لووی در سال ۱۹۳۸ در سائو پائولو در برزیل به دنیا آمده است. اما از سالها قبل در فرانسه ساکن است و بیشتر به فرانسوی مینویسد. او به خاطر پژوهش دربارهی کافکا مدال نقرهی مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه را از آنِ خود کرده است. در میان مارکسیستهای فرانسوی، لووی یکی از درخشانترین چهرههاست.
یکی از دلمشغولیهای اصلی نظریهپردازان اجتماعی قرن نوزدهم زدودن تمایز میان مذهبی و غیرمذهبی بود. اکنون، پس از افزون بر یک قرن مدرنیزاسیون، ناگزیریم میان مذهبی و مذهبیتر تفاوت بگذاریم. به نظر میرسد که این «دینداری بیش از حد» که با اصطلاحات بنیادگرایی، احیاگری، محافظهکاری، تعصب یا افراطگرایی از آن یاد میکنند، نشاندهندهی روندی جهانی است که اکثرادیان بزرگ جهان را دربرمیگیرد. با این حال، این امر تفکر منفی خاصی را، بهویژه دربارهی جوامع مسلمان، شکل داده است.
برای یک فرد انقلابی، جهان بیارزش است و لایق نابودی. کسی که اینطور فکر میکند، باید از زندگی بیزار باشد. شاعری بلشویک در سرودی در ستایش خرابکاری چنین مینویسد: «هیچ شادیای عظیمتر، و هیچ موسیقیای بهتر از صدای کوبندهی استخوانها و پیکرهای خردشده نیست.»
در آغاز دههی ۴۰ خورشیدی، ما ایرانیان با خیزِ بلندِ ایدئولوژیِ بومیگرایی و «موج بازگشت» به اصالت گذشته ـ که عمدتاً از تقابل با مدرنیزاسیونِ دولتی (تقابل با «دیگری»)، هویت میگرفت ـ روبهرو میشویم.
هانا آرنت از خلوت خود لذت میبرد اما در عین حال باور داشت که تنهایی میتواند انسانها را مستعد پذیرش استبداد کند.
شکی نیست که تغییر اقلیم مسئلهای علمی است و بسیار مهم است که به شکلی علمی به آن پرداخته شود؛ اما تغییر اقلیم مسئلهای سیاسی نیز هست ــ و باید از منظر سیاست نیز به آن پرداخت.