تاریخ انتشار: 
1399/03/14

«هاول: انقلاب ناتمام»، سفر درونی آخرین رئیس جمهور چکسلواکی

برایان کنِتی

dgsbarton

هاول: انقلاب ناتمام، نویسنده: دیوید گیلبرت بارتون، انتشاراتِ پیتسبورگ، ۲۰۲۰

دکتر دیوید گیلبرت بارتون، روزنامه‌نگار و روان‌درمانگر برجسته‌ی آمریکایی نخستین بار در اواسط دهه‌ی ۱۹۸۰ به چکسلواکی سفر کرد، «دلباخته‌ی این کشور شد» و کمتر از یک سال پس از انقلاب مخملی در نخستین روز‌های پرشور ریاست جمهوری واتسلاو هاول به پراگ نقل مکان کرد. کتاب جدید او با نام «هاول: انقلاب ناتمام» زندگی‌نامه‌ی هاول، آخرین رئیس جمهور چکسلواکی، تصویری ملموس و جامع از‌ سال‌های زندگیِ زیرزمینیِ این نمایش‌نامه‌نویسِ دگراندیش و سفر درونی او ارائه می‌دهد. این نوشته بر اساس مصاحبه‌ای با دیوید بارتون تنظیم‌ شده است.


در سال ۲۰۰۹، دیوید بارتون کار روی «زندگی‌نامه سه‌گانه»‌ی هاول و دو نفر دیگر از بنیان‌گذاران و نخستین سخنگویان پروژ‌ه‌ی حقوق بشری منشور ۷۷ را آغاز کرد. یکی از این دو نفر ییری هایک (Jiří Hájek)، دیپلمات پیشین، بود که در سال ۱۹۶۸ به عنوان وزیر امور خارجه در سازمان ملل متحد به اشغال چکسلواکی توسط شوروی اعتراض کرد و دیگری فیلسوف سرشناس یان پاتوچکا (Jan Patočka) که راهنما و الگوی هاول و سایر روشنفکران دگراندیش به شمار می‌رفت.

«قصدم این بود که با گره زدن داستان زندگی ییری هایک، یان پاتوچکا و واتسلاو هاول زندگی‌نامه‌ای مشترک بنویسم. این ایده‌ی اولیه‌ی من در سال ۲۰۰۹ بود اما همان سال اول متوجه شدم که این پروژه فراتر از چیزی است که در توان دارم. بعد از دو سال تصمیم گرفتم کتاب را تنها به زندگی هاول اختصاص دهم....با وجود این، کتاب تلاش می‌کند هاول را نه در خلأ بلکه در بطن اتفاقات کلی‌تری ببیند که در جامعه‌ی چک در دهه‌های ۱۹۶۰، ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در جریان بود.»

دیوید بارتون، روان‌درمان‌گر و استاد دانشگاه در زمینه‌ی علوم‌انسانی، در حال حاضر در نیومکزیکو زندگی می‌کند و همسری اهل جمهوری چک دارد.

«در این کتاب نگاهی روان‌شناختی به مسائل دارم. نمی‌دانم خواننده در زمان مطالعه‌ متوجه این موضوع خواهد شد یا نه. اما من هم مثل هاول به مسائل زیربنایی فرهنگ علاقه‌مند هستم، آن چیزهایی که مردم نمی‌بینند اما در ناخودآگاه و در زندگی نازیسته،‌ به حیات خود ادامه می‌دهند....حتی قبل از آن که متوجه این علاقه‌مندی در خودم باشم، این ویژگی هاول مرا عمیقاً مجذوب کرده بود. او به عنوان یک نمایش‌نامه‌نویس، به عنوان یکی از نمایندگان «تئاتر پوچی» (theatre of the absurd) همیشه نگاهش به نادیده‌ها بود، به تصاویر در عمق، به امکانات نازیسته‌ی اجتماع. فکر می‌کنم قو‌ه‌ی تخیل وسیع و آینده‌بینی او از همین ویژگی ناشی می‌شد.»

بارتون برای ردیابی نامه‌ها، اسناد و یادداشت‌های هاول در دهه‌ها‌ی پیش از انقلاب مخملی، حدود پنج سال وقت صرف کرد. او بسیار مشتاق بود که اندیشه‌ی هاول را در مقاطع مهم زندگی شخصی‌اش ــ از یک کارگر ساده‌ی تئاتر تا یک نمایش‌نامه‌نویس نامدار، به عنوان نویسنده‌ و جستارنویس ممنوع‌‌الانتشار، یکی از بنیان‌گذاران منشور ۷۷ و یک زندانی سیاسی ــ دنبال کند.

«کاوش در مکاتبات هاول در آن دوره به دلیل سبک زندگی‌اش و پراکندگی نامه‌هایش مشکل بود. از او صدها نامه بر جای مانده و بسیاری از این نامه‌ها درک بسیار عمیقی از اندیشه‌های او درباره‌ی جهان، آثارش و فعالیت‌هایش به دست می‌دهند....قصدم این بود که افکار هاول، منشأ آن‌ها و نحوه‌ی شکل‌گیری‌شان را بررسی کنم. می‌خواستم درباره‌ی جامعه‌ی زیرزمینی که در آن زندگی‌ می‌کرد بیشتر بدانم، در مورد تأ‌ثیرات این جامعه بر او و کشش او به این جامعه. بنابراین، شاید بتوان گفت که این کتاب بیشتر زندگی‌نامه‌ای درباره‌ی «سال‌های زیرزمینی» زندگی هاول است ــ البته اگر اجازه داشته باشم از چنین عنوانی برای توصیف آن‌ سال‌ها استفاده کنم ــ برخی با این عبارت موافق نیستند. در هر صورت منظورم جهانی است که خارج از جامعه‌ی رسمی چکسلواکی در جریان بود. این زندگی‌نامه در واقع درباره‌ی این جهان زیرزمینی و نحوه‌ی تکوین افکار هاول در این جهان است.»

بارتون در کتاب هاول: انقلاب ناتمام می‌نویسد:

تصویری که بسیاری از مردم از واتسلاو هاول در ذهن دارند متعلق به دوران خوش‌تری است. احتمالاً این تصویر به ۲۲ نوامبر ۱۹۸۹، روز پنجم انقلاب مخملی برمی‌گردد. آن روز بعدازظهر، جمعیت ۲۰۰ هزار نفری تظاهر‌کنندگان در بلوار‌ سنگفرش‌شده‌ای که نیم مایل ازایستگاه مترویموستک تا موزه‌ی ملی امتداد دارد جمع شده‌ بودند. هاول در حالی که در ایوانی ایستاده بود با دستش علامت پیروزی را به جمعیت نشان داد. در میان سخنرانانی که آن روز جمعیت را مورد خطاب قرار دادند او از همه کوتاهقدتر بود و هیچ شباهتی به یک قهرمان نداشت. باد موهایش را بهم ریخته بود، سبیلش نازک و کم‌پشت بود و به توصیف تیموتی گارتون اش قیافه‌اش در بهترین حالت شبیه یک گراز دریایی دوست‌داشتنی بود.

ابتدا، رادیم پالوئش (Radim Palouš)، فیلسوف و یکی از دگراندیشان قدیمی، با تظاهر‌کنندگان صحبت کرد و بعد واکلاو مالی (Václav Malý)، یک کشیش زیرزمینی، آن‌ها را خطاب قرار داد. وقتی نوبت به هاول رسید همان طور که به پایین خیره بود و پاهایش را نگاه می‌کرد شروع به صحبت کرد. نتیجه برای هر سخنران دیگری می‌توانست فاجعه‌آمیز باشد. اما صدای آرام و آمیخته به تردید هاول به نظر اصیل و تازه‌ می‌رسید. درحرکت‌هایشان می‌شد یک هنرمند خجالتی را دید که دچار کشمکش درونی است. برای مردمی که ۴۱ سال به لحن پیروزمندانه‌ی صاحب‌منصبان کمونیست گوش داده بودند، شخصیت ضدقهرمانانه‌ی هاول مسحورکننده بود.

صدای آرام و آمیخته به تردید هاول به نظر اصیل و تازه‌ می‌رسید. در حرکت‌هایشان می‌شد یک هنرمند خجالتی را دید که دچار کشمکش درونی است. برای مردمی که ۴۱ سال به لحن پیروزمندانه‌ی صاحب‌منصبان کمونیست گوش داده بودند، شخصیت ضدقهرمانانه‌ی هاول مسحورکننده بود.

به عقیده‌ی بارتون کتاب بر هم زدن آرامش، مجموعه‌ مصاحبه‌های یک روزنامه‌نگار به نام کارل هویزدلا (Karel Hvížďala) با هاول که در سال ۱۹۸۶ به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولدش منتشر شد «نوعی شاهکار بود، بحث و گفتگویی مفصل که نه تنها عمیقاً شخصی بود بلکه مشقت‌های هاول را در زندگی بر اساس مسئولیت شهروندی بررسی می‌کرد.»

هاول در این مصاحبه‌ها علاوه بر تاریخ چک و فرسایش روح در دنیای مدرن، در مورد نمایش‌نامه‌هایش، دوران زندانش، ازدواجش با اولگا و بسیاری از علامت سؤالها و تناقضاتی که در زندگی‌اش می‌دید صحبت کرده است.

«یکی از اصلی‌ترین تناقضات زندگی هاول این بود که بیش از هر چیز عاشق آرامش و سکوت بود اما بیشتر عمرش را در درد و رنجی عمیق گذراند و خود را ناگریز از این موضوع می‌دید. بیش از هر چیز دوست داشت به حال خود رها شود تا بتواند نمایشنامه‌هایش را بنویسد اما سال‌ها وقتش را صرف هر کاری کرد جز نوشتن نمایشنامه‌هایش. فکر می‌کنم توجه به این نکته در درک شخصیت هاول بسیار مهم است..... ورای این‌ مسائل، تناقض دیگری نیز وجود داشت که من سعی کردم آن را نشان دهم. هر چند هاول سال‌های زیادی از عمرش را صرف فهم ماهیت اقتدارگرای فرهنگ پیرامون خود کرده بود اما خودش فردی بسیار کنترل‌کننده بود و فکر می‌کنم که در اکثر اوقات زندگی‌اش با این موضوع مشکل داشت و سعی می‌کرد ذات خود و تمایلش به کنترل کردن را بفهمد.»

«نوشتن برای هاول فرایندی بسیار دردناک بود و اغلب نوشتن نمایش‌نامه‌هایش سال‌ها طول می‌کشید. این روند تا اواسط دهه‌ی ۱۹۸۰ ادامه داشت. در آن مقطع چند دوره شکوفایی هنری، عاطفی و روانی را تجربه کرد که باعث شد به جای اینکه چند سال را صرف نوشتن یک نمایش‌نامه کند، همان کار را در دوره‌هایی کوتاه ولی فشرده‌ انجام دهد. نمایش‌‌نامه‌های "لارگو دسولاتو" (Largo Desolato) و "وسوسه" هر کدام تنها ظرف حدود ده روز نوشته شدند.»

«هاول همچون بسیاری از هنرمندان دیگر، فوق‌العاده خلاق و به شدت دچار تنش‌های درونی بود. این ستیز درونی مشکل بزرگی برای او به شمار می‌رفت. او شدیداً محتاط بود و دور خود دیوار می‌کشید. آن طور که خودش توصیف می‌کند بعضی‌ وقت‌ها فراموش می‌کرد که جسمی هم دارد. برایش مشکل بود که جهان پیرامون را کاملاً بپذیرد و خود را جزئی از آن بداند.»

بسیاری از نویسندگان در توصیف رابطه‌ی هاول با همسرش، از اولگا، همسر او، به عنوان یک شخصیت مادرانه یاد می‌کنند. خیانت‌های زناشویی‌ هاول مسئله‌ی پنهانی نبوده است و گفته می‌شود که در مورد آنها به اولگا اعتراف می‌کرده است.

«هاول در همه‌ی نامه‌هایش به اولگا بسیار تودار است. نامه‌های او بیشتر به مکاتبات اداری شبیه هستند تا "نامه‌های عاشقانه". به سختی می‌توان نامه‌هایی را پیدا کرد که در آنها با اولگا کاملاً بی‌پرده صحبت کند یا احساسات درونی خود را بروز دهد. رابطه‌ی آن‌ها رابطه‌ی پیچیده و بسیار عمیقی بود. برای مدتی طولانی در دهه‌ی ۱۹۸۰ هر دو با تردید نسبت به ادامه‌ی زندگی مشترکشان روبهرو بودند. اما واضح است که در نهایت این ازدواج برای هر دوی آنها بسیار ارزشمند بود.»

«هاول بارها گفته بود که اولگا تکیه‌گاهش است. با وجود این، چند بار تا مرز ترک او پیش رفت. فکر می‌کنم اولگا بیشتر نقشی مادرانه برای او ایفا می‌کرد....او شدیداً به اولگا نیاز داشت و از بعضی لحاظ به نظر می‌رسد که محتاج جلب تحسین و احترام او بود. فکر می‌کنم که به‌رغم تمام مشکلات، اولگا شریکی فوق‌العاده برای او بود. مسلماً ایفای چنین نقشی برای اولگا آسان نبوده است.»

واتسلاو هاول پیش از آن که با انقلاب مخملی به مقام و منصب برسد، تقریباً پنج سال در زندان بود، در آزادی، فعالیت‌هایش سرکوب می‌شد و برای دو دهه تقریباً به طور مداوم تحت نظر پلیس مخفی بود.

بارتون در کتابش می‌نویسد:

زندگی هاول با انقلاب مخملی به پایان نرسید. بر اساس برخی روایت‌ها، این تازه آغاز راه بود. سال‌های طولانی مقاومت جای خود را به پدیده‌ای کاملاً جدید داد. آن طور که خودش می‌گوید به عنوان رئیس جمهور «یک‌شبه به جهان داستان‌های شاه و پریان پرتاب شده بود». او شهرت جهانی، پوشش رسانه‌ای و زرق و برق‌های شخص اول حکومت بودن را «دامی اهریمنی» می‌دانست که «سرنوشت» برایش «پهن کرده بود».

از منظری دیگر اما ریاست جمهوری هاول، تنها پاورقیِ‌‌ کوچکی در داستان بزرگ‌تر زندگی‌اش بود. چهرهی حقیقی هاول و دوران قهرمانانه‌ی زندگی‌اش را باید در پیش از آن روزها جست. دوران ریاست جمهوری او از بسیاری جهات نوعی نظم‌بخشی به فعالیت‌های۲۵سال گذشته‌اش به شمار می‌رفت؛ سر و سامان دادن به امور و تلاش برای تجسم بخشیدن به افکار انقلاب مخملی در اداره‌های دولتی.

کتاب بارتون تصویری آگاهی‌دهنده از شخصیت پیچیده‌ی هاول ارائه می‌کند و عدم اعتمادبه‌نفس او، کنجکاوی فکری و اندیشه‌هایش را مورد توجه قرار می‌دهد، اندیشه‌هایی همچون اشتیاق او به زیست مسئولانه، زیستن در دایره‌ی حقیقت و پیروی از چارچوبی اخلاقی، که در نهایت او را همچنان چهره‌ای جذاب و مرتبط با جهان امروز می‌سازد.

«فکر می‌کنم که هاول انسانی عمیقاً معنوی بوده است. به نظرم فعالیتش در تئاتر پوچی در واقع نشان از نیازش به یافتن معنا و مأوایی معنوی بود. او در تعدادی از نامه‌هایش درباره‌ی تجربه‌‌اش از شرکت در مراسم نیایش کاتولیک در زندان صحبت می‌کند، تجربه‌ای که بی‌شک او را تحت‌تأثیر قرار داده بود. با وجود این، او نمی‌توانست به خدای انسان‌گونه باور داشته باشد که به نظر من موضعی عمیقاً معنوی است. او چنین تصویر تسکینبخشی از خدا را به خودش روا نمی‌داشت و به نظر من، این بخشی از جست‌وجوی او برای یافتن دیدگاهی معنوی نسبت به جهان بود. البته این برداشت شخصی من از اوست.»

 

برگردان: آیدا حق‌طلب


برایان کنتی روزنامه‌نگار رادیو بین‌المللی پراگ است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Brian Kenety, ‘New Biography Havel: Unfinished Revolution traces intimate, inward journey of Czechoslowakia’s Last President, Radio Prague International, 29 April 2020.