تاریخ انتشار: 
1398/07/02

فوتبال فقط یک بازی زیبا نیست

تیم ادمز

guardian

به راحتی از یاد می‌بریم که همه‌پرسی خروج از اتحادیه‌ی اروپا در فاصله‌ی روزهایی برگزار شد که تیم فوتبال ‌بخت‌برگشته‌ی انگلستان به سرمربی‌گری روی هاجسون با تساوی بدون گل در برابر اسلواکی متوقف شد و در مرحله‌ی یک هشتم نهایی با شکست ۲-۱ در مقابل ایسلند با سرشکستگی از مسابقات یورو ۲۰۱۶ حذف شد. توئیت دونالد توسک حاکی از خوشحالی یا نوعی پیشگویی بود: «بریتانیا ۱، ایسلند ۲. زمستان در راه است.»

کسی چه می‌داند که هت‌تریکِ احتمالیِ وین رونی در آن بازی چه تأثیری می‌توانست بر نتیجه‌ی رأی‌گیری یکی دو روز بعد داشته باشد؟ اما با اطمینان می‌دانیم که تنها دولتی به بی‌کفایتی یا بی‌خیالیِ دولت دیوید کامرون رأی‌گیری درباره‌ی آینده‌ی بریتانیا در اروپا را به چنان زمانی وامی‌گذاشت، یعنی وقتی که فوتبال‌دوستانی که پرچم انگلستان را روی بدنشان خالکوبی کرده و خود را لای پرچم این کشور پوشانده بودند در خیابان‌ها و قهوه‌خانه‌های فرانسه سرگرم دفاع از بازیکنان تیم ملی بودند، وقتی که ملت فوتبال‌دوست انگلستان دوباره داشت در برابر دیگر تیم‌های اروپایی احساس حقارت می‌کرد.

حال که به گذشته می‌نگریم، گویاترین تصویر آن زمان مربوط است به تصویر لشگر هواداران تیم انگلستان که به دست هواداران مسلح پرشمارترِ روسیه درب‌وداغون شده بودند، روس‌هایی که به نظر می‌رسید حامل پیام حساب‌شده‌ای از طرف دولت پوتین هستند. روی بیل‌بوردهای تبلیغاتیِ استادیوم، شعار تلخ یورو ۲۰۱۶ به چشم می‌خورد: «دیدار با تاریخ.»

جدیدترین کتاب دانش‌نامه‌وار دیوید گولدبلات درباره‌ی این بازیِ جهانی از هیچ یک از ظرایف احتمالیِ موجود در نمادگراییِ این رویاروییِ خاص غافل نمی‌ماند. او در تحلیل فرهنگ فوتبال انگلستان در ۳۰ سال گذشته به این نکته اشاره می‌کند که در رقابت‌های عمدتاً شادی‌بخش جام ملت‌های اروپای سال ۱۹۹۶ بود که هواداران انگلستان پرچم بریتانیای کبیر را کنار گذاشتند و به ناسیونالیسم تنگ‌نظرانه‌تری روی آوردند. او همچنین به بروز دودستگیِ دیگری میان هواداران تیم ملی انگلستان، «بیشتر سفیدپوست و بیشتر عضو طبقه‌ی کارگر»، و مخاطبان محصول شیک لیگ برتر اشاره می‌کند. «نام باشگاه‌ها، عمدتاً باشگاه‌های شهرهای کوچک‌تر شمال و مرکز انگلستان، به پرچم‌های پرشمار انگلستان اضافه شد. اما غیبت نام باشگاه‌های بزرگ جهانی‌ترین شهرهای انگلستان (لندن، منچستر و لیورپول) مشهود بود.» این دودستگیِ خاص با نظریه‌ی اصلی این کتاب همخوانی دارد: این که فوتبال، بارزترین و سرگرم‌کننده‌ترین جلوه‌ی سرمایه‌داری جهانیِ افراطی، دستمایه‌ی جنبش مخالف آن یعنی وطن‌پرستیِ افراطی پوپولیستی هم بوده است.

فوتبال، بارزترین و سرگرم‌کننده‌ترین جلوه‌ی سرمایه‌داری جهانیِ افراطی، دستمایه‌ی جنبش مخالف آن یعنی وطن‌پرستیِ افراطی پوپولیستی هم بوده است.

کتاب‌های قبلی گولدبلات ــ توپ گِرد است: تاریخ جهانی فوتبال، کشور فوتبال: تاریخ فوتبالی برزیل، و بازی زمانه‌ی ما: معنا و ساختار فوتبال انگلیسی ــ همگی لحنی اندکی امیدوار‌تر داشتند. آنها عمدتاً این بازی زیبا را متمایل به ایجاد هماهنگی و همسازی میان ملت‌ها، و عامل اصلیِ برابری میان کشورها می‌دانستند. اما تنها یک دهه بعد از انتشار نخستین کتاب، گولدبلات بر شواهد نگران‌کننده‌تری تأکید می‌کند که نشان می‌دهد از این ورزش برای ایجاد تفرقه میان مردم استفاده کرده‌اند. او با تحلیل اوضاع سراسر دنیا، از آفریقا گرفته تا اروپا و آمریکای جنوبی، هزاران مثال از این فریبکاریِ سیاسی ارائه می‌دهد.

به نظر گولدبلات، فوتبال در خاورمیانه سه‌ضلعی است: حکومت در برابر خیابان در برابر مسجد. او نشان می‌دهد که چطور در امارات و قطر از فوتبال به عنوان نماد جاه‌طلبی‌های سلطنتی استفاده کرده‌اند ــ هر دو کشور باشگاه‌های خارجی را خریده‌اند و دومی میزبانیِ جام جهانی را به عنوان تجملی‌ترین کالا در عرصه‌ی جهان به رخ کشیده است. در ایران فوتبال محرک اعتراض به وضع محدودیت‌های قرآنی بوده است. داعش ابتدا فوتبال را ممنوع کرد اما، تحت محاصره، «الهیات فوتبالیِ فرصت‌طلبانه‌تر و عمل‌گراتری را بسط داد.» داعش از مسابقات فوتبال برای سربازگیری از میان دانش‌آموزان اردنی استفاده کرد و جنگجویان خارجی را با ایکس‌باکس‌ و بازی فیفا سرگرم کرد. در موصل، در سال ۲۰۱۵، نیروهای داعش اجازه دادند تا برای اولین بار بازی «ال کلاسیکو» میان بارسلونا و رئال مادرید در قهوه‌خانه‌ها و خانه‌ها پخش شود اما وقتی فهمیدند که حاضران در استادیوم به یاد قربانیان حملات تروریستی پاریس یک دقیقه سکوت می‌کنند، به قهوه‌خانه‌ها هجوم بردند و تلویزیون‌ها را شکستند.

تحقیق جامع گولدبلات نشان می‌دهد که، تقریباً همه‌جا غیر از آمریکای شمالی، هیچ دیکتاتور یا عوام‌فریبِ ظاهراً دموکرات یا رهبر روحانیِ دین‌سالاری از تلاش برای سوءاستفاده از احساسات پرشور فوتبال‌دوستان خودداری نکرده است. برخی از آنها مستقیماً سوار بر موج همین احساسات به قدرت رسیده‌اند. اِوا مورالِس، رئیس جمهور بولیوی که از سال ۲۰۰۶ در قدرت بوده، در خانواده‌ی فقیر فوتبال‌دوستی به دنیا آمد که کارشان پرورش لاما بود. او در ۱۳ سالگی باشگاهی به نام «فِرَتِرنیداد» تأسیس کرد و ستاره و کاپیتان و مربی این تیم شد. وقتی رئیس اتحادیه‌ی محلی شد، خط مشی خود را چنین اعلام کرد: «حاضرم در راه مبارزه برای حقوق مردم بمیرم، اما اگر چنین فرصتی فراهم نشود، دوست دارم که هنگام فوتبال بازی کردن بمیرم.» او بعدها وقتی رئیس جمهور شد همزمان در دسته‌ی دوم لیگ بولیوی بازی می‌کرد. یکی از عواملی که سبب شده او ۱۳ سال در قدرت بماند این است که وقتی فیفا برگزاری مسابقه میان تیم‌های ملی در ارتفاع بیش از ۲۷۵۰ متری از سطح دریا را ممنوع کرد، مورالس بعضی از کشورهای منطقه را در اعتراض به این حکم بسیج کرد و حمایت فیدل کاسترو و دیگو مارادونا را هم جلب کرد. بازی در چنین ارتفاع زیادی اسلحه‌ی اصلیِ بولیوی برای پیروزی بر تیم‌های آرژانتین و برزیل بوده است. مورالس گفت، «هرجا عشق‌بازی می‌کنید، باید فوتبال هم بازی کنید.»

فوتبال نماد دم‌ِدستی این پیام ــ مردانگیِ رهبر مقتدر ــ است. اردوغان در ترکیه و شی جین پینگ در چین فوتبال را به راهبرد مبارزه‌ تبدیل کرده‌اند؛ ناسیونالیست‌ها در همه‌ی کشورها به وفاداریِ بازیکنان تیم‌های ملیِ چندقومی به دیده‌ی تردید می‌نگرند. همان طور که روملو لوکاکو، مهاجم تیم ملی بلژیک، می‌گوید، وقتی اوضاع تیم روبه‌راه است «به من می‌گویند، روملو لوکاکو، مهاجم بلژیکی. وقتی اوضاع نامساعد است، به من می‌گویند، روملو لوکاکو، مهاجم بلژیکیِ کنگوتبار.»

گولدبلات می‌گوید که ویکتور اوربان، رهبر جنبش استبدادیِ «ائتلاف مدنی مجارستان»، «بازیکن هولناک فوتبال پنج نفره» و عضو تیم «فوجیکاسور» («آبجو جاری است...») بود. رئیس جمهور آینده‌ی مجارستان و رئیس آینده‌ی مجلس این کشور هم عضو همین تیم بودند. وقتی اوربان به قدرت رسید یکی از اولین کارهایش ایجاد صندوقی دولتی برای بازسازی استادیوم‌های فوتبال همه‌ی باشگاه‌های دسته‌ی اول و دوم مجارستان بود. همه‌ی قراردادها با شرکت‌های ساختمانیِ وابسته به «ائتلاف مدنی مجارستان» منعقد شد. پرریخت‌وپاش‌ترین طرح در فِلکسوت، روستای زادگاه اوربان (با جمعیتی حدود ۱۵۰۰ نفر) اجرا شد. در این دهکده استادیومی برای تیم محلی ساختند که روبنایش از چوب بی‌عیب‌ونقص درخت ماهون بود و جایگاه هواداران تاق‌بندی قوسی داشت.

گولدبلات اغلب جزئیات فراوانی ارائه می‌دهد. او به نظریه‌ی موقعیت‌گرایی و تحلیل پسامارکسیستی اشاره می‌کند و از گی دوبور و والتر بنیامین برای اثبات نظر متقاعدکننده‌اش استفاده می‌کند و می‌گوید تقریباً همه‌ی بیم و امیدها و نابرابری‌های جامعه‌ی معاصر را می‌توان در نمایش ۱۱ بازیکن در مقابل ۱۱ بازیکن دیگر دید. این کتاب به دردِ کسانی نمی‌خورد که می‌خواهند برای وقت‌گذرانی چیزی درباره‌ی فوتبال یا سیاست جهانی بخوانند. این کتاب استدلالی انکارناپذیر در مخالفت با کسانی است که شاید هنوز بگویند فوتبال یا سیاست صرفاً نوعی بازی است.

 

برگردان: عرفان ثابتی


تیم ادمز برنده‌ی دو جایزه‌ی معتبر روزنامه‌نگاری و نویسنده‌ی کتاب جان مک‌انرو بودن است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Tim Adams, ‘The Age of Football by David Goldblatt review-not just a beautiful game’, The Observer, 1 September 2019.