امروز با تیموتی اسنایدر و یووال نوح هراری گفتگو خواهیم کرد. موضوع گفتگویمان بسیار مهم است. دربارهی اوکراین صحبت خواهیم کرد، نه تنها دربارهی تهاجمی که در جریان است و ویرانیای که بر صفحات تلویزیون شاهدش هستیم بلکه دربارهی جایگاه اوکراین در تاریخ جهان و اروپا و اهمیت و معنای این تهاجم برای اروپاییان و آمریکاییها و در واقع برای تمام مردم جهان.
معمولاً اگر داستانی را از جای مناسبی شروع نکنیم، نتیجهگیری آن هم درست نخواهد بود. این امر در مورد تاریخ پیدایش جهان مدرن نیز صادق است. روایتهای سنتی به «عصر اکتشاف» اروپا در قرن پانزدهم، و ایجاد ارتباط دریایی بین غرب و شرق، اولویت میدهند. و این رویداد مهم تاریخی را، به کشف سرنوشتساز، هرچند تصادفیِ، آنچه به «دنیای جدید» شهرت یافت، گره میزنند.
وقتی از گاندی پرسیدند که دربارهی تمدن غربی چه فکر میکند او ظاهراً پاسخ داد که به گمانش ایدهی خوبی خواهد بود. هرچند تصور میشود که این اظهارنظر معروف نوعی رد کردنِ همراه با طعن و کنایه است، اما در واقع گاندی دربارهی موضوع تمدن غربی بسیار اندیشیده و سخن گفته است. ماهاتمای آینده در بیانیهی «حکومت بومی هند» در سال 1909 تمایل پادشاهی بریتانیا به بسط و گسترش تمدن غربی را نه چندان مزوّرانه بلکه بیشتر انتحاری معرفی میکند.
چکسلواکی رسماً کشوری کمونیست بود اما تیم فوتبال عمدتاً اسلوواکِ این کشور که به مقام قهرمانیِ رقابتهای سال 1976 دست یافت، احساسات نهفتهی ناسیونالیستی را برانگیخت. دانمارکیها نزدیک بود که تاریخساز شوند زیرا در سال 1992 هم قهرمان جام ملتهای اروپا شدند و هم در همهپرسی به «پیمان ماستریخت» [پیمان اتحادیهی اروپا] رأی منفی دادند.
در «مردی که پوستاش را فروخت» [یکی از پنج نامزد نهاییِ جایزهی بهترین فیلم بینالمللی در مراسم اسکار 2021] یک مرد سوری که خواهان مهاجرت به اروپا است، میپذیرد که به بوم نقاشیِ یک هنرمند بحثانگیزِ معاصر تبدیل شود.
کتاب عظیم جوزف هنریک، عجیبترین مردم جهان، خیلی زود به اثری در یک ژانر خاص تبدیل شده است: چیزی که شاید بتوان آن را «تکاملگرایی اجتماعیِ معاصر» نامید که به دست فردی دانشگاهی برای مخاطبی عام و عمدتاً غیردانشگاهی نوشته شده است. شناختهشدهترین اثر در این ژانر کتابِ جَرِد دایموند با عنوان تفنگها، میکروبها، و فولاد (1997) است.