عبارت ملکههای فلسفه در عنوان کتاب، قرینهای است به عبارت «فیلسوفشاه» یا همان پادشاهان فیلسوف در کتاب جمهور افلاطون. در کتاب جمهور که در واقع مجموعهای از گفتوگوهاست، افلاطون میگوید که زنان میتوانند همتراز با مردان، پادشاه یا حاکمفیلسوفِ دولتشهر آرمانیِ او باشند؛ سخنی که در دورهی افلاطون کاملاً رادیکال [و مترقی] بود. با این حال، زنان در تاریخ فلسفه تا حد زیادی به حاشیه رانده شدهاند و اعطای لقب ملکه به فیلسوفان زن، در واقع نوعی اعادهی لقبی به ایشان است که در [تاریخ] فلسفه از ایشان دریغ شده است.
اخیراً جناحهاى راست و چپ (به طور گستردهای) جاى خود را عوض کردهاند. همان کسانی که به سوگواری سنتشکنی و افسونزدایی از جهان نشسته بودند ــ و مطمئناً در خودِ دوران روشنگری واپسگرا و مخالف بودند ــ هماکنون به استقبال آن رفتهاند. کسانی که احتمالاً در قرون هفدهم و هجدهم از علاقهمندان به آن بودهاند، نمیتوانند بحث آزادی، احساسات و استدلال را با بردهداری و استعمار سازگار کنند.
یکی از مهمترین خواستههای کیملیکا و دونالدسون در حیوانشهر بازنگری در مفهوم سنتیِ شهروندی برای گنجاندن حیوانات در باهمستان سیاسی دموکراتیک است. این دو نویسنده از «ضرورت تکمیل و بسط نظریهی حقوق حیوانات» موجود در دانشگاههای غربی، و «اضافه کردن فهرست جدیدی به حقوق حیوانات»، بجز حقوق جهانیای که پیش از این توسط نظریهپردازان حقوق حیوانات از آنها سخن گفته شده، دفاع میکنند.
اگر گفتگو دربارهی نیچه در دنیای انگلیسیزبانِ امروز جزئی از ادب و فرهیختگی به شمار میرود، همه به لطف یک نفر است: والتر کافمن. مهاجر یهودی آلمانی که در سال ۱۹۳۹ وارد ایالات متحده شد، پس از فارغالتحصیلی از کالج ویلیامز دورهی دکترای خود را در هاروارد متوقف کرد تا در نیروی هوایی ارتش آمریکا ثبت نام و در طی جنگ به عنوان بازجو برای اطلاعات ارتش خدمت کند.
در مه ۱۹۹۲، اساتید دانشگاه کمبریج از پیشنهاد اعطای مدرک افتخاریِ مؤسسهی معتبرشان به ژاک دریدا سخت برآشفته شدند. به دنبال آن ۱۴ فیلسوف شناختهشدهی جهانی نامهای به نشریهی تایمز نوشتند، آنان معترض بودند که «معیارهای مرسوم و پذیرفتهشدهی وضوح و دقت دربارهی آثار آقای دریدا صدق نمیکند.»
در بهار سال ۱۹۲۹، گروهی از دانشوران ممتاز در گراند هتل بِلوِدِر در تفریحگاه اسکیِ داووس در سوئیس گرد هم آمدند. این همان جایی است که کتاب کوهستان جادوییِ توماس مان از قبل با روایت داستانی دربارهی برگزاری یک کنگرهی بزرگ فلسفی، آن را به شهرت ادبی رسانده بود. در این گردهمایی، دو نفر از متنفذترین متفکران آن دوران، مارتین هایدگر و ارنست کاسیرر، درگیر بحثی فلسفی شدند که اهمیت تاریخی یافت.