صدمین سال تولد اوست. این یادآوری مرا دوباره به یاد گفتگوی سالها پیش انداخت. به سراغش رفتم و آن را از آرشیو بیرون آوردم و تنظیم کردم که به مناسبت صدمین سال او منتشر کنم.
جامعهی رنگینکمانی و متکثر ایرانی در برابر دیدگان ماست؛ از افراد و گرایشهای بهشدت دینی تا افراد و گرایشهای بهشدت ضددینی. موضوع مهم، پیداکردن راهی برای همزیستی مسالمتآمیز جمعی است؛ راههایی همچون پذیرش تکثر، گفتوگو، تسامح، جدایی دین و دولت و روش حل اختلاف مانند دموکراسی و صندوق آرا و به رأی و رقابت قرار دادن برنامهها و نه عقاید.
در این دفتر، مروری به مسئلهی مهاجران در ایران داشتهایم و بخشی کوتاه از تجربهی آنها را نیز مرور کردهایم. اقلیتی که «دیگری» و «بیگانه» تصور شده و خصوصاً در چهار دههی اخیر، امکانِ پذیرش در جامعهی ایران و حتی گاه برخورداری از حقوق اولیهی خود را نیز نداشته است.
تضاد میان «طبیعت» و «فرهنگ» به دلایل بسیار مسئلهبرانگیز است، اما بهندرت دربارهی یکی از این دلایل بحث میکنیم. دوگانگیِ «طبیعت در تقابل با فرهنگ» حوزهی کاملی را از قلم میاندازد که بهدرستی به هیچیک تعلق ندارد: دنیای زباله.
در قبرس ۵۸ درصد و در یونان ۴۲ درصد، در مجارستان ۴۸ درصد و در بلغارستان ۴۲ درصد از مردم معتقدند که درمان سرطان وجود دارد اما شرکتهای بزرگ دارویی آن را مخفی نگاه میدارند. بیش از نصف شهروندان قبرس، بلغارستان و رومانی معتقدند که ویروس کووید برای محدود کردن آزادی ما در آزمایشگاهها ساخته شده است.
پارلمان بریتانیا نوعی مجمع شهروندی بهنامِ «مجمع اقلیمی بریتانیا» متشکل از ۱۰۸ شهروند را ایجاد کرد. اعضای این مجمع چند هفتهی متوالی در تعطیلات آخر هفته دور یکدیگر جمع شدند و دربارهی اقلیمشناسی، تأثیرات اقلیمی و اقدامات اقلیمی آموزش دیدند؛ با کارشناسان و یکدیگر بحث و گفتوگو کردند؛ و سپس دربارهی توصیهها رأی دادند. یافتههای این مجمع عبارت است از مجموعهای منسجم و فراگیر از پیشنهادها برای مقابله با وضعیت اضطراریِ اقلیمی. این پیشنهادها ثمرهی نوع متفاوتی از سازماندهیِ دموکراتیک است.
علاقهی توکویل به نهادهای آمریکایی بازتاب چیزی بیش از کنجکاوی بود: در موطن او، فرانسه، انقلابی که با آرمانهای والای مشابهی دربارهی برابری و دموکراسی آغاز شده بود پایان تلخی داشت. در موجی از خشونت که پس از رویدادهای سرنوشتساز سال 1789 به راه افتاد، چیزی نمانده بود که والدین توکویل با گیوتین اعدام شوند. برعکس، دموکراسیِ آمریکایی کارآمد بود ــ و توکویل میخواست علتش را بفهمد.
این مجموعه دربارهی زنان پیشرو و توانای ایرانیست که در یک قرن گذشته میداندار پیشرفت جامعه و فرهنگ ایران بودند و مردم ایران امروز هم از ثمرات همت آنان بهرهمندند.
بیات میخواهد نشان دهد که کنش غالب زنان ایرانی در دوران پس از انقلاب اسلامی متکی بر «قدرت حضور» آنان بوده است؛ بهوسیلهی انجام کارهای روزمرهای مانند کارکردن، درسخواندن، پوشیدن و... تا از این طریق، ساحتهایی متفاوت برای آزادی خود بگشایند. از نظر بیات، قدرت مؤثر این کنشها دقیقاً در همین معمولیبودنشان است.
همیشه زنان این امکان را ندارند که بین دو گزینهی تقابل و تعامل یکی را انتخاب کنند. مسئلهی اصلی برای بسیاری از زنان در جهان سوم شیوهی همکاری و مبارزهی توامان با دولت است.
دالیتها در هند پایینترین کاست به شمار میروند. کاستهای بالاتر، بر پایهی آموزههای دینیِ هندو، دالیتها را نجس میشمارند. اِواماریا هارتمن، استاد انسانشناسی اجتماعی در دانشگاه استکهلم که درخصوص زنان دالیت تحقیق میکند، نگاهی دارد به سیر تحولات فعالیتهای فمینیستهای دالیت در یک قرن اخیر.
از دههی ۱۹۸۰ رویهی برخورد با خشونت خانگی در آمریکا تغییر کرد. از این دوره به بعد بود که قوانین سختگیرانهای علیه خشونتورزان به اجرا درآمد. گروبر نشان میدهد که آنچه اتفاق افتاده، دستاورد صرف فمینیستها نبوده است، بلکه حاصل ائتلافی بوده میان فمینیستهای پیگیر رفع خشونت خانگی با جنبش «دفاع از حقوق قربانیان خشونت».
تجربهی زنان درگیر در جنبش خانههای امن در ترکیه به آنها نشان داده است که نگهداری از این خانهها مستلزم مسئولیتپذیری دولت است، زیرا بدون بودجهی مستمر دولتی این پناهگاهها مدام در معرض خطر تعطیلی قرار میگیرند.
وقتی احزاب سهمیهبندیهای نامزدی را میپذیرند اغلب به دنبال جذب رایدهندگان زن هستند و همین سیاست جذب غالبا پای مباحث و موضوعاتی را که رنگ فمینیستی دارند به مباحث درون احزاب باز میکند.
تأکید صرف بر اعطای سهمیهی نمایندگی به زنان گاه میتواند موجب قربانی شدن مطالبات زنان برای نیل به عدالت توزیعی و دسترسی برابر به منابع و امکانات عمومی شود.
وقتی سیاست نمایندگی صرفاً با اتکا به نمایندگیکردن منافع و تبیین وضعیتها پیش میرود و حضور خود صاحبان منافع یا زیاندیدگان از وضعیتها در عرصهی تصمیمگیری اولویت پیدا نمیکند، چیزی که در وهلهی اول از دست میرود، «تجربه» است.
فمینیستهای بسیاری از کشورهای عربی به این فکر افتادهاند که همبستگی را خارج از دولت شکل دهند و با تشریک مساعی و بسیج نیروهای خود انحصار دولتی در امور زنان را بشکنند.
فموکراتها از طریق «جودوی فمینیستی» میخواستند با فراهمکردن وسایل پایاندادن به وابستگی اقتصادی و جنسی زنان، دولت پدرسالارِ سرمایهداری را علیه خودش به کار بگیرند. از جمله مهمترین دشواریهای تبیین این موضع ایدئولوژیک، جاانداختن زنان در مقام یک گروه ذینفعِ مجزا از سایر گروهها بود؛ دشواریای که البته فموکراتها در آن با دیگر فمینیستها شریک بودند.
بازاریشدن معیارهای مدیریت دولتی بر رابطهی فعالان فمینیست با دولت تاثیر گذاشته است و سازمانهای مردمنهاد را هم مجبور به اتخاذ رویههای مشابه کرده تا حساب «سود و زیان»شان را داشته باشند و ارائه دهند.
آیا فمینیستها هیچکجا با دولتها روابط خوبی داشتهاند؟ آیا توانستهاند بهنحوی مؤثر وارد روند سیاستگذاری شوند و اندیشههای خود را محقق کنند؟ اصطلاح «فمینیسم دولتی» که در مباحث و متون فمینیستی به کار میرود، بهخودیخود بر نوعی رابطه میان دولت و فمینیستها یا اندیشههایشان دلالت دارد. اما این اصطلاح از کجا آمده و دلالتش واقعاً به چهچیزی است؟
گروهی از فمینیستهای جهان سوم دولتهای جدید خود را با پدرسالاری سنتی در تقابل دیدهاند و گروهی قایل به همزیستی مسالمتآمیز این دو هستند اما هر دو گروه موافقند که نه باید از دولت به عنوان ابزاری در دست سلطهجویی مذکر صرف نظر کرد، و نه میتوان با آغوش باز با آن همکاری کرد.