چطور میشود که آدمها یکباره دستهجمعی «نوستال میزنند» و دلشان برای گذشتهای تنگ میشود که حتی تجربهاش هم نکردهاند؟ حواس خیلیها در دو سال گذشته به این پرسش جمع شده است. نوستالژی همیشه امری سیاسی بوده اما اهمیت سیاسیاش حالا دارد به رخ کشیده میشود.
زمانهی غریبی است. خاطراتمان را برای روز مبادا ضبط میکنیم. مدام عکس و فیلم میگیریم. مدام مینویسیم. انباشتهشان میکنیم در گوشیهای کوچک همراهمان، در کارتها و بستههای حافظه، در شبکههای اجتماعی. انبوهی از خاطره بیرون انبار میکنیم. و اندکی خاطره درونمان و با ما میماند. آیا بلایی سر حافظهی ما آمده است؟ چرا ما گذشته را بیشتر و راحتتر از گذشته فراموش میکنیم؟
اختراع اینترنت همان اثرات دوگانهای را به دنبال آورده است که سقراط به ابداع «نوشتار» در دوران باستان نسبت میداد. از جمله رهآوردهای مهم اینترنت امکان ذخیرهسازی نامحدود اطلاعات و خاطرات انسانی است، اما حافظهی اینترنتی اکنون جای حافظهی خود ما را گرفته است. چگونه میتوان از اثرات مثبت اینترنت بهره برد، و با اثرات منفی آن بر حافظهی انسانی مقابله کرد؟