از کاربران ایران خواستم برای من آن لحظه را توصیف کنند، همان لحظهای که ناگهان فهمیدند اینترنت واقعاً قطع شده است و وضعیت و احساسشون در روزهای بعد و تأثیری که نبودِ اینترنت در روزمرهی آنها گذاشت. این گزارش، تنها گوشهای از حرفهای شهروندان ایران است که روزهای متوالی وحشتِ سرکوب و بازداشت و کشتار در خیابانها و خانهها را از یکسو و قطع اینترنت را از سوی دیگر همزمان زیستند.
دورویی و ریاکاری در سیاست امری غیرمنتظره نیست اما در هیچ جایی به اندازهی شرکتهای فناوری اطلاعات چشمگیر نیست، یعنی همان شرکتهایی که از حباب اینترنتی اخیر بیش از بقیه سود بردهاند...
اکنون که این مطلب را برای نشریهی تایم مینویسم پشت یک دفتر در خارج از جامو، شهری در شمال هند، در میان علفهای بلند و تیز پنهان شدهام. در سه هفتهی گذشته اینجا تنها جایی است که توانستهام به شبکهی اینترنت و دنیای خارج متصل شوم. یک روز پیش از خانهام در کشمیر، منطقهی مورد مناقشه در هیمالایا، تقریباً ۲۰۰ مایل رانندگی کردم تا به اینجا برسم. لازم بود به خویشاوندان و دوستان نگران خود در بیرون از کشمیر زنگ بزنم و به آنها بگویم که فعلاً سالم هستم. وقتی به جامو رسیدم، دقیقاً احساس زندانیای را داشتم که از زندان آزاد شده اما فقط برای مدتی محدود.
ما آدمها بیش از هر زمان دیگر با هم مرتبط هستیم و این ارتباط را مثلاً هنگام صرف صبحانه در یک رستوران، با استفاده از اینستاگرام، و با ارسال عکسهایی برای دوستانمان در سراسر دنیا برقرار میکنیم. با وجود این، پژوهشگران از تنهایی گستردهی مردم حرف میزنند. برایان گریزر، تهیهکنندهی برندهی جایزهی اسکار...
«رسانههای جدید حقیقت را نصفهنیمه پخش میکنند و پر از تبلیغات و دروغاند. خودمداری را تشویق میکنند، و این گونه جوامع بشری را تکهپاره و از هم گسیخته میکنند. به این ترتیب، هر آماتوری اجازه مییابد که نویسنده شود و گفتگوی عمومی را تنزل دهد.» این حرف آشنا به نظر نمیرسد؟
اکنون بیش از همیشه به اطلاعات دسترسی داریم اما بر خلاف انتظارمان، این وضعیت بیضرر و زیان نبوده و این امر امکانات جدیدی را برای سرکوب و خاموش نگه داشتن مخالفان در اختیار قدرتمندان گذاشته است. امروز پیش از هر چیز، باید حق داشته باشیم که بدانیم یک حساب آنلاین، بات است یا آدمی واقعی...